پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,٢٩١
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دراز : در به معنای دریدگی و دراز به معنای عمق و اندازه گودال بوده است همانگونه که بر به معنای بلندی و براز یا بارز به معنای بلندی بوده است همچنین فَر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دوختن : این کلمه در قدیم به معنای جمع آوری کردن بوده وبا کلمات دوک ( جمع کننده نخ ) و توز و تود ( توده کردن ) از یک ریشه می باشد. دکتر کزازی در مورد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

دادار : به معنای داد دار یا کسی است که اختیار عدالت به دست اوست.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دق کردن : تحریف داغ کردن کنایه از نهاده شدن داغ افسردگی بردل کسی بوده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جوق :یک واژه ی ترکی است . در زبان ترکی به معنی گروه و دسته است و با واژه ی چوخ به معنی زیادو جوخه از یک ریشه هستند . امروزه هم کشاورزان در مناطق ترک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

جوخه : این کلمه تحریف واژه توخته یا توده به معنای تجمع می باشد کلمه جوخ فارسی در زبان ترکی چوخ تلفظ می شود و معنای آن بسیار است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

جاده : یک کلمه فارسی می باشد که از دو بخش تشکیل شده است بخش نخست جا است که به معنای فضای اشغال شده و مکان بوده و بخش دوم ده است که به معنای دادن می ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

شلخته: در مورد ریشه شلخته گفته شده: در این کلمه شل به معنای زخمی بوده و اخته نیز یک پسوند قدیمی و تحریف پسوند اَفته می باشد و ما اینگونه پسوند را می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

شکوفه : تحریف شکافه به معنای شکاف کوچک روی شاخه درخت بوده است. در هفت پیکر در داستان رفتن بهرام گور در شکاف غار می خوانیم که چو شه بر شکار کرد آهنگ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

نام دانه ی "برنج" از ریشه ی سانسکریت "وریهی - ز" ( vrihi - s ) است که در پارسی کهن به گونه ی "بریزی" ( brizi ) و در پارسی میانه به گونه ی "برینج" ( b ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

درباره شلتوک بعضی گفته اند: شلتوک : تلفط این کلمه در لنجان اصفهان چلتوک است این کلمه از دو بخش تشکیل شده است بخش نخست شَل که با کلمه کال کردی و لری ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

راه : پرده ی موسیقی راهی زدن : آهنگی نواختن به کنایه در بیت باید چاره ی دیگر اندیشید . چون گناهی نیامد از ماهی بِه ازین بایدش زدن راهی ( هفت پیکر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرده ی راست : از پرده های دوازده گانه ی موسیقی است . تو مرا پرده کج دهی و رواست نگذرم با تو من ز پرده ی راست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ضربت باختن : ظاهراً قمار بازی و اصطلاح قمار است ، در فرهنگ آنندراج می نویسد ( ( ضربت . . پانسه که بدان قمار بازند و آن را قرعه نیز گویند ) ) ای که ض ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

طبر خون : بید سرخ ، عناب ، در بیت کنایه از لب و سر انگشتان حنا بسته از نظر رنگ . به طبرزد شکر برامیزد به طبرخون ز لاله خون ریزد طبر زد : تبر زد ، نب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

طبر زد : تبر زد ، نبات و میوه با طعم خاص، 1 - قند یا نبات سفت و سخت . ۲ - نمک بلوری . ، در بیت زیر کنایه از دهان معشوق از نظر طعم . به طبرزد شکر برا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

آخته : آویخته دکتر ثروتیان در مورد واژه ی آخته در بیت زیر می نویسد : ( ( احتمال ترکی بودن لفظ بعید نیست چنانکه در ترکی " آخته یا اخته " به هر حیوان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهره ی خواجه خانه گیر شده: مهره ی نرد یا شطرنج خواجه در خانه قرار گرفته و آن را اشغال کرده است ایهاماً خواجه به بازی چهارم رسیده . خواجه را مه درآمد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گرو پذیر شدن بساط : به دام انداختن مهره ی حریف و عدم امکان حرکت آن ( کنایه در بیت مشخص است ) خواجه را مه درآمده به کنار دست بر کار و پای رفته ز کار ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

قران بادی : اجتماع دو یا چند سیاره است در برج میزان . سرو با گل قران بادی کرد : سرو و گل مقابل هم در دو کفه ی ترازو قرار گرفت . در کنارش کشید و شاد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

قران بادی : اجتماع دو یا چند سیاره است در برج میزان . سرو با گل قران بادی کرد : سرو و گل مقابل هم در دو کفه ی ترازو قرار گرفت . در کنارش کشید و شاد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

دواج برطاسی : بالا پوش و قبا از جنس پوست روباه برطاسی و به رنگ مایل به سرخی ، بالکنایه نور آفتاب و سرخی شفق شب چو زیر سمور انقاسی کرد پنهان دواج بر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سمور اَنقاسی : پوست سیاه سمور ، بالکنایه تاریکی شب چو زیر سمور انقاسی کرد پنهان دواج بر طاسی دواج برطاسی : بالا پوش و قبا از جنس پوست روباه برطاسی و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اهل بودن : شایسته و سزاوار کاری بودن خواجه زان بی خبر که او اهلست یار او اهل و کار او سهلست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 579 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

رنگ : حیله و مکر، تُنبُل : مکر و حیله ، تلبیس و جادو آن پریزاده را به تنبل و رنگ آوریدند با نوازش چنگ ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

تُنبُل : مکر و حیله ، تلبیس و جادو آن پریزاده را به تنبل و رنگ آوریدند با نوازش چنگ ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 579 ) تُنْبل:جا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

قرطه عربی کُرته است . کرته یک واژه ی کاملاً فارسی است . یک لباس رویی مردانه ی نیم قد بوده که ایرانیان از روی همه ی لباس ها می پوشیدند . این واژه به ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبدان رو شسته : حوض پاک و پاکیزه ( وانِ حمام پاکیزه ) گرد آن آبدان رو شسته سوسن و نرگس و سمن رسته ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 57 ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

روضه گاه بستان: باغچه ای که در آن گلها و درختان زینتی کاشته شده و زیباترین بخش باغ و بستان را تشکیل می دهد . بود در روضه گاه آن بستان چمنی بر کنار س ...

پیشنهاد
٠

روضه گاه بستان: باغچه ای که در آن گلها و درختان زینتی کاشته شده و زیباترین بخش باغ و بستان را تشکیل می دهد . بود در روضه گاه آن بستان چمنی بر کنار س ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاک در آبخورد خود کردن : آب خود را گل آلود ساختن ، خود را از خوشی ها محروم ساختن عذر آنرا که با تو بد کردیم خاک در آبخورد خود کردیم ( هفت پیکر نظام ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

آخته شدن چیزی به چیزی : برکشیده شدن آن به سوی این ، مثلاً تیغ به سوی دشمن. آخته شدن دل به مهر : کشیده شدن دل به سوی محبت. صاحب باغ چون شناخته شد ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آخته شدن چیزی به چیزی : برکشیده شدن آن به سوی این ، مثلاً تیغ به سوی دشمن. آخته شدن دل به مهر : کشیده شدن دل به سوی محبت. صاحب باغ چون شناخته شد هر ...

پیشنهاد
١

داوری برخاست: جنگ از میان رفت و صلح شد یافتندش دران گواهی راست مهر بنشست و داوری برخاست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 577 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زمین آمدن چیزی : بی اعتبار و پست شدن آن هرکه در ملک خود چنین آید ملک ازو زود بر زمین آید ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 577 ) ز ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به می آهنگ پرورش کردند: قصد کردند که با می خود را بپرورند و خوش باشند . چون به اندازه زان خورش خوردند به می آهنگ پرورش کردند ( هفت پیکر نظامی، تصحی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بید مقرنس ، درخت بید پایه پایه ، نردبان پایه سبزرنگ ، کنایه از آسمان روز آدینه کاین مقرنس بید خانه را کرد از آفتاب سپید ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

پلاس کسی حریر شدن : کنایه است از ثروتمند شدن آن شخص و از فقر رهایی یافتن ( از فقر به ثروت رسیدن ) چون سعادت بدو سپرد سریر آهنش زر شدو پلاس حریر ( ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

آهن کسی زر شدن : کنایه است از ثروتمند شدن آن شخص و از فقر رهایی یافتن او ( از فقر به ثروت رسیدن ) چون سعادت بدو سپرد سریر آهنش زر شدو پلاس حریر ( ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

جان بری کردن : جان دیگران را بردن و کشتن بالکنایه آدم کشته ای ( قاتل هستی ) و کشته خواهی شد . وای بر جان تو که بد گهری جان بری کرده ای و جان نبری ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

ندب بردن : داو بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشک شدن مغز : کنایه است از " بیهوشی و بی حسی " در بیت زیر غرض آنست که مغزها از کار و اندیشه باز مانده بود و نمی دانستند چه کاری باید بکنند . کرُد گر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

گریه ی کردی : مثل رقص کردی احتمالا کردها در گذشته گریه شان مثل رقصشان مخصوص بوده . دکتر ثروتیان در این مورد با توجه به بیت زیر می نویسد : ( ( ظاهراً ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آتش خوردن ، غم عشق خوردن روی بسته پرستشی می کرد آب می داد و آتشی می خورد معنی بیت : دختر با حجاب و پوشیده روی، خدمت می کرد و در حالی که به مهمان آب ...

پیشنهاد
٠

تند بادبی اجل : تند بادی که مهلت نمی دهد و بی مهلت است . کانچنان تند باد بی اجلی نرساند این شکوفه را خللی ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشستن از درد: آسودن از آن دارو و دیده را بهم دربست خسته از درد ساعتی بنشست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 569 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

برگ بینوایی راست کردن : به بیچاره ای یاری کردن و نیاز او را برآوردن . لابه ها کرد و از پدر درخواست تا کند برگ بینوائی راست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

حُلّه ی حور : جامه سبز فرشتگان بهشتی برگ یک شاخ ازو چو حله حور دیده رفته را درآرد نور ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 568 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

با دل سرد:باا نا امیدی و ضعف و ناتوانی مرد گرمی رسیده با دل سرد خورد لختی و سر نهاد به درد ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 568 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گرمی رسیده: بلا دیده ، آنکه خشم و ظلم به او رسیده مرد گرمی رسیده با دل سرد خورد لختی و سر نهاد به درد ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص ...