پیشنهادهای سجاد نظری (٩٢)
بزن به چاک
آموزش
ماده قانونی
طرف برنده
طوریکه . جوری که
to do things that are not useful or serious : to waste time. We just monkeyed around all afternoon.
از روی مهربانی ترین
یکه تاز است . غالب است in southeast Asia, where rice is King
استفاده ابزاری
اعمال که گناه محسوب میشن ولی لذت بخشند
پافشاری کردن
از دل کسی در آوردن جبران کردن I wanna make it up to you می خوام از دلت دربیارم
شیرجه رفتن
تحت کنترل Everything was cool همه چیز تحت کنترل بود
بدست آوردن - بیرون کشیدن مثلاً We get a lot out of it
بی پولی
آن ور خیابان
خدمتگزار قراردادی
عملگرای معقول
سوء تغذیه
that is certainly down to the hard work of all of you here. Down to = پیامد / نتیجه ی
Key chain یا key ring میشه جا سوئیچی
شرمنده
جاکش
خاکریز
سر به فلک زدن
بر اساس
گیلان :کونوس مازندران:کنس
زمین گیر شده
خاطرخواه او
پاکت چیپس
قطع کردن به سر انجام رساندن
کفن و دفن
انتقال شونده بوسیله پشه
رصد مشارکت کنندگان
رویه های اورژانسی
پهن کردن
قرارداد چیزی در جایش که منطق خاصی را دنبال کند مثل کنار گذاشتن پول برای پس انداز یا گذاشن شیئ در جایی جهت مرتب کردن
هدف گذاری کردن . . . در
جانشینی
My date دوست پسرم یا دوست دخترم
حالا هر کدوم
automated teller machine
بعضی وقتها میگن I am beat یعنی من له ام , من داغونم از خستگی
vocal Apparatus دستگاه ( اندام ) آوایی ( صوتی )
رشته تحصیلی فرعی
کاملا خیس
مثل هم
نامیرایی
سازه های کاه گلی با سقف ( شیروانی ) پوشیده شده از پوشال
وضع کردن
زنده ( دارای جنب و جوش )
قناعت گر
برگشت ناپذیر
هدفمند
به محض ورود
در ادامه
شدیدا سورپرایز شدن
I like to pamper myself دوست دارم به خودم برسم
شدیداً داغ و سوزان
خوش بینی محتاطانه
پردازش کردن - دستکاری کردن
مستمر
گرایش
فرض مسلم
حالا هر چی
بعضی اوقات معنی � گیر و گور و مشکل � میده مثلاً من به فلان هدفم رسیدم ولی there is a catch ! هزینش یکم بالا ست
نمایش
مسافران فضا
یادگاری
نسبت عکس
چرندگفتن
دوره کار آموزی ( کار ورزی )
سواد
عمل آوری
زمان روی آنتن بودن
چپاندن
حالا هر جا
هشت
drive something down یعنی پایین کشیدن چیزی مثل drive price down پایین کشیدن قیمت
تیر چوبی ( مانند تیر چوبی برق )
اقتصاد اجتماعی
معرفی برای عرضه
دلزده
طغیان ( مانند طغیان رودخانه )
کاغذ بازی
مباحث نظری ( در مقابل شهود و تجربه )
فکر مشغولی
فرا خوانده شده
همخوانی داشتن
جنبه