پرسشها با دستهبندی (زبان فارسی => زبان فارسی => شعر)
مولانا در بیت رو چشم جان را برگشا در بیدلان اندرنگر قومی چو دل زیر و زبر قومی چو جان بیپا و سر به چه مفهومی از ادراک درونی و باطنی اشاره دارد و چگونه چشم جان را به عنوان ابزار شناخت معرفی میکند؟
کز ضرورت هست مرداری مباح بس فسادی کز ضرورت شد صلاح دیر یابد صوفی آز از روزگار زان سبب صوفی بود بسیارخوار جز مگر آن صوفیی کز نور حق سیر خورد او فارغست از ننگ دق ✏ «مولانا»
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را سفتن به معنی سوراخ کردنه اما با شعر جور در نمیاد...
نام شاعر و نویسنده قرن دهم هجری که دیوان اشعار او شامل غزلها و قصیدههاست چیست؟
در بیت «داد حق اهل سبا را بس فراغ»، نقش دستوری «را» و «بس فراغ» چیست؟ داد حق اهل سبا را بس فراغ صد هزاران قصر و ایوانها و باغ
در بیت «شکر آن نگزاردند آن بد رگان»، واژه «شکر» چه نقشی در جمله دارد؟ (مسند، مفعول، فاعل،...) شکر آن نگزاردند آن بد رگان در وفا بودند کمتر از سگان
در بیت "آنک جانش دادهای آن را مکش / ور ندادی نقش بیجان را مکش" شاعر به چه مفهومی از "جان" و "نقش بیجان" اشاره میکند؟
تفسیر این شعر از سعدی چیه؟ هر که در خردیش ادب نکنند در بزرگی فلاح از او برخاست چوب تر را چنان که خواهی پیچ نشود خشک جز به آتش راست
"صوفی آن بود که نبود " چه منظوری داره ؟
« فراوانی شمار شاعران و تتمع اوزان و قالبـها و مضامین» از ویژگیهای کدام دوره است؟