پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
زدن نوبت: نقاره زدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۹ ) .
زخم زدن: ضربه زدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۰ ) .
زخم خورده: ضرب دیده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۳۲ ) .
زخم روزگار: ضربه جهان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۹ ) .
زخم حوادث: ضربه حادثه ها. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹۷ ) .
زخم آفت: ضربه آسیب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۱ ) .
زخم آفت: ضربه آسیب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۱ ) .
زخارف دنیا: زینت های دنیا، ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۷۲ ) .
زحمت نمودن: آزردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۲ ) .
زخارف دنیا: زینت های دنیا، ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۷۲ ) .
زحمت آوردن: رنج و رساندن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۹۶ ) .
زحل پیکر: کنایه از قوی هیکل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۴ ) .
زحل پیکر: کنایه از قوی هیکل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۴ ) .
زبانی کردار: موکل دوزخ وار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۶۲ ) .
زبانیه کردار:موکل دوزخ وار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۶۳ ) .
زبان کشیده داشتن:سکوت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۰ ) .
زبان کشیده داشتن:سکوت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۰ ) .
زبان گشودن: سخن گفتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۰۴ ) .
زبان کشیده داشتن: سخن گفتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۱۶ ) .
زبان کشیده داشتن: سخن گفتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۱۶ ) .
زبان جاری: زبان متداول. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۵۲ ) .
زبان دراز کردن : گستاخی ورزیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۹ ) .
زبان بی زبانی: زبان حال. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۲۰ ) .
زاغ زده: مراقب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۹۲ ) .
زاغ بچه: بچه ی زاغ. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۳ ) .
زاغ خوردن: کنایه از زغال خوردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۶۲ ) .
eskidim: ( ترکی استانبولی ) پیر شدن ، بی کس شدن . eskimak ( پیر و سالخورده شدن ) در ترکی آذربایجانی qocalmaq در ترکی به آدم بی کس و به دختری که در غر ...
renklerim : ( ترکی استانبولی ) رنگ هایم ، . renk همان تغییر یافته ی رنگ فارسی هست . Soldu renklerim, eskidim uğruna به خاطرش رنگ و رخم زرد شد و پیر ...
Soldu: ( ترکی استانبولی ) زرد شد ، به زردی گرایید ، رنگ باخت ، تغییر رنگ داد . از مصدر ترکی Solmak ( زرد شدن ، تغییر رنگ دادن ، سفید شدن . ) Soldu r ...
aşkına: ( ترکی استانبولی ) برای عشقش ؛ به خاطر عشقش, در راه عشقش . aşk ( آشق ) همان عشق فارسی است . Ah! Bir bilse آه! اگر می دانست Ne adaklar adadı ...
adadım : ( ترکی استانبولی ) تقدیم کردم ؛ انجام دادم . از مصدر ترکی adamak ( نذر کردن ، تقدیم کردن ، انجام دادن ) این واژه ی تغییر یافته ی" ادا کردن ف ...
adaklar: نذری ها , از خود گذشتنی ها ، فدا کاری ها , از مصدر adaklamak ( وقف کردن ) انجام دادن ( با اخلاص و بدون چشمداشت ) Ah! Bir bilse آه! اگر می ...
bilse : اگر می دانست . از مصدر ترکی bilmak ( دانستن ) Ah! Bir bilse آه! اگر می دانست Ne adaklar adadım aşkına که به خاطرعشقش چه فداکاریها که نکردم ...
eagle:تغییر یافته ی همان واژه ی عقاب فارسی است.
گوریل: گوریل تغییر یافته ی غول فارسی است.
ریسمان پاره: پاره طناب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۴۷ ) .
ریاض قدس: باغ های بهشت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴ ) .
ریاض نعیم: باغ های بهشت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص طنز ) .
ریختن خون: کشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۴۷ ) .
رهین منت: مرهون احسان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۷۴ ) .
ره نشینان شام و سحر: کنایه از نسیم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۸۵ ) .
رهنمونی کردن: هدایت نمودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۰ ) .
ره گم کرده: ضال ، گمشده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۰۳ ) .
ره گم کرده: ضال ، گمشده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۰۳ ) .
رهایی دادن: نجات بخشیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۳ ) .
رها شدن باد: در رفتن ضرطه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۹۶ ) .
روی نهادن به پیکار: اقبال کردن به. . . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۶ ) .
روی . . . نهادن: توجه کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۸ ) .
روی نهادن به پیکار: اقبال کردن به. . . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۶ ) .
روی گرداندن: منصرف شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۳۸ ) .