پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٤)

بازدید
١٤,٢٣٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روی نمودن: چهره گشودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روی زمین: پهنه خاک. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روا دیدن: روا دانستن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۶۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

روی به گریز نهادن: فرار کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی در پرده . . . کشیدن: مخفی شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی به راه نهادن: حرکت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی بودن: جایز بودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روی به راه آوردن: حرکت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

روی بر خاک نهادن: سجده کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

روی به راه آوردن: حرکت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روغن چکیدن: جاری شدن روغن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

روغن مصری: روغن منسوب به مصر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۸ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رومی نژاد: از نژاد روم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۳۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روشنایی دیده: نور چشم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۷۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روشن داشتن:منور ساختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۸۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روشنی بصیرت: نور بینایی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روشنایی چشم: نور دیده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۷۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روشنایی دادن: نور بخشیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۸۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روزن ماه: منفذ ماه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روزی نامقدر: رزق مقدر نشده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۸۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روز محنت: روز رنج. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۹ ) .

پیشنهاد
١

روزنامه بندگی: کارنامه عبودیت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روز گذر کردن: روز مردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روزگار گذاشتن: عمر سپری کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۷ ) .

پیشنهاد
١

روزگار گذرانیدن: عمر سپری کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روزگار رفته: عمر گذشته. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۴ ) .

پیشنهاد
٢

روزگار برآمدن: گذشتن زمان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روزگار بردن:عمر سپری کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

روز کسی به شب کشیدن: تمام شدن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

روز کسی به شب کشیدن: تمام شدن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روز عزلت: روز گوشه نشینی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۴ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روز عمر: روز حیات. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۶ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روز حاجت: روز نیاز. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۱ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

روز سختی: روز مصیبت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۹ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

روز عرض: روز سان و رژه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۹۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روز بازار: روز روایی و رونق. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روز بازگشت : روز معاد. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روح مشخص: روان معین. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۲۸ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رود زدن: ساز زدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روح طبیعی: روان طبیعی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۸۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روح حیوانی: روان حیوانی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۸۲ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

روان کردن:جاری ساختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۸۰ ) . روان کردن: [عامیانه، اصطلاح] از بر کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روان داشتن: جاری کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۷۰ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روح پیوند: پیوسته روح. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۴۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روات ثقات:معتمدان راویان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۷۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رنگ و بو : لون و شم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۲۳ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رنگین تر: ملون تر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رنود شیاطین: رندهای شیطان ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۷ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رنگ گرفتن: ملون شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۵ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رنگ رزان: صباغان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۰۵ ) .