کدام مورد، به منطقیترین وجه، جاي خالی در متن فوق را کامل میکند؟
معمولاً هدف مهندسی معکوس، استخراج دانش یا طراحی نهفته در یک محصول (کالا یا خدمت ) است. ایـن
کار عموماً با هدف تولید مجدد آن محصول یا تحلیل آن محصول انجام می شود. طبیعتاً با توجـه بـه تعریـف
فوق، می توان کاربردهاي بسیار متنوعی براي مهندسی معکوس در نظر گرفت . براي مثال، زمانی که یک قطعه
صنعتی، مثل یک گیربکس به خوبی کار میکند و عملکرد بالایی دارد، ممکـن اسـت یـک شـرکت تولیـدي
تصمیم بگیرد به جاي طراحی از نقطه صفر، آن قطعه را به اجزاي کوچک تر تفکیک کرده و هر جزء را تحلیـل
و مدلسازي کند ..........
کدام مورد، به منطقیترین وجه، جاي خالی در متن فوق را کامل میکند؟
1) تا به توانایی بازتولید آن قطعه، دست پیدا کند.
2) تا بتواند در وقت و هزینه، صرفهجویی قابل توجهی نماید.
3) و از این طریق، غیرمستقیم به رشد تکنولوژي کمک کند.
4) و علم را از انحصار شرکتهاي رقیب خارج و در خدمت تولید قرار دهد.
٣ پاسخ
با توجه به متن ارائه شده، به نظر می رسد گزینه 1، منطقی ترین گزینه برای پر کردن جای خالی باشد:
1) تا به توانایی بازتولید آن قطعه، دست پیدا کند.
دلایل:
- هدف اصلی مهندسی معکوس، استخراج دانش و طراحی نهفته در یک محصول است.
- با بازتولید قطعه، شرکت تولیدی میتواند به دانش و طراحی آن قطعه دست پیدا کند.
- این دانش و طراحی میتواند برای تولید محصولات جدید یا بهبود محصولات موجود استفاده شود.
گزینههای دیگر به طور کامل منطقی نیستند:
- گزینه 2: صرفه جویی در وقت و هزینه میتواند یکی از مزایای مهندسی معکوس باشد، اما هدف اصلی آن نیست.
- گزینه 3: رشد تکنولوژی میتواند یکی از نتایج مهندسی معکوس باشد، اما هدف اصلی آن نیست.
- گزینه 4: خارج کردن علم از انحصار شرکت های رقیب میتواند یکی از اهداف مهندسی معکوس باشد، اما هدف اصلی آن نیست.
در نهایت، انتخاب بهترین گزینه به شرایط و اهداف خاص شرکت تولیدی بستگی دارد.
گزاره دوم درست است.
از بند بالای جاخالی که نوشته [بهجای طراحی از نقطه صفر،...]، میتوان به این پاسخ دست یافت.
چراکه نشان میدهد شرکت خودش میتوانسته آن افزاره(=قطعه) را بسازد ولی برای صرفهجویی در وقت و هزینه به مهندسی وارونه روی آورده.