پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,٣١١
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکتِکو :[اصطلاح صید ] لنج کوچک تخته ای.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ترّاد :[اصطلاح صید ] قایق کوچک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تَپ یا کیوال:[اصطلاح صید ] بویه های که جهت شناوری تورهای ماهیگیری به بالای آن بسته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاوُک:[اصطلاح صید ] پهلو گرفتن لنج ها وکشتی ها در کنار یکدیگریا چسبیده به اسکله.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پنکه:[اصطلاح صید ] به پروانه لنج گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بیرشت:[اصطلاح صید ] طنابی که با سکان و دسته فرمان ارتباط دارد و باعث حرکت سکان می شود - زنجیر دور فرمان.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

بُوم :[اصطلاح صید ] به لنج چوبی که معمولا حمل مسافر و بار را انجام می دهد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُن دار:[اصطلاح صید ]جای نگهداری ادوات صید.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُندیِره:[اصطلاح صید ]چوبی است مستقیم در عقب لنج ، جهت روشن کردن چراغ زرد یا سفید در بالا.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بُنتوک:[اصطلاح صید ]تخته باریکی است که سر آن فلزی بوده و جهت گرفتن اشیا از دریا ، از آن استفاده می کنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بُلت:[اصطلاح صید ]طنابی است با وزنه آهنی آویزان به آن ، حهت اندازه گیری عمق آب.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَرِمیل:[اصطلاح صید ]چوبی که روی میل نصب می شود و حفاظت میل را به عهده دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

باوِر:[اصطلاح صید ]به لنگر لنج اطلاق می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کسوف : بدحال شدن ، گرفتگی آفتاب و ماه از جهودی رهاند شاهی را دور کرد از کسوف ماهی را ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 534 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

جفتی: همسری ، جفت بودن و یا شدن من به جفتی ترا پسندیدم که جوانمردی ترا دیدم ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 533 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

حریفی : همدمی و مصاحبت آفرین بر حلال زادگیت بر حریفی و رو گشادگیت ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 533 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

از آب گذشتن: کاری را تمام کردن ، بالکنایه گریه و غم را رها کردن . ساعتی زان سخن پریشان گشت آبی از چشم ریخت و زآب گذشت ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ...

پیشنهاد
٠

رسم و رنگ زمانه: کارهای برابر آیین و کارهای بی آیین و نیرنگ آمیز زمانه . که ملیخای آسمان فرهنگ از زمانه چه رسم دید و چه رنگ ( هفت پیکر نظامی، تصحیح ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

آسمان فرهنگ: دانا و آگاه ، آنکه فرهنگی بلند پایه دارد . که ملیخای آسمان فرهنگ از زمانه چه رسم دید و چه رنگ ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

بِضاعت : پاره ای از مال ، مراد مبلغی ناچیز است . بشر گفتا بضاعتی دارم بانوی خانه کو که بسپارم ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 532 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمامه قصب: دستار سر از کتان نرم نازک. رفت و برداشت یک به یک سلبش دق مصری عمامه قصبش ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 531 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

سلب : جامه ، جامه ی سیاه ، لباسی که از بدن مرده بیرون آورده می شود . رفت و برداشت یک به یک سلبش دق مصری عمامه قصبش ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثرو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دقّ مصری: ردای مصری ، جامه ی پشمین مصری رفت و برداشت یک به یک سلبش دق مصری عمامه قصبش ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 531 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گمان به نیکی بردن به چیزی : درباره ی آن نیک اندیشی کردن ، تعبیر نیک کردن. من به نیکی بدو گمان بردم نیک من نیک بود و جان بردم ( هفت پیکر نظامی، تصحی ...

پیشنهاد
٠

درفش گره گشاه : سوزن گره گشای کفشگران ، کنایه است از باریک بینی و نکته گیری . گفت کان گربزی ورایت کو وان درفش گره گشایت کو ( هفت پیکر نظامی، تصحیح ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گُربُز : زیرک ، کسی که حیله ی او از اندازه بگذرد. گفت کان گربزی ورایت کو وان درفش گره گشایت کو ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 531 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگونه خصال: وارونه خوی ، دیو وارونه و بدکار ترسم این چرگن نگونه خصال آرد آلودگی به آب زلال ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 530 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر بر سر چیزی نهادن :به خاطر آن سر از دست دادن و مردن غرقه ای دید جان او شده گم سر چون خم نهاده بر سر خم ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ...

پیشنهاد
١

مساحت گران دریایی: کسانی که عمق دریا را اندازه می گیرند. چون مساحت گران دریائی زد در آن خم به آب پیمائی ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

طعمه ی شور : گیاه و علف شور تا چو غرم و گوزن و آهو و گور در بیابان خورند طعمه شور تشنه گردند و قصد آب کنند سوی این آبخور شتاب کنند ( هفت پیکر نظامی، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دُرفام : مرواریدگون ، سفید آبدار مانند مروارید وابر کو شیرگون و در فامست در مزاجش رطوبتی خامست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 528 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دخان محترق :دود سوخته ، دوده ی سوخته ، بخار و دود حاصل از سوختن اجسام ابر تیره دخان محترقست بر چنین نکته عقل متفقست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثرو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خام : نوعی پارچه ی سیاه رنگ ، کتان ، لفافه ، جامه . دکتر ثروتیان در مورد واژه ی خام می نویسد : " خام در اصطلاح امروزی به نوعی پارچه ی کتانی سفید گفت ...

پیشنهاد
٠

در نظر نشاندن کسی را : عزیز داشتن ، بر چشم جای دادن مردمان در نظر نشاندندش بشر پرهیزگار خواندندش ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 526 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

از در تو: شایسته و سزاوار تو تاج را سربلندی از سر تست بخت را پایگاهی از در تست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 526 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبز آرنگ : سبز رنگ بالکنایه سبز پوش ؛ سبز آرنج بالکنایه سبزه پوست زان خرامنده سرو سبز آرنگ خواست تا از شکر گشاید تنگ ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مزوَّر :آ انچه از غذا برای مریض دهند ، طعام موافق طبع بیمار به دروغم مزوری فرمود داشت ناخورده آن مزور سود مزوردی فرمودن کسی را : عمل و کار همراه با ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گرفته ای باختن با کسی : با رمز و کنایه با او سخن گفتن ، کنایه ای آمیخته با طنز و طعن به کار بردن . شاه با او تکلفی در ساخت به تکلف گرفته ای می باخت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکلفی ساختن با کسی: وانمود کردن کاری که حقیقت دارد. شاه با او تکلفی در ساخت به تکلف گرفته ای می باخت ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص ...

پیشنهاد
٠

به رفق خاریدن: نوازش کردن، تیمارکردن اسب کره رام کرده را دو سه بار پیش او زین کن و به رفق بخار ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 522 )

پیشنهاد
٠

فسون پیر آموز: افسونی که پیران بر دیگران یاد می دهند. در مکافات آن جهان افروز خواند بر شه فسون پیرآموز ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

عیبه : در زبان آذری به آن هیبه گفته می شود . که یک نوع کیسه ی کوچک دسته دار بود که به جای زنبیل استفاده می شد .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

پوست از چیزی برگشادن: آن را آشکار کردن من که جان دوستم نه جانان دوست با تو از عیبه برگشادم پوست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 521 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

زهر در تسدیس : دوست زهره ستاره ی زحل است ، چنانچه زاویه ی این دو از نظر ناظر زمینی 60 درجه باشد در حال تسدیس اند و نظر نیمه دوستی نسبت به هم دارند . ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

غور : نهایت و علت کار شاه از آن احتراز کو می ساخت غور دیگر کنیزکان بشناخت ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 520 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیم در پای کسی کشیدن : سیم و زر نثار پای او کردن و زیر پای او ریختن سیم در پای سیم ساق کشید گنبد سیم را به سیم خرید گنبد سیم در اینجا کنایه از تن سفی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سرگرایی کردن: سرسختی و سرکشی کردن ، غلبه کردن . عاقبت عشق سر گرائی کرد خاک در چشم کدخدائی کرد معنی بیت : سرانجام عشق غالب آمد و چشم او را بست و او ر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهد لبان : شهد لب ، آنکه لب شیرین دارد. خواجه چین گشاده کرد زبان گفت کین نوش بخشِ شهد لبان ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 517 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نخّاس: برده فروش ، آنکه با انگشتان ، تن دیگران را می فشارد تا لاغری و فربهی او بداند. شاه فرمود کاورد نخاس بردگان را به شاه برده شناس ( هفت پیکر نظ ...

پیشنهاد
١

بخور مجمره کردن دم: نفس خود را چون بوی خوش آتشدان کردن . بالکنایه سخن دلپسند گفتن چون دعا را گزارشی سره کرد دم خود را بخور مجمره کرد ( هفت پیکر نظا ...