پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٩٠٩)
بعیدالمآل:دور از آرزو. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۴۹ ) .
بعد الیوم:پس از امروز. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۷۰ ) .
بضاعت مزجاة:متاع اندک. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۲۷ ) .
بصر بصیرت:دیده بینایی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۳۶ ) .
بصارت بینش:بینایی نظر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۵۴ ) .
بسیط هامون:پهنه دشت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۱۹ ) .
بسیط جهان:گستره ی عالم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۹۸ ) .
بسیار عقار: دارا. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۰ ) .
بسته ی گفتار: مقید به کلام. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۷ ) .
بسته گردانیدن: مقید کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۳۶ ) .
بستن دل: عاشق شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷۵ ) .
بستان در بستان: باغ در باغ. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۸۰ ) .
آتش بُرزین: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آتش بُرزین" می نویسد : ( ( آتش برزین یکی از سه آتش سپند در روزگار ساسانی بوده است. " برزین "کوتاه شده ی "برزی ...
مژده: دکتر کزازی در مورد واژه ی " مژده" می نویسد : ( ( در مژده چنان می نماید که " ه" پساوند است . اگر چنین باشد . ریخت کهن تر از واژه مژدگ mujdag می ...
بساط غیرا: آسمان ، به کنایه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۴۵ ) .
بساط خافقین: زمین به کنایه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۹۸ ) .
بساط جلال: دستگاه حشمت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۳ ) .
بساط در بساط:فرش در فرش. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۱۴ ) .
بساط اغبر:زمین ، به کنایه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۴۵ ) .
بزغالگان:بچه های بز. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۴۷ ) .
بزرگ نمودن:کلان و بزرگ جلوه دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۵۸ ) .
بری الساحه: بی گناه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۲۸ ) .
برهنگان: لخت ، عریان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۳۶ ) .
برهم نهادن: روی هم گذاشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۴۳ ) .
برهم پیچیده: حلقه زده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۰ ) .
برهم پیچیدن: حلقه زدن، بافتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۹۶ ) .
برهم تافتن: تابیدن، به هم پیچیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۰۳ ) .
برهم آمیختن: مخلوط کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۶۲ ) .
بروجه اجمال: به اختصار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۱۳ ) .
برمحک زدن: آزمایش کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۷ ) .
برگشتگی حال: تغییر وضع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۲۲ ) .
برگ ریزان ا مل: خزان آرزو. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۴۱ ) .
پنبه در گوش کردن :عملی است که برای دفع مزاحمت صوت و آسایش گوش از شنیدن انجام می دهند ، بستن گوش و ترک استماع. "پنبه اندر گوش حس دون کنید بند حس از چ ...
خلوت: تنها نشینی، اصطلاحاً ، دوری گرفتن از مردم و تنها نشستن در مدت معین به قصد عبادت و ریاضت ) ) "مکر دیگر آن وزیر از خود ببست وعظ را بگذاشت و در خ ...
مکر بستن : حیله کردن ، طرح ریختن حیله. "مکر دیگر آن وزیر از خود ببست وعظ را بگذاشت و در خلوت نشست" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ ...
مرغ زیرک : دکتر فروزان فر درمورد " مرغ زیرک " می نویسد : ( ( مرغ زیرک مرغی است که به دوپا از درخت آویخته شده و با آواز بلند حق حق می گوید . و بعضی گف ...
دکتر فروزان فر درمورد " سیمیا" می نویسد : ( ( سیمیا لفظی است مأخوذ از عبری مرکب از " شِم ، یعنی اسم و " یَه " یعنی الله ، واصطلاحاً اطلاق می شود برعل ...
یکرنگی: مجازا، دوستی بی غرض و نفاق ، وحدت و یگانگی ، وحدت صرف "او ز یک رنگی عیسی بو نداشت وز مزاج خم عیسی خو نداشت" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بد ...
خو نداشتن:واقف نبودن "او ز یک رنگی عیسی بو نداشت وز مزاج خم عیسی خو نداشت" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ۱۳۷۵. ص ۲۱۸ )
بونداشتن:خبر نداشتن "او ز یک رنگی عیسی بو نداشت وز مزاج خم عیسی خو نداشت" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ۱۳۷۵. ص ۲۱۸ )
حسب: بزرگی مرد از روی نسب دکتر فروزان فر در مورد " حسب" می نویسد : ( ( حسب بزرگی مرد از روی نسب ، بزرگی در دین و مال ، سربلندی که به کسب مرد حاصل شود ...
معَسّر:چیزی دشوار کرده ، دشوار دکتر فروزان فر در مورد " معسر " می نویسد : ( ( معسر هر چیزی است که سرانجام آن پشیمانی باشد و بافسوس و اندوه گراید و آن ...
بر گرفتن نظر: صرف نظر کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۹۱ ) .
بر گرفتن گام: راه افتادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۸۷ ) .
بر گرفتن قلم: معذور داشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۹۶ ) .
بر گرفتن طمع: ترک امید کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۹۰ ) .
بر گرفتن شکوه کسی :زایل ساختن حشمت وی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۴۹ ) .
بر گرفتن از پیش : دفع کردن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۹۴ ) .
برگذرانیدن: برتری دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۶ ) .
برکشیدن ساز:آماده کردن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۷ ) .