پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
en : ( ترکی استانبولی ) : . . . از ، daha en : همان از Bu aşkın daha en başından Korkuyordum ben zamandan ترجمه تحت الفظی :از همان آغاز این عشق از ...
daha ( ترکی استانبولی ) : همان ، همچنان daha en başından : از همان آغاز Bu aşkın daha en başından Korkuyordum ben zamandan ترجمه تحت الفظی :از همان ...
aşk ( ترکی استانبولی ) : همان تغییر یافته ی عشق فارسی است . Bu aşkın : از . . . این عشق. Bu aşkın daha en başından Korkuyordum ben zamandan ترجمه ت ...
Bu : ( ترکی استانبولی ) این، ضمیر اشاره به نزدیک Bu aşkın daha en başından Korkuyordum ben zamandan ترجمه تحت الفظی :از همان آغاز این عشق از زمان می ...
sayfa ( ترکی استانبولی ) : تغییر یافته ی همان صفحه ی فارسی می باشد . Bir sayfa : یک صفحه ، صفحه ای Bir sayfa kopuyor zamandan Ayrılırken sen yanımd ...
yanımdan : ( ترکی استانبولی ) از کنار من ، از پیش من . کنار موجود ذی شعور مثل انسان yan : کنار ، پیش ، نزد . از نزد موجودی ذی شعور مثل انسان Bir sa ...
Ayrılırken : ( ترکی استانبولی ) :به محض جدا شدن ، به محض ترک کردن ، هنگام وداع ، از مصدر" آیریلماق" به معنی جدا شدن . مثل جدا شدن دو انسان از همدیگر ...
kopuyor ( ترکی استانبولی ) :کنده می شود ، جدا می شود ، پاره می شود . متلاشی می شود . از مصدر قوپّاق به معنی کنده شدن . جدا شدن قسمت کوچکی از هر چیزی ...
zamandan: ( ترکی استانبولی ) :از زمان Bir sayfa kopuyor zamandan Ayrılırken sen yanımdan ترجمه : یک صفحه از ( دفتر ) زمان متلاشی ( کنده ) می شود. وق ...
zaman : ( ترکی استانبولی ) :زمان zaman : تغییر یافته ی همان زمان فارسی است . zamandan : از زمان Bir sayfa kopuyor zamandan Ayrılırken sen yanımdan ...
Bir :یک Bir sayfa kopuyor zamandan Ayrılırken sen yanımdan ترجمه : یک صفحه از ( دفتر ) زمان متلاشی ( کنده ) می شود. وقتی ترکم ( با من وداع ) می کنی. ...
هنگام بام: کنایه ی ایماست از سپیده دمان و آغاز روز و روشنی. ( ( چو آگه شد از کار دستان سام ز کابل بیامد، به هنگام بام ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ...
بام دکتر کزازی در مورد واژه ی "بام " می نویسد : ( ( بام که با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است، به معنی روشنایی است و همان است که در بامی به معن ...
مهراب: دکتر کزازی در مورد واژه ی " مهراب" می نویسد : ( ( مهراب در پهلوی مهراپmihrāp یا متراپmitrāp، پادشاه کابلستان و شـوی سیندخت و باب رودابه است. ی ...
مَرْغ دکتر کزازی در مورد واژه ی " مرغ" می نویسد : ( ( مرغ در شاهنامه سرزمینی است که مانند" دنبر "و" مای "جغرافیای آن به درستی روشن و دانسته نیست. مرغ ...
رشته گران فطرت: بافندگان فطرت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص تا ۴۲۱ ) .
رسوم معیشت: روش زیست. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۵۹ ) .
رسوم و حدود: رسم ها و حد ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۹ ) .
رسوا گردانیدن: بی آبرو کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۶۰ ) .
رسوخ قدم: استواری گام. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۶ ) .
رسن تافتن: طناب بافتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۲۰ ) .
رسم انصاف: شیوه دادگری. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۲۸ ) .
رسم شناس: آداب دان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۷۳ ) .
رسم بودن: قاعده بودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۱۰۱ ) .
رساندن به کسی: ابلاغ کردن به او. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۹۱ ) .
رساننده: عطا کننده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۸۸ ) .
رسالت گزاردن: پیام رساندن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۹۹ ) .
رذایل و عیوب: عیب های زشت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۹۹ ) .
رزانت رای: سنگینی اندیشه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳ ) .
رذایل اوصاف: صفت های پست. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص پست ۱۲۷ ) .
رخصت شرع: ایجازه شریعت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .
رخنه افگندن: شکاف انداختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۵۰ ) .
رخصت جستن: دستوری خواستن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص تا ۱۲۰ ) .
رجم الظن: سنگ اندازی گمان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۹۰ ) .
رخت فرو گرفتن: حرکت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۹۶ ) .
رجم شیاطین:سنگسار دیوها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹۹ ) .
رجاحت عقل: برتری خرد. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳ ) .
رجم زبان: سنگ انداختن زبان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۳۴ ) .
رتبت قبول: مرتبه پذیرش. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۹ ) .
رتبت گرفتن: مرتبه یافتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹۴ ) .
ربح المال: سود مال. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۵۳ ) .
رایحه راحت: بوی آسایش. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۰ ) .
راه . . . نگاه داشتن: حفظ راه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .
رای ازهر: اندیشه روشن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۵۶ ) .
راه مشایعت: راه بدرقه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۸ ) .
راه . . . گشا دن: را باز کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۷ ) .
راه حقیقت: راه درست. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹۹ ) .
راه بودن: طریق بودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۴۷ ) .
راه حق: راه راست. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۳۱ ) .
راه ارا دت: طریق ایراد ت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۱۰ ) .