پرسش خود را بپرسید

معانی مختلف و اصلی و پرکاربرد کلمه come up در جاهای مختلف چیست لطفا با مثال

تاریخ
٦ ماه پیش
بازدید
١٠٦

معانی مختلف و اصلی و پرکاربرد کلمه come upدر جاهای مختلف چیست لطفا با مثال

١,٥٣٥
طلایی
٠
نقره‌ای
٣
برنزی
١٦

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

به معنای  مریض شدن هم هست

:for example

come up with flue

٢,٥٨١
طلایی
٠
نقره‌ای
٢٠
برنزی
١٣
تاریخ
٦ ماه پیش
نزدیک شدن، رسیدن:

The train is coming up to the station.

 (قطار در حال نزدیک شدن به ایستگاه است.)

The deadline for the project is coming up next week. 

(مهلت پروژه هفته آینده فرا می رسد.)

مطرح شدن، بحث شدن:

The topic of gun control often comes up in political debates. 

(موضوع کنترل سلاح اغلب در مناظرات سیاسی مطرح می شود.)

The issue of climate change has come up again in the news. 

(موضوع تغییرات آب و هوایی دوباره در اخبار مطرح شده است.)

پیشنهاد شدن، ارائه شدن:

A new job opportunity has come up that I’m considering.

 (یک فرصت شغلی جدید پیشنهاد شده که در حال بررسی آن هستم.)

An interesting idea has come up in our meeting that we should discuss further.

 (در جلسه ما یک ایده جالب مطرح شده که باید بیشتر درباره آن بحث کنیم.)

بلند شدن، برخاستن:

The sun comes up over the horizon every morning.

 (خورشید هر صبح از افق بلند می شود.)

The students came up from their seats when the teacher entered the room. 

(دانش آموزان از جای خود بلند شدند وقتی معلم وارد کلاس شد.)

پیشرفت کردن، ترقی کردن:

She has really come up in her career over the past few years.

 (او در طول چند سال گذشته در شغلش خیلی پیشرفت کرده است.)

The company has come up to become a major player in the industry. 

(این شرکت به یک بازیگر اصلی در صنعت تبدیل شده است.)

به وجود آمدن، ایجاد شدن:

A new trend has come up in the fashion industry.

 (یک روند جدید در صنعت مد به وجود آمده است.)

A lot of questions came up during the presentation that we need to address.

 (سؤالات زیادی در طول ارائه به وجود آمد که باید به آنها پاسخ دهیم.)

پیش آمدن، اتفاق افتادن:

If any problems come up during the project, let me know.

 (اگر هر مشکلی در طول پروژه پیش آید، به من اطلاع بده.)

What if an emergency comes up and I need to leave early?

 (اگر یک اضطرار پیش آید و من مجبور باشم زودتر بروم چه؟)

به ذهن آمدن، به خاطر آمدن:

A great idea just came up for our project. 

(یک ایده عالی برای پروژه مان به ذهنم رسید.)

When I saw the old photo, many memories came up from my childhood. 

(وقتی آن عکس قدیمی را دیدم، خاطرات زیادی از دوران کودکی ام به ذهنم آمد.)

بنابراین، “come up” می تواند در معانی مختلفی مانند نزدیک شدن، مطرح شدن، پیشنهاد شدن، بلند شدن، پیشرفت کردن، به وجود آمدن و موارد دیگر استفاده شود.

٦٥٥
طلایی
٠
نقره‌ای
٢
برنزی
١٠
تاریخ
٦ ماه پیش

i appreciate you professor because your perfect response🙏🏻🌷

-
٦ ماه پیش

You're welcome

-
٦ ماه پیش

برای خورشید: بالا آمدن، طلوع کردن

نزدیک شدن یک شخص

اتفاق افتادن

عملی کردن، تحقق یافتن

طرح شدن، مورد بحث قرار گرفتن

١٧,٨٧٦
طلایی
٢٠
نقره‌ای
٣١٨
برنزی
٣٨
تاریخ
٦ ماه پیش

پاسخ شما