پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٩٠٩)

بازدید
١٤,٥٠٣
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرویس مشکوک:[ اصطلاح پینگ پنگ ] اگر داور در خصوص قانونی بودن سرویس شک کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

رالی:[ اصطلاح پینگ پنگ ] مدت زمانی است که توپ در جریان بازی است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

لت:[ اصطلاح پینگ پنگ ] رالی که منجر به امتیاز نشود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بَه بَه : به به تکرار واژه ی بَه می باشد . واژه بَه bah به معنای شادمانی و خوشی که از ریشه هندواروپایی bah به معنای درخشیدن ستانده شده است که در تلفظ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

چَمیک: در زبان ترکی به عصا چَمیک گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چَمیک: در زبان ترکی به عصا چَمیک گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اَتَک در زبان ترکی به جلو پیراهن گفته می شود که فارسی آن می شود دامن در اصطلاح به دامنه کوه داغین اَتَکی یعنی دامنه ی کوه گفته می شود . البته به دامن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

روارو کردن:بردابرد زدن ( ( هر علمی را که قضا نو کند حفظ تو باید که روا رو کند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 401 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

علم نو کردن:کنایه از دوباره آبرو و رونق و قدرت یافتن . ( ( هر علمی را که قضا نو کند حفظ تو باید که روا رو کند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تاج نشان:دارای نشان تاج ، لایق تاج ( ( بسکه بباید دل و جان تافتن تا گهری تاج نشان یافتن ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 40 ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دعوی پرست:دعوی پرستنده ، لاف گزاف گوینده. ( ( دل به هنر ده نه به دعوی پرست صید هنر باش به هرجا که هست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنج ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست کشیدن:تربیت کردن ، گشن دادن و بارور کردن و دست کشیدن در مورد اسب آن را گویند که پدر و مادر اسب در حضور صاحب آن اسب گشن گیری کرده باشد . به عبارت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خصمی خود: مخالفت با نفس ( ( خود منشی کار خَلَق کردنست خصمی خود یاری حق کردنست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 400 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خَلَق کردن:پوسیده کردن ، کهنه کردن ( ( خود منشی کار خَلَق کردنست خصمی خود یاری حق کردنست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 4 ...

پیشنهاد
٣

دعوی هندو به سپیدی کردن :یعنی در پیری ادعای جوانی کردن ( ( یاسمنی چند که بیدی کنند دعوی هندو به سپیدی کنند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بیدی کردن:ادعا کردن ، اظهار وجودکردن . نظامی در آوردن " بیدی کردن " از ضرب المثل ترکی متأثر شده است محمد باقر خلخالی گوید : " آغاشلار تولیانده باش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مغز کهن:مغز پیر . مغز کهن نیست پذیرای او : کنایه از خرف شدن انسان در دوره ی پیری ( ( عقل که شد کاسه سر جای او مغز کهن نیست پذیرای او ) ) ( شرح م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

دکتر کزازی اعتقاد دارد واژه ی طبل ریختی تازیکانه که ستاک تبیر ستانده شده و در این مورد می نویسد " ( ( تبیره به معنی کوس بزرگ است و ریخت پهلوی آن می ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تبیره: دکتر کزازی در مورد واژه ی " تبیره" می نویسد : ( ( تبیره به معنی کوس بزرگ است و ریخت پهلوی آن می بایست تپیرگ tāpīrag می بوده است . " هـ " یا " ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

خدنگ: دکتر کزازی در مورد واژه ی "خدنگ " می نویسد : ( ( خدنگ نام درختی است که چوبی سخت داشته است و از آن در ساختن تیر و زین بهره می برده اند . می توان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

راه بیراه:بیراهه، راه نهان ، راه زیر زمینی و راه " نبهره " ( ( سپاه فریدون چو آگه شدند همه سوی آن راه بی ره شدند ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آری: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آری" می نویسد : ( ( آری به گمان بسیار ، ریخت کوتاه شده ی " آوری " است ، به معنی " بی گمان " و " هرآینه " و " بیقین " ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

شبستان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " شبستان" می نویسد : ( ( شبستان در پهلوی در ریخت شپستانšapestān بکار می رفته است . ) ) ( ( گرین نامور هست مهمان ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

گستاخ: دکتر کزازی در مورد واژه ی "گستاخ " می نویسد : ( ( گستاخ در پهلوی در ریخت ویستاخ wistāx بکار می رفته است. ریخت میانگین " ویستاخ " و " گستاخ "بِ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به" دوال پا "در زبان آذری" قئیش پاچا " گفته می شود . "قئیش پاچا ها" یا همان "دوال پا ها " در افسانه ها موجوداتی بودند چون خودشان نمی توانستند راه بر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در زبان ترکی دوستاق یا دوستاغ به معنی زندانی، دربند، خانه نشین، محبوس معنی می دهد. من تویوق تک ، اؤز نینیمده دوستاغام ایللر بویو // بیر خوروز یوللا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

جشن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " جشن" می نویسد : ( ( جشن در پهلوی در ریخت یشن yašn بکار می رفته است . ریختی دیگر از آن ، در این زبان یسن yasn است ، ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

چابک فریب:شعبده باز ( ( هر نفس این پرده چابک فریب بازیی از پرده برآرد غریب ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 398 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سخن در گرفتن:سخن گفتن ، حرف زدن ( ( پیر وضو کرد و کفن برگرفت پیش ملک رفت و سخن درگرفت ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 396 ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

درس شدن:خوانده شدن ، گزارش شدن ( ( هرچه به تاریک شب از صبح زاد بر در او درس شدی بامداد ) ) معنی بیت :هر خبری که مردم هنگام روز بدست آورده و شب به ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حجاج فن:حجاج گونه ، حجاج حیله ، حجاج بن یوسف ( 41 - 95 ه. ق ) پادشاه عراق و بصره مردی بسیار ظالم و خونریز بود و با حجت های موهوم مردم را آزار می رسان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از سر :از لحاظ ( ( پادشهی بود رعیت شکن وز سر حجت شده حجاج فن ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 396 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

علم بر زدن:اظهار وجود کردن ، خود نمایی ، تجلی ( ( راستی آنجا که علم برزند یاری حق دست به هم بر زند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تیغ ترازو:زبانه ی ترازو ، عقربه ی ترازو ( ( خود مکن این تیغ ترازو روان گرنه فزون میده و کم میستان ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ...

پیشنهاد
١

آب از چشمه ی خورشید جستن:یعنی به جای آب از خورشید که آن هم از مطهرات است استفاده کردن . ( ( چون تو درین طشت شوی جامه شوی آب ز سرچشمه خورشید جوی قرص ...

پیشنهاد
١

جامه شوی کردن :جامه را شستن و پاک کردن. ( ( چون تو درین طشت شوی جامه شوی آب ز سرچشمه خورشید جوی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

طشت زر :کنایه از روز ، خورشید. ( ( صبح بدان میدهدت طشت زر تا تو ز خود دست بشوئی مگر ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 394 . ...

پیشنهاد
١

از خود دست شستن:ترک تکبر و خود بینی ( ( صبح بدان میدهدت طشت زر تا تو ز خود دست بشوئی مگر ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سایه نشینی:کنایه از انزوا ( ( سایه نشینی نه فن هر کسست سایه نشین چشمه حیوان بسست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 394 . )

پیشنهاد
١

سایه از خود بریدن:تکبر و منیت را از خود دور کردن . ( "من" سایه ی "خود" است ) ( ( گر تو ز خود سایه توانی پرید عیب تو چون سایه شود ناپدید ) ) ( شرح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دایره ی لاجورد:فلک ( ( فارغ ازین مرکز خورشید گرد غافل از این دایره لاجورد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 391 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مرکز خورشید:کنایهاز زمین ، در قدیم زمین را ثابت و مرکز عالم می دانستند و گمان می کردند که خورشید بدور زمین می گردد. ( ( فارغ ازین مرکز خورشید گرد غ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دَرین در زبان ترکی یعنی عمیق واژه ی دریا با واژه درین ترکی همریشه است. چون دریا :از مصدر دریده شدن گرفته شده و با واژه دره ، درک و با واژه ی "درین" ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قره بوغاز یک واژه ترکی است که از دو بخش تشکیل شده: قره به معنی سیاه و بوغاز هم به معنی گلو و در اصطلاح تنگه و گذر گاه باریک معنی می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بوغاز در زبان ترکی به گلو گفته می شود و در اصطلاح به تنگه که دو دریا را به هم مرتبط می سازد بوغاز گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بوران یا بؤران واژه ی ترکی است از مصدر بورماخ به معنی پیچیدن و لوله کردن، چیزی را به دور خود پیچ دادن. بوران اسم فاعل است از مصدر بورماخ به معنی در ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه ی چودار و چوپان با واژه ایرانی شوکت که به اشتباه عربی دانسته شده است همریشه می باشد . چودار و چوپان در ابتدا شودار وشوبان بوده است . و شو به معن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

قابلمه یا قابلما یک واژه ترکی است که از مصدر قابلاماخ گرفته شده است. به معنی پرکردن یک ظرف. قابلمه یعنی ظرفی که می شود آن را پر کرد. قابْ قاشیق در تر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تِلْ در زبان ترکی به موی جلو سر و آن قسمت از موی سر که به پیشانی می افتد گفته می شود. تلّی یعنی دارنده ی تل. در قدیم مردم نذر می کردند که بچه شان سال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قاش قابخ سالماق در زبان ترکی یک اصطلاح است و معنی اخم کردن و عبوس بودن می دهد.