پرسشها با دستهبندی (زبان فارسی => زبان فارسی => اصطلاحات)
درختی کاول از پیوند کژ خاست نشاید جز به آتش کردنش راست ✏ «نظامی»
بخور کاین جام شیرین نوشبادت بجز شیرین همه فرموشبادت ✏ «نظامی»
من دنبال یه متنم که توش از این اصطلاح استفاده شده باشه (مثلا چسبوندمش گَلِ دیوار) اما پیدا نمیکنم. مطمئنم شنیدم این اصطلاح رو، ولی مثال براش پیدا نمیکنم. کسی میتونه کمک کنه؟ شک کردم اصلا همچین اصطلاحی کسی شنیده یا نه
چو شخصی کاو به کوهی راز گوید بدو کوه آن سخن را باز گوید ✏ «نظامی»
تعریف علمی و عامیانه علم ریاضیات چیست؟ منظور معنای لغوی کلمه ریاضیات نیست.
گشاد از درج گوهر قفل یاقوت رطب را قند داد و قند را قوت ✏ «نظامی»
دگر ره لعبت طاوسپیکر گشاد ز درج لؤلؤ تنگ شکر ✏ «نظامی»
ز پای آن پیلبالا را نشاندند به پایش پیلبالا زر فشاندند ✏ «نظامی»
ایجاد تعرضهمراه با عارضه های درد ناک جسمی ذهنی روحی با کلک و چندی به همدست شدن و نامردیبرای در یک هویت مثلا یک انسان ویا یک روح ایجاد مثلا حقارت یا نشان دادن قدرت غیر طبیعی مثلا قدرت جنی با جمعی از هو ...