پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
رنگرز خزان: صباغ پاییز. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .
رنگ تکلف: صبغه رنج بردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .
رنگ بسته ازل: رنگ شده ازل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .
رنگ بسته ازل: رنگ شده ازل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .
رنگ آمیختن: رنگ کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۷۵ ) .
رنگ بستن: رنگ کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۰ ) .
رنج کشیدن: آزار یافتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۰ ) .
رنج روزگار: آزار دهر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۱ ) .
رنج . . . دیدن: آزار یافتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۴ ) .
رنج دل: آزار دل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۶ ) .
رکاکت رای: سستی اراده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۵۹ ) .
رکون نفس: آسایش نفس. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۷۱ ) .
رمه سالار: دارنده رمه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۹ ) .
رقیب ابد: بندگی همیشگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۶ ) .
رکاکت عقل: سستی خرد. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۴۴ ) .
رقم کشیدن: قلم زدن, نوشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۶۳ ) .
رقم تقصیر: قلم کوتاهی ورزیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۰ ) .
رقم . . . در کشیدن: محو کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۹۶ ) .
رقم حدوث: قلم روی دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۸ ) .
رقم برکشیدن: قلم زدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۸ ) .
رغم تقصیر: قلم کوتاهی ورزیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۰ ) .
رقص طرب: پایکوبی شادی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۷۳ ) .
رقعه ممالک: پهنه کشورها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۱ ) .
رقت دل: نازکی دل. دلسوزی ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۷ ) .
رفع احوال :بازگفت ماجرا. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۱۳ ) .
رفع حدث: برطرف کردن آلودگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۳ ) .
رقبت احوال: مراقبت اوضاع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۹۰ ) .
رغایت عظت: پسندیده های پند . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰ ) .
رغبت صادیق: میل راستین . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۹ ) .
رعیت نواز:مردم نواز. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۵ ) .
رغادت عیش:فراوانی عیش. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۳ ) .
رعیت شکار: شکار کننده زیر دست. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۵۸ ) .
رعیت داری: مراقبت مردم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۱۷ ) .
رعده ی حمیت: جنبش غیرت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۵ ) .
رطل دوگانی: پیمانه دوگانه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۶ ) .
رصد کردن: اندازه گرفتن کواکب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۷۳ ) .
رشک آمدن:حسودی شدن.
kırılırsın ( ترکی استانبولی ) : می شکنی، می میری . از مصدر ترکی kırılmak به معنی شکستن و مردن . مثل شکستن یک درخت و جدا شدن و افتادن چیزی Diyorsunki ...
Ūzūlūrsūn ( ترکی استانبولی ) :نابود می شوی و از بین می روی . اؤزولمک در اصل به معنی پاره شده و از هم دریده شده و در اصطلاح نابود شدن و از بین رفتن اس ...
konuşalım ( ترکی استانبولی ) : می خواهم با تو حرف بزنم . می خواهم با تو سخن بگویم . konuş تغییر یافته ی گفتن فارسی است konuşmak همان گفتگو کردن فارسی ...
Gōrūselim ( ترکی استانبولی ) : غصه دار هستم . Gōrūse همان تغییر یافته غصه ی فارسی هست . Diyorsunki dost olalım Gōrūselim konuşalım Ūzūlūrsūn, kırılı ...
olalım ( ترکی استانبولی ) : باشیم ، بیا باشیم ، می خواهم که باشم . از مصدر اولماق ترکی به معنی بودن ، شدن Diyorsunki dost olalım Gōrūselim konuşalım ...
dost [ دؤست ] ( ترکی استانبولی ) : همان تغییر یافته ی دوست فارسی هست با اندکی تغییر در تلفظ . Diyorsunki dost olalım Gōrūselim konuşalım Ūzūlūrsūn, ...
Diyorsunki ( ترکی استانبولی ) : می گویی که ؛ منظورت این هست که . Diyorsunki dost olalım Gōrūselim konuşalım Ūzūlūrsūn, kırılırsın ترجمه :شما می گویی ...
Git ( ترکی استانبولی ) : فعل امر از رفتن به معنی برو . از مصدر ترکی گئتمک به معنی رفتن Gel diyemem Sev diyemem Veremem veremem Sōz veremem Kal diye ...
Kal ( ترکی استانبولی ) : امر به ماندن ، بمان . از مصدر ترکی کالماق یا قالماق به معنی ماندن . اقامت گزیدن، ماندگار شدن، مقیم شدن، توقف کردن، درنگ کردن ...
Sōz ( ترکی استانبولی ) :نوید، عهد، قرار، قول، میثاق، وعده Sōz veremem : نمی توانم وعده دهم ، نمی توانم قول بدهم . Gel diyemem Sev diyemem Veremem v ...
Veremem ( ترکی استانبولی ) : نمی توانم بدهم . نمی توانم قبول کنم . Sōz veremem : قول دادن . Gel diyemem Sev diyemem Veremem veremem Sōz veremem Ka ...
diyemem ( ترکی استانبولی ) : نمی توانم بگویم ، قادر به گفتن نیستم . از مصدر ترکی دئمک به معنی گفتن ، Gel diyemem Sev diyemem Veremem veremem Sōz ve ...
Gel [ گَل] ( ترکی استانبولی ) :بیا ، ندا برای آمدن ، کلمه ی ندا برای پذیرش و قبول کردن . Gel diyemem Sev diyemem Veremem veremem Sōz veremem Kal di ...