دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در فرهنگ فارسی عمید با حرف ز - صفحه 11
زنجره
زنجرو
زنجفر
زنجه
زنجیدن
زنجیر
زنجیربان
زنجیرگر
زنجیره
زنجیری
زنچک
زنخ
زنخدان
زند
زندان
زندانبان
زندانی
زنداور
زندبار
زندباف
زندخوان
زندستا
زندش
زندقه
زندگانی
زندلاف
زندنیجی
زنده
زنده به گور
زنده پیل
زنده دل
زندواف
زندوان
زندیق
زندیک
زنگ
زنگار
زنگارفام
زنگارگون
زنگاری
زنگال
زنگاهن
زنگدار
زنگدان
زنگل
زنگله
زنگلیچه
زنگوله
زنگی
زنگی دارو
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16