برای واژه ی "موتور سیکلت" چه برابر و جایگزین "پارسی" پیشنهاد می کنید ؟
برای واژه ی "موتور سیکلت" چه برابر و جایگزین "پارسی" پیشنهاد می کنید ؟
با اینکه این جایگزینی و برابر سازی کار و وظیفه ی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی هست مشتاقم تا با شما دوستان در این باره هم اندیشی کنم
نکته:واژه ی پیشنهادی حتما پارسی باشد !
از پیشنهاد برابر های عربی ، انگلیسی فرانسوی و... خودداری فرمایید ...
با سپاس فراوان .
٦ پاسخ
در این راه صاف پا به سنگ آمدم
ازاین گردش چرخ بتنگ آمدم
سر هجوبایدآغاز کرد
نه با دشمن کشورم ناز کرد
چو کس پیما نام آلت کنم
به ترکان باید عبادت کنم
اگر به کار بگویم کوس پیما فورا می نویسند این واژه ترکی است وقتی که مغول از ترکستان وحشی به ناموس ما تجاوز کردقسطنطنیه یا روم شرقی شد ترکیه و آذر آزادگان ما که تمدن ده هزار ساله وتفرجگاه شاهزادگان هخامنشی بود که ساسان. هخامنشی از آنجا دوباره امپراطوری هخامنشی را با نام ساسانیان رقمزد تمام شاعران از ترکستان وحشی که دزد وراه زن بودند یاد کرده اند مرحوم استاد شهریار می فرماید من اگر پارسی نبودم باشعور باباحیدر ترکی چگونه استاد شهریار میشدم وتی شاعر بزرگی مثل حضرت استاد شهریار لسان ترکی را عاجز میخواند شما مدعی چه هستیدحضرت مولانا نصف بیشتر عمر خودرا در تبریز و قونیه ترکیه گذراند. یک بیت ترکی درافتاد من مثنوی او نیست بلکه خراسان دیگری با خود به قونیه برد.پس خواهش میکنم پان ترکیسم را رها کنید کرد تمدنی در امتداد پارسی دارد و لذا فرمولی مانند ما هنرمندان وتعزیه خوانها دارد که پارسی را به آن شکل ادا میکند تازه هنرمندان کرد کردی را به هنری ادا میکردند هیچکس نمی فهمید
پیماگر ..رهپیماولی سیکلت سخره وراه رامی پیمایدباید بگوئیم.
پیماگر
امروزه هدف از زبان رساندن مطلب و هدف است . اگر بخواهیم هر چیزی را به نام خود بزنیم باعث جدایی و سخت تر شدن آموزش و یادگیری میشه پس بهتر است که موتورسیکلت برگردان نکنیم ؛ اما از انجایی که موتورسیکلت به یک وسیله نامیده شده پس بهتر است نامی گزین شود که اگر چند واژ بود به زبان خوب بچرخد.
موتور = وسیله ای که برای حرکت دادن بهر میشود = ران / راش ( راشت = در افراشته = اف + راشت = بسیار حرکت کردن = بسیار صاف و قامت دارد ) / دویدن -> دوید
سیکلت = سایکل = چرخ / دور / گشتن (برای سفر بهر میشود و اینجا کاربرد ندارد )/ گردیدن و ....
موتور = دَوید / دِوید
موتورسیکلت = گرد + دوید = گرداوید ( اثر و انرژی دویدن + گردیدن = چون همه موتور ها گردیدنی هستند و با این گردیدن دویدن بدست می آید )
رکاب = پالان / پاچرخ
موتور (دوید ) ماشین را روشن کن / خرابی از موتور (دوید) ماشینه
موتور سیکلتم (گرداویدم) را روشن کن / خرابی از موتورسیکلتمه (گرداویدمه)
شتابنده چرخ.خودران چرخ
پیش دور، پیشبر، راندو، دو ران، چرخرو، چاپار،توانرو، تیزتک، راهبر، رهدور.
کلمهی موتور سیکلت ازدو قسمت تشکیل شدهاست: موتور + سیکلت.
کلمهی موتور فکر میکنم در همه جای جهان موتور باشد و سیکلت هم به معنای چرخ است، یعنی چرخ موتوریزهشده، یا چرخی که با یک موتور به صورت اتوماتیک حرکت کند.
موتورسیکلت همه جای جهان موتورسیکلت است،شخصی هم که آن را اختراع کرده، این نام را برایش گزیده، و فکر میکنم ما هم بهتر است به حرمت آن شخص و زحمتی که او کشیده، از همان نامی که او برگزیده، استفاده کنیم.
اما اگر باز هم بخواهیم یک نام کاملا فارسی برای آن انتخاب کنیم، شاید بشود این پیشنهادها را کرد:
موتور = پیشرانه
سیکل = چرخ
--> پیشرانهچرخ
یا
چرخ پیشرانهمند
چرخ پیشرانهای
پیشرانهی چرخی
دوچرخهی پیشرانهمند
چرخ پیشران
یا هرچه در این جهت.