پرسشها با دستهبندی (زبان فارسی => زبان فارسی => واژگان)
میخواهم بپرسم واژگان پارسی کلات و دژ دقیقا چه تفاوت مفهومی دارند؟ در انگلیسی چه نان دارند؟
معنای لغوی کلمه ریاضیات چیست؟و ریشه کلمه ریاضیات چیست؟
سخن را تلخ گفتن، تلخ رأیی است که هر کس را درین غار اژدهایی است ✏ «نظامی»
سیه شعری چو زلف عنبرافشان فرود آویخت بر ماه درفشان
ز دَه گویی به دَه سویی است ناورد ز یکگویی به یک گویی رسد مرد ✏ «نظامی»
معنای لغوی و عامیانه کلمه رسمی چیست؟ منظور از عامیانه در جاهای مختلف است برای مثال در برخی مکان ها معنای قانونی یا اصلی میدهد.
ز گریه بلبله وز ناله بلبل گره بر دل زده چون غنچهٔ گل ✏ «نظامی»
نه صبر آن که دارد برگ دوری نه برگ آن که سازد با صبوری ✏ «نظامی»
سلام چند وقتی است تصمیم گرفته ام متضاد کلمات مختلف را پیدا کنم. این را می دانم که فلسفه به معنی طولانی و پیچیده کردن مسئله است. ولی هر چقدر فکر میکنم میبینم کلمه ای را که مخالف فلسفه باشد را نمیدانم چیست. سوال من این است، کلمه ای که در تضاد کلمه «فلسفه» است چیست؟
در تمام واژهنامههای در دسترس آمده «بسگانگی» ترجمهای برای pluralism است. اما این واژهگزینی نخستین بار پیشنهاد چه کسی بوده؟ ریشه آن کجاست؟ معنایش را از کدام متن پیش از خود وام گرفته؟ در ادبیات کهن نمونه استفاده از «بس» به این معنی کجا قابل مشاهده است؟