برابر پارسی روان برای واژه مُشکِل
یک برابر پارسی روان و ساده برای واژه مشکل(اشکال) در گفت و گوی روزمره
٥ پاسخ
در بسیاری از جاها ما واژه مشکل را بهجای اشکال بهکار میبریم،
اگر خواسته و منظور دوستمان از واژه مشکل، مفهومی باشد که در این گزارهها دیده میشود: من در کارم دچار مشکل شدهام، یا مشکلات زندگی مرا آسوده نمیگذارند، یا من مشکل درسیام را به کمک دوستم برطرف کردم و... در اینها درواقع اشکال یا اشکالات درست است.
در اینگونه موردها میتوان از واژههای[گرفتاری، دردسر، سختی، دشواری] بهره برد.
یا در اصطلاحهایی مانند مشکل مغزی یا مشکل اندامی،
میتوان واژه واماندگی را بهجای مشکل بهکار برد.
دشواره به نگر مناسب می رسد
در زبان عربی هرگاه دو کلم را دیدید که همسان بودند به غیر عربی بودن آن باور بیارید
شکل ایرانیست و از ش + کل آمده و کل یا کر همان حد و مرز و کرانه است / کلات هم شهیر خشکی و مرزو محدوده میباشد => شکل= ش + کل = از کل آمده = از محدوده آمده ؛ خب چه رپتی داشت؟؟؟
در پیکر = پی + کر یا هیکل باز هم کل و کر را میبینیم که اشاره به حدود و مرز دارد
همچنین کرانه / پیراهن ( پیرا = محدوده و هن همان تن بوده ) کال =عدد و ... کُل = اعداد = همه کال لاتین = call = فراخواندن و اشاره به شمارش کردن و ...
اَشکال از همان شکل آمده و منظور دارای شکل و حالات دیگر میباشد و نه سخت و دشواری / شِکِل که واحد پول اسارییل است برای حساب و شمارش بکار میرود و بازهم اشاره به خشکی و عدد و شمارش و هر چیز پیکر دار و مرز و محدوده داری دارد
دشوار ، سخت ، غیرآسان
درود
سخت،دشوار،پیچیده
بله اشکال که ما در روزمره مشکل به کار می بریم