امیر ادیب ارجمند - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hibernated: به خواب زمستانی رفته

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

battle of hastings: نبرد هیستینگز

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw after throw: پرتاب پس از پرتاب

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

double possessive: مالکیت مضاعف

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

double genitive: مالکیت مضاعف

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spoken english: انگلیسیِ گفتاری انگلیسیِ شفاهی انگل ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the role of: در نقشِ

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the same way as: به همان روشی که آن طور که همان طور ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

job applicant: کارجو متقاضی کار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laundry chute: شوت رختشویی شوت لباس

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make complaint: طرح شکایت

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vindict: لغت منسوخ شده به معنای: کینه توز، ا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

objurgating: سرزنش گر؛ نکوهش گر زخم زبان زننده؛ ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get faster: سرعت گرفتن تند شدن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ground prong: پین اتصال به زمین در سه شاخۀ برق

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

5 whys: �۵ چرا� یک روش سؤال پرسی برای برای ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالمصادفه: تصادفا؛ اتفاقا؛ ناگهانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حداثوی: مدرنیست؛ نوگرا؛ متجدد؛ تجددگرا؛ نوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الحدثان: شب و روز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ambitransitive verb: فعل دووجهی ( لازم - متعدی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

viperidae: گرزه ماران

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a habit of doing something: انجام دادن کاری به طور معمول یا اغل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hayti: هیتی ( شهری در ایالت داکوتای جنوبی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ساق الحدیث: حدیث را بیان کرد سخن را بیان کرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medium high heat: حرارت متوسط به بالا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الوشاح: شال گردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مریله: پیش بند انگلیسی: apron

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phonetic notation: آوانویسی آوانگاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phonetic script: آوانویسی آوانگاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gypaetus barbatus: هُما، مرغ استخوان خوار، کرکس ریش دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

absent that: به غیر از آن الّا اینکه غیر اینکه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is more: بازم هست.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call me that: به فلان ( اسم یا فامیل یا لقب یا عن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mountain stream: نهر کوهستانی نهر کوهی رود کوهی رود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alternative therapy: درمان جایگزین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have faith in: ایمان داشتن اعتقاد داشتن باور داشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by order of: به دستورِ طبق دستورِ به فرمانِ طبق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dolent: محزون اندوهگین غمگین مغموم اندوهنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

somebody has arrived: کسی، موفق یا مشهور شد کسی به موفقیت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be contemptuous of: نشان دادن نفرت یا مخالفت شدید [نسبت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow to do something: به تدریج شروع به انجام دادن کاری کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spoke out: علنا و بدون ترس یا تردید، نظر خود ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got his start: به دست آوردن اولین فرصت آغاز به کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a set of: مجموعه ای از یک سری از دسته ای از گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seventeenth century: قرن هفدهمی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s hard to say: گفتنش سخته گفتنش سخت است گفتن آن سخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be done —ing: به پایان رساندن کاری به پایان رسیدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with all sorts of: با همه نوع از. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in descending order: به ترتیب نزولی از بالا به پایین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in ascending order: به ترتیب صعودی از پایین به بالا از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in decending order: از زیاد به کم از بزرگ به کوچک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in code: رمزی به صورت رمزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parvenue: تازه به دوران رسیده نوکیسه شخصی از ...

١ سال پیش

مدال‌های امیر ادیب ارجمند