پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٩٠٩)

بازدید
١٤,٣٠٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جگر تافته:برافروخته. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جگر تافتن:دل سوخته شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۵۳۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیگر تافتن:دل سوخته شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۵۳۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جعد مشگین:پیچیده ی مشک مانند. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۳۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جسیم پیکر:ستبر اندام. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۳۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جشن ساختن:ضیافت دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۱۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جستن معایب:عیب جویی کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جزا یافتن:پاداش دیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جریده شفعا:دفتر شفیعان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جریده اعمال:نامه ی کردار ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جریده ی احوال:نامه ی حالها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جر منفعت:کشیدن سود. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جرعه کشی:اندک اندک آشامیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جرب برآوردن:گری پیدا شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جراید روزگار:روزنامه های دهر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جراحت سخت:زخم شدید. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

جد بلیغ:کوشش رسا. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۲۲۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جبر مکاسر:شکسته بندی جای شکستن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۴۱۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جبانت دل:کم دلی ، ترس. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جای یافتن: محل گزیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جای گیر: متمکن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۹۶ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جای کردن: جای دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شبنم اسدوا ملقب به شبنم تووزلو ( Şebnem Tovuzlu ) متولد 28 آذر 1363 ( 19 دسامبر 1984 ) در استان تؤوزلو در شمال غربی جمهوری آذربایجان به دنیا آمد. شبن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

شبنم اسدوا ملقب به شبنم تووزلو ( Şebnem Tovuzlu ) متولد 28 آذر 1363 ( 19 دسامبر 1984 ) در استان تؤوزلودر شمال غربی جمهوری آذربایجان به دنیا آمد. شبنم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جان شکاری:شکار کردن جان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 504 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دکتر کزازی در مورد واژه ی " ویژه" می نویسد : ( ( ویژه در پهلوی در ریخت اپچگ apēčag بوده است و ابزگ abēzag " ا" ، در ریخت پهلوی واژه ، پیشاوندی است که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بخارا :دکتر کزازی در ذیل واژه ی " نو بهار" می نویسد : ( ( . "نوبهار " را در معنی بتخانه نیز می توانیم دانست: پرستشگاه های بودایی را که بتکده شمرده می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نوبهار :دکتر کزازی در مورد واژه ی " نو بهار" می نویسد : ( ( نوبهار در بیت زیر استعاره آشکار از بانوی سام است . و مام زال . "نوبهار " را در معنی بتخان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

برف: در پهلوی وفر wafr بوده است . این ریخت هنوز در کردی کاربرد دارد. بیسکویت ویفر یعنی بیسکویتی که مثل برف ترد است. ( ( همه موی و اندام او همچو برف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

آهو: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آهو" می نویسد : ( ( آهو در پهلوی در ریخت آهوگ āhōg بکار می رفته است . و آهو به معنی زشتی و " آک" و عیب است . ستاک وا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خردگی: در پهلوی خورتگیه xwutagīh بوده است . ( ( یکی پهلوان بچه ی شیر دل ؛ نماید ، بدین خردگی ، چیره دل ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژه ی جلد به معنی : تند، تندوتیز، چابک، چالاک، چست، سریع، شتابناک، فرز . همان واژه ی child انگلیسی است . که در زبان های غربی به معنی کودک کاربرد دار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه ی جلد به معنی : تند، تندوتیز، چابک، چالاک، چست، سریع، شتابناک، فرز . همان واژه ی child انگلیسی است . که در زبان های غربی به معنی کودک کاربرد دار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

grizzle :این واژه همان واژه ی ترکی" قَزیل " به معنی موی خاکستری است . از این روی به موی بُز هم که بیشتر به رنگ خاکستری است و از آن سیاه چادر یا نوعی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ثواب اندوز:پاداش جو. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثنای فایح:آفرین خوشبو. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴ ) .

پیشنهاد
٠

ثنا و محمدت گفتن :درود و آفرین کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۱۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثنادوست:ستایشگر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثمره دادن:میوه آوردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثقل احمال:سنگینی بار ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثقابت عزم:نافذ بودن اراده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۰۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثفنات زانو:پینه های زانو. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۴۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثفل خاییده:تفاله جویده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۴۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثبت گشتن:نوشته شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۶ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثبت گردانیدن:نوشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۰ ) .

پیشنهاد
١

ثابت گردانیدن:درست کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثابت داشتن:پایدار بودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقلب احوال:برگردیدن حالها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 8 ) .

پیشنهاد
٢

تیغ زدن آفتاب:برآمدن آفتاب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۷۰ ) .

پیشنهاد
٢

تیره کردن حقوق: ضایع کردن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۱۸ ) .