پیشنهادهای پارسا شکروی (٢٢)
رفتن به اونجا ولی بعضی اوقات بسته به جمله یعنی پیش کشیدن موضوعی
سرزنش کردن، تعیین و تکلیف کردن ( مطمئن باشید درست می گم )
یکی از معانی اش درباره ی افکار یا شخص ( ماندگار ) است
اگه صفت انسانی باشه معنی پر دردسر هم می ده
وابسته شدن
فاعل، موضوع، آزمایش شونده
ویژگی مثبت
چی تو سرش می گذره
اگه تعریف انگلیسی دیکشنری ها رو هم نگاه کرده باشید یعنی فرد تیزبین و مراعات کننده. طبق دیکشنری ها و مثال های آن ها این رو میشه برداشت کرد.
از دستور کسی سرپیچی کردن، به حرفای کسی گوش نکردن
از کسی به سختی کار کشیدن
برداشت من یعنی ( یه اصطلاح که داریم میگیم دوباره رسیدن سر نقطه ی اول یا سر خونه ی اولت )
بی خبر موندن ( اطلاع کافی از چیزی نداشتن )
دشمن قسم خورده ( یعنی دشمن بزرگ یا کبیر )
Sworn enemy یعنی دشمن بزرگ یا دشمن کبیر یا به اصطلاح بعضی از ما ایرانی ها می گیم دشمنای قسم خورده.
با هم دیگر جون جونی بودن ( یعنی رابطه ی خیلی صمیمانه و دوستانه ای داشتن )
اراده کردن، تصمیم گرفتن، عزم کاری رو کردن
تیری تو تاریکی
بسم الله، هم معنی گیر آوردن یا همانمجازا به تور زدن چیزی، معنی دومشم یعنی پاره کردن
مجذوب بودن
مجذوب
فکر کنم یعنی ( کاسه ای زیر نیم کاسه اش است ) معنی می دهد.