پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
استاندارد شغلی: ( Job Standard ) [ اصطلاح فنی حرفه ای]ضوابطی است که بر مبنای ساختار اهداف هر سازمان و قابلیت های مورد نیاز برای انجام وظایف مشاغل آن ...
استاندارد آموزشی: ( Training Standard ) [ اصطلاح فنی حرفه ای] مجموعه ای از اطلاعات نظری و کارهای عملی به هم پیوسته و مرتبط در سطح عمومی و تخصصی که با ...
استاد کار: ( Master /Craftman ) [ اصطلاح فنی حرفه ای] استاد کار کسی است که به اعتبار دانش فنی یا تجربیات زیادی که کسب کرده است توانایی انجام دادن یک ...
سرترنج:[ اصطلاح فرش بافی ]معمولاً در ابتدا و انتهای طرح ترنج قالبی به همراه اجزا طرح کشیده می شود که اصطلاحاً به آنها سرترنج می گویند.
ترنج:[ اصطلاح فرش بافی] به بخش مرکزی فرش که معمولاً مدور یا بیضی شکل است ترنج گفته می شود.
زمینه:[ اصطلاح فرش بافی] بخشی است در میان فرش که گلها و اجزا طرح بر روی آن نقش بسته اند و اغلب در رنگهای لاکی، کرم و سرمه ای انتخاب می شود.
حاشیه:[ اصطلاح فرش بافی] معمولاً به دو شکل باریک و پهن اطراف طرح مرکزی فرش را می پوشاند و وجود یک حاشیه پهن در میان حاشیه های باریک باعث می شود تا تع ...
دار::[ اصطلاح فرش بافی] به دستگاه قالیبافی که از چوب یا فلز تهیه شده باشد اصطلاحاً دار گفته می شود که اجزا آن عبارتند از: سردار زیردار و راست روها. د ...
ابزار بافت:[ اصطلاح فرش بافی ]به وسایلی که برای بافت فرش مورد استفاده قرار می گیرند گفته می شود.
پود رو ( پود نازک ) :[ اصطلاح فرش بافی ]در این نوع بایستی از تعداد لاها و تاب بیشتری استفاده شود تا پود ضمن نازک بودن از استحکام لازم نیز برخوردار با ...
پود زیر ( پود ضخیم ) :[ اصطلاح فرش بافی ]در این نوع پود که نخها در یک جهت تابیده می شوند هر چه تعداد لاهای نخ و مقدار تاب آن کمتر باشد بهتر است پود ز ...
پود:[ اصطلاح فرش بافی ]پودها نیز معمولاً از جنس پنبه می باشند و به صورت افقی در بافت فرش استفاده می شوند و وظیفه آن نگهداری چله ها در کنار یکدیگر می ...
سه لا گرد ( سه لا سه گرد ) :[ اصطلاح فرش بافی ] در مناطقی مانند کاشان و اصفهان و … به منظور ایجاد استحکام در چله ها ابتدا نخهای نازک چله را در سه گرو ...
کمانه:[ اصطلاح فرش بافی ]چوب یا قطعه ای لوله ای شکل است که محل چله های زیر و رو را در فرش تغییر می دهد و باعث می شود تا یک ردیف ضربدری در چند سانتیمت ...
طول پرز:[ اصطلاح فرش بافی ] به ارتفاع پرزهای فرش گفته می شود.
ریشه:[ اصطلاح فرش بافی ]به پایه و اساس هر چیزی ریشه گویند که در فرش پایه و اساس را جفت چله ها ( یک چله زیر و یک چله رو ) یعنی همان ریشه ها انجام می د ...
رج:[ اصطلاح فرش بافی ]به ردیف طولی و عرضی گره ها رج می گویند.
گره ذرعی:[ اصطلاح فرش بافی ] به ۱۶/۱ ذرع و یا به ۴/۱ چارک گره ذرعی می گویند که در مناطق فارسی باف ۵/۶ سانتیمتر و در مناطق آذری باف ۷ سانتیمتر است.
چارک :[ اصطلاح فرش بافی ] به ۴/۱ ذرع، چارک گفته می شود که در مناطق فارسی باف ۲۶ سانتیمتر است و در مناطق آذری باف ۲۸ سانتیمتر است.
ذرع:[ اصطلاح فرش بافی ]واحد اندازه گیری طول فرش از قدیم می باشد که در مناطق فارسی باف معادل ۱۰۴ سانتیمتر و در مناطق کرمانی باف ۱۰۸ سانتیمتر و در مناط ...
گره زدن:[ اصطلاح فرش بافی ]به تاباندن خامه های پشمی یا ابریشمی به دور چله های فرش در حین بافت گره زدن می گویند.
تار ( چله ) :[ اصطلاح فرش بافی ] نخهایی هستند نازک، چند لا شده و پرتاب که معمولاً از جنس پنبه بوده و برای بافت فرش بایستی بر روی دار بطور عمودی نصب گ ...
نمره :[ اصطلاح فرش بافی ]به تعداد کلافهای ( HANK ) 840 یاردی ( یک یارده = ۴۴/۹۱ سانتیمتر ) نخ پنبه ای یک لا در یک پوند ( یک پوند = ۵۹/۴۵۳ گرم ) می گو ...
متریک :[ اصطلاح فرش بافی ]واحد اندازه گیری ضخامت خامه پشمی مورد مصرف در قالیبافی است. به عدد طولی خامه پشمی یک لا بر حسب متر که وزن آن یک گرم باشد می ...
خامه:[ اصطلاح فرش بافی ] اصطلاحاً در هنر فرشبافی به نخ پشمی مورد استفاده برای پرزهای فرش است که به صورت دو لا تهیه می شود خامه گفته می شود.
پشم بهاره: بهاره:[ اصطلاح فرش بافی ] پشمی است که طی روزهای آخر زمستان یا اول بهار، قبل از بارش اولین باران بهاری بر روی گوسفندان چیده شده باشد که بخا ...
کرک:کرک :[ اصطلاح فرش بافی ]الیاف ظریف لابلای موی بز یا شتر است و لیکن در فرش، به الیاف ظریف و بلند پشمی ( مانند پشمهای گوسفندان نژاد مرینوس در استرا ...
پَخْته : گوسفند سه چهار ساله ، گوسفند پرواری راح گلگون چو گل شکر خنده پَخته ای گُشته در آتش زنده معنی بیت : شراب گلگون چون گل در میان مجلس شکر خنده ...
آبگینه گهر: شیشه سرشت باده در جام آبگینه گهر راست چون آب خشک و آتش تر معنی بیت : شراب سرخ در درون جامی که از شیشه بود درست مانند آتش تر بود در درون ...
آبگینه گهر: شیشه سرشت باده در جام آبگینه گهر راست چون آب خشک و آتش تر معنی بیت : شراب سرخ در درون جامی که از شیشه بود درست مانند آتش تر بود در درون ...
دستبند زدن: دست به دست هم دادن و دایره وار رقصیدن . گرد آن بزمه پرند زده کبک و دراج دست بند زده بزمه ی پرند زده : در این بیت آتش منظور است. ایهاماً ...
بخار گیاه: دود آمیخته به آب که از گیاه و چوب سوخته بر می خیزد . زردی شعله در بخار گیاه گنج زر بود زیر مار سیاه ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان ...
بخار گیاه: دود آمیخته به آب که از گیاه و چوب سوخته بر می خیزد . زردی شعله در بخار گیاه گنج زر بود زیر مار سیاه ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان ...
شوشه : تغییر یافته شوشی یا شؤشه یا شوشا که واژه ی ترکی است امروزه همان شیشه ی فارسی است . پیشروی در ۳ جبهه آغاز گردید : سمت راست به سوی شیروان، سمت ...
شوشی : تغییر یافته ی شؤشه یا شوشا که واژه ی ترکی است که همان شیشه ی فارسی است . پیشروی در ۳ جبهه آغاز گردید : سمت راست به سوی شیروان، سمت چپ به سوی ...
گوهر سرخ زردشتی : آتش مقدس زردشتی . آتشی زو نشاط را پشتی کان گوگرد سرخ زردشتی دکتر ثروتیان در مورد گوهر سرخ زردشتی می نویسد : ( ( نظامی زردشتیان را ...
زیبقی های آبگینه ی آب : جیوه ای های ظرف آب ، در بیت زیر بالکنایه قطره های آب رودخانه و جز آن زیبقی های آبگینه آب تخته بر تخته گشته نقره ناب معنی بیت ...
آبگینه ی آب : شیشه ی آب ، ظرف آب زیبقی های آبگینه آب تخته بر تخته گشته نقره ناب معنی بیت : قطره های آب در ظرف و جایگاه خود یخ بسته و تخته بر تخته چو ...
تیغ را آب کردن :نور خورشید را از میان بردن تاب سرما که برد از آتش تاب آب را تیغ و ، تیغ را کرد آب معنی بیت : تاب و شدت سرما که تاب و توان از آتش می ...
تیغ را آب کردن :نور خورشید را از میان بردن تاب سرما که برد از آتش تاب آب را تیغ و ، تیغ را کرد آب معنی بیت : تاب و شدت سرما که تاب و توان از آتش می ...
آب را تیغ کردن : آب را منجمد کردن و چون خنجری از یخ ساختن تاب سرما که برد از آتش تاب آب را تیغ و ، تیغ را کرد آب معنی بیت : تاب و شدت سرما که تاب و ...
آب را تیغ کردن : آب را منجمد کردن و چون خنجری از یخ ساختن تاب سرما که برد از آتش تاب آب را تیغ و ، تیغ را کرد آب معنی بیت : تاب و شدت سرما که تاب و ...
آب کردن چیزی : آنرا گداختن ، بالکنایه از میان بردن تاب سرما که برد از آتش تاب آب را تیغ و ، تیغ را کرد آب معنی بیت : تاب و شدت سرما که تاب و توان از ...
جامه ی مرتفع: جامه ی بلند و قیمتی ، قبای بلند مرتفع جامه های قیمت مند بیشتر زانکه گفت شاید چند ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 491 )
حمل داران: ( حمله داران ) کاروانیان حمل داران در آمدند به کار حمل بر حمل ساختند نثار ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 491 )
کهربا پیش یاقوت سفتن :نظیر زیره به کرمان بردن . بالکنایه شایسته ی مقام و منزلت کسی سخن نگفتن . کاردانان چو این سخن گفتند پیش یاقوت کهربا سفتند یعنی ...
طارم : خانه ، خانه ی بلند ( لخت بر هر سری که سخت کند چون در طارمش دو لخت کند ) یعنی : گرز پولادین را بر هر سری که بکوبد آن سر را مثل در خانه دو تکه ...
لَخت : گرز پولادین لخت بر هر سری که سخت کند چون در طارمش دو لخت کند ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 490 ) : دکتر کزازی در مورد واژه ...
در سر شدن: نابود شدن ، بر باد رفتن سرورانی که سروری کردند با تو بسیار همسری کردند هیچکس با تو تاجور نشدند همه در سر شدند و سر نشدند ( هفت پیکر نظام ...
زمین رفتن پیش کسی : بالکنایه سجده بردن و چاپلوسی کردن ( زمین رفتن ) هرکسی پیش او زمین می رفت در خور فتح آفرین می گفت ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ث ...