پیشنهادهای محمد (١٠٢)
آماده کردن ، پر کردن ( آ )
خرابه، ویرانه، جای عقب مانده
ورم کردن ( آ )
آماریدن = آماریدن : شمردن ( ن )
سبب ورم شدن ( ن )
ورم کردن ( آ )
آماردن = آماریدن : شمردن ( ن )
لگد و جفتک زدن ( ب )
آماده کردن ( ب )
لگد زدن ، جفتک زدن ( ب )
گناه کردن و لرزیدن ( ن، س )
۱. لگد زدن ۲. جستجو ( ن، س )
آلوده کردن ( ب )
در بغل گرفتن ( ن، س )
آشفتن ( ب )
آشفتن ( ن، س )
آگندن و پر ساختن ( آ )
آلودن ( آ )
آغوشیدن ( ب )
آویختن و چنگ زدن ( ب )
آگندن = آگنیدن : آلوده کردن ( ب )
آگنیدن = آگندن : آلوده کردن ( ب )
آغشتن و آلودن ( از آگشته )
بستن ( ع )
آگاه کردن ( آ )
آگاه کنانیدن ( ب )
۱. آویختن ۲. چنگ زدن ۳. پیچیدن ( ب )
۱. آلوده کردن ( آلودن ) ۲. پر ساختن ( ن، س )
۱. بستن ۲. آلودن ۳. آویختن
آلودن
جنگ و دشمنی کردن ( ب )
در بغل گرفتن ( ن، س )
بغل کردن ( ن، س )
در بغل گرفتن ( ن، س )
آگندن و آلودن ( آ )
تر و آلوده کنانیدن ( ن، س )
آلوده کردن ( آ )
فراهم ساختن و انبار کردن ( ن، س )
برانگیختن ( ب )
پر کردن ( ب )
فراهم ساختن ( ن، س )
آغاز کردن ( ب )
آغاردن = آغاریدن : خیس کردن و سیراب کردن ( ب )
سرشتن و خمیر کردن ( ب )
۱. حرکت کردن ۲. به پایین انداختن ( ن، س )
آشامیدن ( آ )
مضطرب و پریشان شدن ( آ )
بانگشت پای ایستادن و لیز خوردن ( ل )
آشفته کنانیدن ( آ )
پریشان و مضطرب شدن ( ب )