پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
آب خفته:یخ ، کنایه از سردی و خنکی آب است. صدهزاران گل شکفته درو سبزه بیدار و آب خفته درو ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 505 )
لخلخه کردن : به هم آمیختن بویهای خوش . بر زمین سبزه ای به رنگ حریر لخلخه کرده از گلاب و عبیر ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 505 )
نیزه بالایی :به اندازه ی طول یک نیزه ، به بلندی یک نیزه ، مراد فاصله کم تا بدانجای کز چنان جائی تا زمین بود نیزه بالائی ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکت ...
نیزه بالایی :به اندازه ی طول یک نیزه ، به بلندی یک نیزه ، مراد فاصله کم تا بدانجای کز چنان جائی تا زمین بود نیزه بالائی ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکت ...
مهجور از بخت بد : دور افتاده از بد بختی ، آنکه به سوی خوشبختی می رود چون اسیری ز بخت خود مهجور رسن از گردنم نمی شد دور ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ...
مهجور از بخت بد : دور افتاده از بد بختی ، انکه به سوی خوشبختی می رود چون اسیری ز بخت خود مهجور رسن از گردنم نمی شد دور ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ...
در نقاب شدن : پنهان شدن در نقاب شدن چون پری :از دیده ها پنهان شدن چون در آن منزل خراب شدیم چون پری هردو در نقاب شدیم ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ث ...
دست بر پادشاهی افشاندن :آن را ترک گفتن و دور شدن از سلطنت. کز چه معنی بدین طرف راندم دست بر پادشاهی افشاندم ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱ ...
در نورد آوردن خدمت :در گردش آوردن خدمت ، به جای آوردن خدمت اولم خوان نهاد و خورد آورد خدمتی خوب در نورد آورد ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ...
کمر به کله داری کسی بستن : او را سرور خود کردن و خدمت بجای آوردن . چون بهم صحبتش پیوستم به کله داریش کمر بستم ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ...
برنهادن:روی هم چیدن، افکندن و گستردن در سرائی فرو نهادم رخت بر نهادم ز جامه تخت به تخت ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص ۵۰۳ )
تخت به تخت :تخته تخته و بسته بسته ( تخته و تخت از اقلام پارچه و جامه است: پنج تخته حریر ، دو تخته کتان . . . ) در سرائی فرو نهادم رخت بر نهادم ز جام ...
فرزین بند کردن کردن قلعه: بستن قلعه به روی مهره های طرف مقابل و پیاده و وزیر حریف، و یا محکم کردن قلعه با وزیر و پیاده ی خود. بیش از آن کرده بود فرز ...
بیدق از از هر سویی فرو کردن:کوشیدن و در صدد چاره ی فتح و پیروزی بر آمدن چند ازین قصه جستجو کردم بیدق از هر سوئی فرو کردم ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکت ...
در پرند سیاه بودن : جامه و لباس سیاه بر تن داشتن ماه در پرند سیاه بودن:اشاره به طلوع ماه در هنگام شب مردمانی همه به صورت ماه همه چون ماه در پرند سیا ...
تعزیت نامه: نامه ای که سیاه پوشان را به صبر و شکیبایی دعوت می کند ، حکم و فرمان عزاداری ، نشان و علامت عزاداری. نام آن شهر شهر مدهوشان تعزیت نامه سی ...
سگالیدن پاسخ:به پاسخ گفتن اندیشیدن ، اندیشیدن به آماده کردن پاسخ پاسخ شاه را سگالیدم روی در پای شاه مالیدم ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸ ...
سپیدکار شدن چیزی را:آن را آشکار کردن و گزارش نمودن. بِه که ما را سپید کار شوی وین سیه را سپید کار شوی یعنی :راز این سیاه پوشیدن خود را برای ما آشکا ...
سبیکه ی سیم:ماده مذاب نقره ، نقره ی خالص ، مجازا پاک و پارسا و بی غش بازجستند کز چه ترس و چه بیم؟ در سوادی تو ای سبیکه سیم؟ معنی بیت:پرسیدند ای پارسا ...
خرده کاران:باریک بینان، نکته جویان و نکته بینان ، اهل نظر. که شنیدم به خردی از خویشان خرده کاران و چابک اندیشان ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیا ...
گوارش عود:جوارش و شربت خوشبو گوارش عود از شکر برگشادن :شربت خوشبو از شکر ساختن ، بالکنایه سخن دلپذیر از دهان شیرین باز گفتن ، لب گشادن به سخن شیرین و ...
ممکن است:وجود دارد، بالکنایه موجود است. تا جهان ممکنست جانش باد همه سرها بر آستانش باد ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص ۵۰۰ )
از اول: نخست گفت از اول که پنج نوبت شاه باد بالای چار بالش ماه معنی بیت:نخست دعا کرد و گفت پنج نوبت سلطنت شاه بر بالای فلک قمر نواخته باد. بالکنایه م ...
سواد عباسی:شعار سیاه عباسیان، بالکنایه جامه ی سیاه مربوط به ستاره کیوان روز شنبه ز دیر شماسی خیمه زد در سواد عباسی روز شنبه ز دیر شماسی: روز شنبه از ...
شماس: ( ج شمامسه ) کشیش، آفتاب پرست. دیر شمّاسی: دیر و کلیسای آفتاب پرستی، کنایه است از روزگار و زمان روز شنبه ز دیر شماسی خیمه زد در سواد عباسی روز ...
شماس: ( ج شمامسه ) کشیش، آفتاب پرست. دیر شمّاسی: دیر و کلیسای آفتاب پرستی، کنایه است از روزگار و زمان روز شنبه ز دیر شماسی خیمه زد در سواد عباسی روز ...
صنع آفرینش :صانع و صنعتگر جهان آفرینش ناپسند آمد اهل بینش را کشتن آن صنع آفرینش را ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 497 )
برانداختن : برانداز کردن ، سنجیدن دخل و خرج . در جواب سخن نکرد شتاب بی بر انداختن نداد جواب ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 497 )
عمر بر نشانه ی کار بودن : توفیق یار بودن ( تیر آرزو و عمر به هدف برخوردن تا بود عمر بر نشانه کار باشد از عمر خویش برخوردار ( هفت پیکر نظامی، تصحیح ...
دستور: رهبر ، پیشوای معنوی ( در اینجا اشاره ای دارد به رهبری موبد موبدان زرتشتی ) گفت اگر شاه باشدم دستور چشم بد دارم از دیارش دور یعنی : اگر شاه ره ...
هزینه استهالک ( Betterment ) :[اصطلاح بیمه]چنانچه بعد از حادثه و تعویض یا تغییر اموال آسیب دیده، بیمه گذار در وضعی بهتر از قبل از حادثه قرار گیرد، م ...
نرخ ( Rate ) :[اصطلاح بیمه]قیمت بیمه نامه است که معمولا بصورت هزینه یک واحد پوشش بیان می شود.
نماینده بیمه ( Agent ) :[اصطلاح بیمه]شخصی است که برای یک شرکت بیمه، به فروش بیمه نامه اقدام می کند.
مدیریت ریسک ( Risk Management ) :[اصطلاح بیمه]مدیریت ریسک شامل فرایندی است که طی آن با انتخاب تکنیک های مناسب برای برخورد با ریسک های خالص که شامل ب ...
کاهش ارزش ( Diminution in value ) :[اصطلاح بیمه]به کاهش قیمت وسایل نقلیه پس از تصادف و تعمیر، کاهش ارزش گفته می شود.
کاستنی ( Deductible ) :[اصطلاح بیمه]درصد یا قسمتی از خسارت که طبق شرایط بیمه نامه بعهده بیمه گذار است و بیمه گر نسبت به آن تعهدی ندارد. مگر آنکه در ...
کارمزد ( Commission ) :[اصطلاح بیمه]درصد یا قسمتی از حق بیمه که بابت فروش بیمه یا تصدی امور بیمه ای از طرف شرکت بیمه به واسطه های بیمه ( نمایندگان و ...
فرم پیشنهاد بیمه ( Application Form ) :[اصطلاح بیمه]فرم پیشنهاد بیمه همان فرم تقاضای بیمه است که به طور معمول، به صورت چاپی از طرف بیمه گر تهیه و در ...
غرامت ( Indemnity ) :[اصطلاح بیمه]مبلغی است که بیمه گر متعاقب یک خسارت به شخص ثالث زیان دیده می پردازد. که شامل زیان و خسارتی است که به خود بیمه گذا ...
شرایط خصوصی ( private conditions ) :[اصطلاح بیمه]شرایط خصوصی بیمه نامه شامل نام و نشانی بیمه گذار، سرمایه بیمه، حق بیمه، نحوه پرداخت حق بیمه و تمامی ...
شرایط عمومی ( General conditions ) :[اصطلاح بیمه]شرایط عمومی در واقع متن قرارداد بیمه نامه است که بین بیمه گر و بیمه گذار منعقد می شود و به امضا بیم ...
شرایط بیمه نامه ( policy conditions ) :[اصطلاح بیمه]بخشی از بیمه نامه است که در آن شرایط و قواعدی مطرح می شود و بیمه گر و بیمه گذار باید آنها را رعا ...
شخص ثالث ( Third Party ) :[اصطلاح بیمه]شخصی غیر از بیمه گذار و بیمه گر است که در یک حادثه تحت پوشش بیمه خسارت می بیند.
راهن ( Borrower ) :[اصطلاح بیمه]شخص وام گیرنده که بیمه نامه ای بعنوان وثیقه نزد مرتهن می گذارد.
ذی نفع ( Beneficiary ) :[اصطلاح بیمه]شخصی یا اشخاصی که بنا به درخواست بیمه گذار نام آنها در بیمه نامه به عنوان ذی نفع درج گردیده است. بسته به نوع بی ...
دوره آزمایش ( Duration of Testing ) :[اصطلاح بیمه]دوره ای که تجهیزات نصب شده توسط پیمانکار قبل از تحویل موقت جهت اطمینان از صحت عملکرد مورد آزمایش ق ...
دلال رسمی بیمه ( Broker ) :[اصطلاح بیمه]شخصی که به حرفه عرضه و فروش بیمه اشتغال دارد. و به وکالت از طرف مشتریان خود ریسک های قابل بیمه را طبق مقررات ...
درآمد سرمایه گذاری ( Investment Income ) :[اصطلاح بیمه]درآمدی است که بیمه گذار محل سرمایه گذاری حق بیمه هایی بدست میاورد که هنوز صرف پرداخت خسارت نش ...
خطر های بیمه ناپذیر ( Uninsurable Risks ) :[اصطلاح بیمه]وقایعی که از نظر فنی و قانونی نمی توان آنها را بیمه کرد؛ در حالی که وقوع آنها اجتناب ناپذیر ...
خطرات اخلاقی ( Moral Hazards ) :[اصطلاح بیمه]شرایط روحی و خصوصیات افراد که احتمال وقوع خطر را بالا می برد.