منظور فردوسی از"سود و زیان" در این بیت چیه ؟
٤ پاسخ
وقتی در مصرع اول صحبت از افسر و فرمانروا میشه احتمال زیاد منظورش مالیات و خراج میشه .
چون یک طرف از سود دیگری متضرر میشه مالیات درستره
از مالیات آنان درگذشت
هر حکومتی برای گرداندن کارها به منابع مالی نیاز دارد و ناگزیر است این منابع را از درون، یا بیرون فراهم کند. این که حاکم خوب باید دهش داشته باشد، دستش همچون دریای نیل بخشنده باشد، به بیچیزان یاری رساند و برای آبادانی و پیشرفت کشور هزینه کند، بدون انباشت سرمایه و پر کردن خزانه، چیزی بیش از یک پندار شیرین نیست. در شاهنامه گردآوری منابع مالی با افسون و جادو روی نمیدهد. دیوان میتوانند خط را یاد بدهند و سرمایهی معنوی جامعه بالا برود، ولی مصراع «به خشت و به گچ دیو دیوار کرد» نشان میدهد که پیشرفت مادّی، به مصالح و منابع نیاز دارد. گنجها چه از گذشته بهجای مانده باشد و چه حاکمان گرد آورند، با ترکیبی از این چهار شیوه بهدست میآید:
۱- حکومت همه کاره
در آغاز که گروههای گوناگون مردم هنوز شکل نگرفتهاند و طبقات اجتماعی سامان نیافتهاند، شاهان همه کاره هستند. کیومرث، «نخستین به کوه اندرون ساخت جای»؛ هوشنگ «به آتش ز آهن جدا کرد سنگ» و خود «آهنگری پیشه کرد» و «چارهی آب ساخت»؛ طهمورث «از پشت میش و بره، پشم و موی برید»؛ جمشید از نرم کردن آهن و بافتن جامه تا پزشکی و کشتی سازی را راهاندازی کرد ولی در زمان او طبقات شکل گرفتند و دیگر حکومت نمیتوانست همهی کارها را در دست گیرد.
۲- غنیمت جنگی، غارت، هدیه
پس از تقسیم جهان میان سه فرزند فریدون، حکومتها از جنگهایی که هر از گاه درمیگرفت، منابع خود را تأمین میکردند. البته پیش از فریدون، کسی مانند ضحّاک هم بود که نه تنها به داد و دِهِش دست نزد، بلکه بر جان و مال و خانوادهها نیز دستاندازی میکرد و چنان گنجی اندوخت که سالها بعد، سیندخت آن را میراثی بزرگ میدانست. بجز آتش افروزی و ستمگری، گاه نیز توانمندان برای نزدیک شدن به قدرت، هدیههایی برای شاه میآوردند.
۳- مالیات از مردم خود
در بخش اسطورهای و حماسی شاهنامه، از دو شاه دادگر سخن میرود که از یکسو تولید را رونق میدادند و از سوی دیگر از تولیدکنندگان مالیات میگرفتند و بخشی از آن را به بیچیزان و از کار افتادگان میدادند. نخستین آنها مرداس، شاه تازیان، و پدر ضحّاک بود که هم از شیر گاو، میش، بز و شتران خویش به نیازمندان میداد و هم بر مردم خویش مالیات بسته بود. فردوسی هنرمند در یک بیت به این نکته اشاره میکند: زمانی که ضحّاک با نابودی پدر جای او را گرفت، برای آن که مردم را فریبکارانه به خود نزدیک کند، مالیات یک سال را بر آنان بخشید:
به سر بر نهاد افسر تازیان
بر ایشان ببخشید سود و زیان
کیقباد شاه دادگر ایران نیز برپایهی رونق کشاورزی، گرفتن مالیات از همهی توانمندان، و پشتیبانی از بیچیزان، کشور را صد سال در صلح به پیش برد. فردوسی با مصراع «سپاسی ز خوردن به من برنهید»، گرفتن مالیات از توانمندان را نشان میدهد.
۴- مالیات از غیر خود
گرفتن خراج از کشورهای دیگر نیز هرچند مالیات نیست ولی خزانهی حکومت از زمان کاوس با ساو و باژ پر میشد. گرچه ویرایشهایی از شاهنامه مانند نسخهی ژول مول، با آوردن «همی داد هر سال بر سام ساو» از باج کابل به زابل؛ و نیز با افزودن «بیامد ز هر کشوری باژ و ساو» از باج کشورها به نوذر نوشتهاند؛ ولی در ویرایش دکتر خالقی، این بیتها الحاقی دانسته شدهاست. این کاوس است که برای گرفتن باج به مازندران لشکر میکشد و برخلاف نظر همگان، سرانجام به پیروزی دست مییابد. گرچه آشکار است که اگر رستم نبود، کاوس و دیگر ایرانیانِ دربند از میان میرفتند، ولی به هر روی کاوس برخلاف نظر همگان، سرانجام به پیروزی رسید. پس از آن، شیوهی حکومت در ایران تغییری بنیادین یافت. دیگر نه تولید و مالیات، بلکه «کار» به معنای جنگ، بزرگترین بخش اقتصاد شد و پر رونق ترین کارگاه، میدان «کارزار» بود. این بار زمانی که کاوس تصمیم گرفت «که بر تخت زرّین بجنبد ز جای» و لشکر خود را از توران و چین تا مکران و دریای زره پیش ببرد، بزرگان و نامداران و سران سپاه با او مخالفتی نکردند زیرا این جنگها برایشان گنج به بار میآورد. تنها نیرویی که همزمان با رهانیدن ایران از چنگ دشمنان، همچنان با این ماجراجوییها و جنگافروزیها همراهی نکرد، خاندان پهلوانی ایران بود.
(ضحاک)، تاج اعراب را بر سر گذاشت و فرمانروای مردم خود شد.