پرسش خود را بپرسید

معنی جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت وان سو که تیر رفت حقیقت کمان نرفت

تاریخ
١ سال پیش
بازدید
٣١٣

معنی بیت زیر 

جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت
وان سو که تیر رفت حقیقت کمان نرفت
(مولوی)

١٠
طلایی
٠
نقره‌ای
٠
برنزی
١

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت

وان سو که تیر رفت حقیقت کمان نرفت

جان چست شد که تا بپرد وین تن گران

هم در زمین فروشد و بر آسمان نرفت

جان میزبان تن شد در خانه گلین

تن خانه دوست بود که با میزبان نرفت

کد واژه : 

جان : نورِ آگاه بودن یا خدا . این جان است که از منبع جان یا جانان  وارد دل شده و جسم جان می گیرد . 

جسم : کالبد بدن 

تن : نفس . نفس همچو پیله ، بدور جان تار تنیده . 

فهم شعر : 

جان ، همچو یک پرتو نور در جسم آمد و این جسم نبود که به سمت جان رود . 

یعنی مانند ذرات پرتو خورشید فیزیکی در آسمان که بر زمین می تابد و به خاک و گیاه و جاندار و ... انرژی زندگی می دهد ، جان یا آن نور جان بخش آگاه بخش ، از سمت خدا بر جسم وارد شد . 

جان همچو تیر از کمان جانان پرتاب شد . 

یعنی خدا ( کمان )،  جان ( تیر )  را به سوی جسم  نشانه رفت . 

یعنی خود خدا که نرفت بلکه یک ذره از خودش رو به سوی جسم فرستاد

جان  خواست تا با چابکی از این نفس سنگین و گران  بپرد و جدا شود 

اما چون در زمین /خاک/جسم ، نفوذ و رسوخ کرده بود دیگر گیر افتاد و بر آسمان نتونست برگرده . 

جان میزبان نفس شد در خانه دل /جسم

نفس در خانه جان/ دوست بود که با میزبان یا جان نرفت

شاد باشید 

٥,٩١٢
طلایی
٣
نقره‌ای
٤٥
برنزی
٤٤
تاریخ
٤ هفته پیش

جسم ناسوتی است و جان و روح لاهوتی  جسم ثابت است و جان در حرکت و جان سوی تن می آید مانند تیر و گمان

١٤٨,٩١٢
طلایی
٢١٩
نقره‌ای
٣٧٤
برنزی
٧١٠
تاریخ
١ سال پیش

از زمانی که جان در تن دمیده شد، (انسان زاده شد)  تن به دنبال آسایش جان نرفت و به دنبال تامین نیازهای خودش بود؛ همچنان که تیر را کمان پرتاب می کند ولی خودش دنبال تیر نمی رود

٤٥,٧٩٨
طلایی
٦
نقره‌ای
١٣٣
برنزی
٣٤٠
تاریخ
١ سال پیش

پاسخ شما