معادل فارسی kick back
٢ پاسخ
این فعل دو کلمه ای می تواند هم اسم باشد هم فعل.
معانی kick back:
1. رشوه دادن، باج دادن ، زیر میزی
The bank clerk received several kickbacks and had to resign from his job.
متصدی بانک رشوه های بسیاری قبول کرد و مجبور شد از کارش استعفا دهد.
2.استراحت کردن ،ریلکس کردن،لش کردن ،وِلو شدن
We like to kick back and relax after work.
ما دوست داریم بعد از کار استراحت و ریلکس کنیم.
3. دورهمی ،مهمانی کوچک
Are you going to the kickback this weekend?
میخواید اخر هفته دورهمی بگیرید؟/دورهم جمع بشید؟
معادل فارسی "kick back" میتواند بسته به زمینه استفاده، معانی مختلفی داشته باشد. این عبارت میتواند به معنای "استراحت کردن" یا "لم دادن" باشد، که بیشتر در زبان محاوره استفاده میشود . همچنین میتواند به معنای "رشوه گرفتن"، "باج دادن" یا "زیرمیزی دادن" باشد که در زمینههای رسمیتر به کار میرود .