⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
رقیق
/raqiq/
مترادف رقیق
: آبدار، آبکی، باریک، تنک، روان، سیال، شل، کم رنگ، مایع، نازک، نرم
متضاد رقیق
: غلیظ
برابر پارسی
: آبکی، آبگونه، آبناک، شل، کم مایه
جدول کلمات
رقیق
ابکی
رقیق تر
ارق
رقیق تر و شفا ف تر
ارق
رقیق و آبکی
شل
حلوایی رقیق
ماقوت
شل | رقیق
ابکی
غذای رقیق
سوپ
نوعی خوراک رقیق
فرنی
نوعی خوراک رقیقی که با شیر و شکر و آرد درست می کنند
فرنی
ابر رقیق
مه
پیشنهاد کاربران
hadi_g.a
آبکی
یوسف
اگر فیزیکی بگوییم،
سلول هایش از هم دورتر اند
حمیدرضا دادگر_فریمان
آبدار، آبکی، باریک، تنک، روان، سیال، شل، کم رنگ، مایع، نازک، نرم
هدایت شناسایی
کم اثر- خفیف-
معنی یا پیشنهاد شما
واژه
نام شما
رایانامه
معنی یا پیشنهاد شما
نام نویسی
|
ورود