پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
سردفتر :[اصطلاح ملک و مسکن] برای تنظیم و ثبت اسناد رسمی وزارت عدلیه در حوزه های ثبتی به قدر کفایت دفتر اسناد رسمی تأسیس خواهد نمود. ( ماده ۱ قانون دف ...
سند تعویضی :[اصطلاح ملک و مسکن] در اثر بی توجهی مالک یا اتفاقات غیر مترقبه از قبیل آتش سوزی یا سیل اسناد مالک غیر قابل استفاده می شوند در این صورت ما ...
سند رسمی :[اصطلاح ملک و مسکن] اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک یا دفاتر اسناد رسمی یا در نزد سایر مأمورین رسمی در حدود صلاحیت آن ها و بر طبق مقرر ...
سند معارض :[اصطلاح ملک و مسکن] چنانچه نسبت به تمام یا قسمتی از ملکی دو بار سند مالکیت صادر شود سند مالکیت مؤخر صدور را که نسبت به تمام یا قسمتی ازملک ...
شماره ثبتی :[اصطلاح ملک و مسکن] عددی است که معیار شناسایی املاک از یکدیگر می باشد و ترتیب آن بسته به زمان ثبت آن ملک و مجاورین دارد بدین ترتیب اعداد ...
سواد مصدق :[اصطلاح ملک و مسکن] مقصود از سواد مصدق سوادی است که دفتر محکمه ای که عرضحال به آن جا داده می شود یا دفتری که از محاکم دیگر یا یکی از ادارا ...
طرح هادی :[اصطلاح ملک و مسکن] عبارت از طرحی است که در آن جهت گسترش آتی شهر و نحوه استفاده از زمین های شهری برای عملکردهای مختلف به منظور حل مشکلات حا ...
طلاقنامه رسمی :[اصطلاح ملک و مسکن] طلاقنامه در صورتی که مطابق نظامنامه های وزارت عدلیه ( یعنی تنظیم آن مطابق مقررات در دفاتر ازدواج و طلاق ) به ثبت ر ...
عقد :[اصطلاح ملک و مسکن] عبارت است از این که یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آن ها باشد. ( ماده ۱۸۳ قانون م ...
کاداستر :[اصطلاح ملک و مسکن] عملیاتی است جهت انجام و نصب علائم و نشانه های مربوط به تحدید حدود املاک و حریم آنها.
کاربری :[اصطلاح ملک و مسکن] یکی از حالات خانه - آپارتمان - زمین - زمین محصور - عمارت مسکونی، تجاری، تجاری مسکونی، پاساژ، تعمیر گاه، چاه تلمبه - جنگل ...
وقف اولادی :[اصطلاح ملک و مسکن] نوعی از وقف خاص است که در آن موقوف علیهم منحصر در فرزندان واقف می باشند . در این نوع وقف حصه هر یک از فرزندان پسر و د ...
رحیقُ رمّانی:شراب سرخ به رنگ آب انار و لعل رمانی روی بهرام از آن گل افشانی سرخ شد چون رحیق رُمّانی ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 54 ...
لؤلؤِ تاب: لؤلؤ درخشان و تابنده در نمودار آن دو لؤلؤ تاب عمر گفتم دو روزه شد دریاب ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 545 )
غالیه سودن برجایی: آنجا را خوشبو کردن چون شب از نافه های مشک سیاه غالیه سود بر عماری ماه ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 544 )
غالیه سودن برجایی: آنجا را خوشبو کردن چون شب از نافه های مشک سیاه غالیه سود بر عماری ماه ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 544 )
عماری ماه: فلک ماه ، برج ماه چون شب از نافه های مشک سیاه غالیه سود بر عماری ماه ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 544 )
شغل پیوند: کار ازدواج و همسری و خویشاوندی . با توام دوستی یگانه شود شغلِ پیوند بی بهانه شود ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 544 )
چنبر : حلقه ی طلسم ، خطوط و حروف و ترسیمات آن . یا ز سرها گشایم این چنبر یا سر خویشتن کنم در سر منظور: این طلسم را خنثی سازم ( هفت پیکر نظامی، تصح ...
فرشته پیوند: آنکه خویش و مقرب فرشته است ، اهل معنی و آنکه پیوند بستگی با فرشته دارد . بالکنایه عارف . تا خبر یافت از خردمندی دیو بندی فرشته پیوندی ...
روبات و یا آدم آهنی که امروز به دست بشر ساخته شده است اندیشه ی ساخت آن از قدیم بوده و ساختن انسان آهنی که بتواند آن را جایگزین خود در انجام کارها کند ...
بارنامه ی شوی : عقد نامه ، عقد و نکاح همسر که چون اجاره نامه ایست و ایهاماً نامه و نوشته ای است که کسی را بار گردن کسی دیگر می کند . درکشیده نقاب زل ...
بارنامه ی شوی : عقد نامه ، عقد و نکاح همسر که چون اجاره نامه ایست و ایهاماً نامه و نوشته ای است که کسی را بار گردن کسی دیگر می کند . درکشیده نقاب زل ...
ماه خرگه: ماهچه ی خیمه ، نشان و علامت ماه در قبه ی خیمه . در بیت زیر ایهاماً ترک و زیباروی خرگاه . کای فلک آستان درگه تو قرص خورشید ماه خرگه تو ( ه ...
سِقلابی : مردم چکوسلواکی و یوگسلاوی. بانوی سرخ روی سقلابی آن به رنگ آتشی به لطف آبی ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 535 )
رنگ بهرامی: رنگ ستاره ی مریخ که به عقیده ی نظامی گنجه ای سرخ است و به عقیده ی برخی نارنجی . روز بهرام و رنگ بهرامی شاه با هردو کرده هم نامی ( هفت پ ...
روز بهرام: روز فرشته ی پیروزی و روز بیستم از هر ماه . روز بهرام و رنگ بهرامی شاه با هردو کرده هم نامی ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ...
هوای دُوگ :[اصطلاح صید ] هوای ارام .
هِداک :[اصطلاح صید ] رفتن به دریا به قصد انداختن خیط و قلاب.
نَگه:[اصطلاح صید ] اسکله یا لنگر گاه.
نیز:[اصطلاح صید ]سوزن تور بافی
مِیل سینه:[اصطلاح صید ] چوبی که طرفین لنج را به هم متصل می کند.
مِیل:[اصطلاح صید ]تخته جلو لنج که یک سر آن ( سر پایین ) به بیس متصل می باشد.
میداف :[اصطلاح صید ] پارو
مُول کردن :[اصطلاح صید ] سفت و محکم کردن طناب.
مالچ:[اصطلاح صید ]تخته ای که بر روی بیس قرار می گیرد.
ماشُوه:[اصطلاح صید ] قایق کوچکی که معمولا فاقد موتور است.
لهام شدن :[اصطلاح صید ] به گل نشتن لنج.
ماچله :[اصطلاح صید ] غذای یک مدت معین ملوانان.
گُیوم :[اصطلاح صید ] چوبهای عمودی در وسط لنج.
گَلاف :[اصطلاح صید ] نجار ساخت یا تعمیر لنج گفته می شود.
گُوفه:[اصطلاح صید ] تور ترال ماهی و میگو
گلاته:[اصطلاح صید ] دستمزد ملوانان که بصورت سهم از صید دریافت می کنند.
گَسل:[اصطلاح صید ] طنابی که به وسیله آن لنج را به اسکله یا هر چیز دیگر می بندند.
کُنده :[اصطلاح صید ]= چوبی که پروانه لنج بر روی آن سوار میشود. در زبان آذری به چونه ی خمیر و نان کُنده گفته می شود .
گرگور:[اصطلاح صید ] همان دام یا تله ای بزرگ سیمی است که در عمقهای مختلف انداخته می شود.
کلفات :[اصطلاح صید ] نخهای که جهت پوشاندن درزها و سوراخهای لنج از آن استفاده می نمایند.
کاروف:[اصطلاح صید ]به تور ماهیگیری گفته می شود که در سواحل بسیار کم عمق استفاده می شود.
قُماره :[اصطلاح صید ] کابین لنج که ناخدا جهت هدایت لنج درون آن می نشیند.
فُندل:[اصطلاح صید ] اگزوز موتور لنج