پرسش خود را بپرسید

همه‌ی دیدگاه‌ها

٠ رأی

قسمتی از یک شعره ؟ داستانه؟ فیلمه؟ کجا دیدی شما این صفت و موصوف رو؟

٨ ماه پیش
٠ رأی

واژه الله ؟ خشت اول واژه الله ؟ اسم الله چیه ؟

٨ ماه پیش
١ رأی

چون باتحقیقات که انجام دادم به این "ادعاء!" ( حقیقت ) را رسیدم که هیچکس قبل از امام علی ( علیه السلام ) نگفته: این مبدأ وأصل وحدت جامعه هست ( که متأسفانه مسلمانان مُدّعی أصلاً بهش عمل نمی کنند وملتزم نیستند ) . . .
مانند روایت پیغمبر ( صلی الله علیه وسلم )
«مَثَلُ المُؤْمِنِینَ فی تَوَادِّهِمْ وتَرَاحُمِهِمْ وتَعَاطُفِهِمْ،
مَثَلُ الجَسَدِ إذا اشْتَکَی مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَی له سَائِرُ الجَسَدِ بالسَّهَرِ والحُمَّی».
لذا با ادله باید این ادعاءرا نقض کنید نه با حدس وگمان وکلیّات که همه میدانند!

٨ ماه پیش
٠ رأی

پس شما تشریف ببرید یک ماه دیگه بیاید ، از هر زبانی ؟

٨ ماه پیش
١ رأی

۱ - آیامنظور از گروه بازرگانی صنعتی اینه که درتولیدش هم دست داریدیافقط تجارت؟
۲ - نامگذاری چنین واحدی بسته به سطح فعالیتش که فقط داخل باشه یا صادرات واردات هم داشته باشه، میتونه متفاوت باشه.
۳ - چون این محصولات ( بلبرینگ، گریس، تسمه ) محصول صنعت نوینه، اسامی باستانی وسانسکریتی به نظر نمیتونه مناسب وهمطراز باشه، شاید برای مادلنشین وپرطمطراق باشه، اماقطع یقین برای مخاطب خارجی این جذابیت وکارکرد رونداره. البته شخصا تاکیدم براینه دوستان سعی کنن اسامی و نمادهای ایرانی و پارسی ( نه ساسانی و. . . ) پیشنهاددهند

٨ ماه پیش
٠ رأی

دیده ودل هست بین اصبعین چون قلم دردست کاتب ای حسین
اصبع لطفست وقهر ودرمیان کلک دل باقبض وبسطی زین بنان
ای قلم بنگرگر اجلالیستی که میان اصبعین کیستی
جمله قصدوجنبشت زین اصبعست فرق توبرچارراه مجمعست
این حروف حالهات ازنسخ اوست عزم وفسخت هم زعزم وفسخ اوست
جزنیاز وجزتضرع راه نیست زین تقلب هرقلم آگاه نیست
این قلم داندولی برقدرخود قدرخودپیداکند درنیک وبدآنچ درخرگوش وپیل آویختند
تاازل راباحیل آمیختند

٨ ماه پیش
٠ رأی

درود میشه لطفاً بگید تو کدوم بخش کتابه ؟؟؟؟؟

٨ ماه پیش
٠ رأی

إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکینَ120
بازهم خطا تایپی!!!
اصلاح می کنم:
إنّ إبراهیم کان أُمَّةً فهو أُمّیٌّ
إنّ محمداً ( صلی الله علیه وآله وسلّم ) کان أُمِّیّاً فهو أُمَّةٌ
. . .
ادامه دارد. . .

٨ ماه پیش
٠ رأی

توقلم به دست داری وجهان چونقش پیشت صفتیش مینگاری صفتیش میستانی
چوقلم زدست بنهی بدهیش بی قلم تو صفتی که نورگیرد زخطاب لن ترانی
تن اگر چه در دوادو اثر نشان جان است بنمایدازلطافت رخ جان بدین نشانی
سخن وزبان اگر چه که نشان وفیض حق است به چه ماند این زبانه به فسانه زبانی
گل وخار وباغ اگرچه اثری است ز آسمانها به چه مانداین حشیشی به جمال آسمانی
وگرآسمان واختردهدت نشان جانان به چه مانداین دوفانی به جلالت معانی
بفروز آتشی را که دراونشان بسوزد به نشان رسی توآن دم که توبی نشان بمانی
( مولوی )

٨ ماه پیش