پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
زره دریده ی کسی بودن: مغلوب و شکست خورده ی او بودن . یافه در یاقه نارسیده او زهرهی هم زره دریده او معنی بیت : رویین دژ آن چنان جایی بلند و دژ محکمی ...
زرهی : منسوب به زره ( زراه ) دریا ، جزیره . ظاهراً نام خاص جایی است در کناره های دریای خزر ، زیرا " زره اکفوده " نام پارسی بحر خزر بوده . یافه در یا ...
زره دریده ی کسی بودن: مغلوب و شکست خورده ی او بودن . یافه در یاقه نارسیده او زهرهی هم زره دریده او معنی بیت : رویین دژ آن چنان جایی بلند و دژ محکمی ...
یافه : یافا ، شهری به فلسطین کنار دریای مدیترانه، که بندر عمده ی فلستین است و در سال 1948 به تصرف دولت اسرائیل در آمده بیشتر ساکنان آن اعراب هستند . ...
یاقه : ( لفظ ترکی است ) گریبان در یاقه ی کسی نرسیدن کسی یا چیزی : در قدر ، قدّ و قیمت کمتر از او بودن . مثل: به پای او نرسیدن . یافه در یاقه نارسید ...
زر جایز : سکه ی روان و پول رایج در ادا کردن زر جایز وامدار منست روئین دز معنی بیت : رویین دژ ( شهر مراغه ) به پاس گنجی چون هفت پیکر وامدار من است . و ...
رویین دز: رویین دژ ، در بیت زیر مراغه در ادا کردن زر جایز وامدار منست روئین دز معنی بیت : شهر مراغه به پاس گنجی چون هفت پیکر وامدار من است . و باید د ...
القاص لا یحب القاص:قصه گویان یکدیگر را دوست ندارند . سنبله کرد سنبلم را خاص گرچه القاص لایحب القاص سنبله ( عذرا ) سنبل تر مرا ( شعر مرا ) خاص خود گر ...
تراش خدنگ: تراشه ی چوب خدنگ ، چوب خشک قابل اشتعال تیغش آن کرده در صلابت سنگ کاتش تیز با تراش خدنگ معنی بیت : تیغ او سنگ سخت را آن چنان می سوزاند که ...
مهره در مغز مار دیدن: کنایه است از اینکه مهره ی مار که چیزی گرانبهاست به سادگی بدست نمی آید و در مغز مار است و به چنگ آوردنش خالی از خطر نیست . یعنی ...
تخت بار زدن : تخت محکمه و داوری برپا کردن ، ایهاماً تخت ملاقات و تختی که هنگام بار دادن برای مردم نصب کنند . داد فرمان که تخت بار زنند بر در بارگاه ...
زاهد رهرو :پارسای سالک ، عارف پاکدامن. گفت منک از جهان کشیدم دست زاهدی رهروم خدای پرست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 603 )
شام : روزگاری تمامی نژادهای مختلف بشردرسرزمینی به نام شام زندگی می کردند ( امام صادق کلمه شام را تحریف کلمه سام پسر نوح می داند ) .
مصر : این نام تحریف کلمه مهر به معنای سرزمین خورشید می باشد در زبان پارسی باستان به این کشور موُدرایا می گفتند که با کلمه میترا به معنای خورشید از یک ...
مار : تحریف ماز به معنای حیوان پیچ خورنده است.
ملاقه : در قدیم حبوبات را با کیل یا واحد اندازه گیری با نام ملاک یا ملاکه اندازه گرفته و تقسیم می کردند.
ماهی : این کلمه در زبان پارسی باستان ماسی تلفظ می شده وتحریف کلمه آسومازی سوریانی باستان به معنای آبزی می باشد. آسوما همان تلفظ ترکی آب با اندکی تغی ...
ماه :تحریف ماز یا تلفظ پارسی ماس به معنای به شکل خمیده است. دکتر کزازی در مورد واژه ی ماه می نویسد : ( ( ماه در پهلوی ماه بوده است و در اوستایی ماون ...
پویش :این کلمه از دو بخش تشکیل شده بخش نخستین این کلمه پو است این کلمه تحریف واژه پای بوده و در فارسی آنرا پِی هم گفته اند و بخش دیگر پسوند این کلمه ...
پرستار : کلمه پرست در فارسی دو معنا دارد یکی به معنای تیمار و مراغبت و معنای اصلی کلمه به معنای عبادت کردن است کلمه پرست گذشته فعل پَرای است این کلمه ...
پاداش : تحریف پاداشت به معنای به پا داشتن ارزش یا حرمت کسی بوده است .
پتو : تحریف پَته به معنای پارچه ای بوده که در آن چیزی را بپیچند.
پیشه ور : تحریف پیشه وار یعنی مشاغلی شبیه به دست فروشی
پیمانه : در زبان ترکی به سهم "پای " گفته می شود . و و پیمانه ظرفی بوده که با آن به افراد سهم داده می شد و یا برای تقسیم غلات از آن استفاده می شد . در ...
پِی : در قدیم به معنای سهم و اندازه بوده و این کلمه در زبان ترکی ( پای ) به معنای سهم شده و در فارسی معنای اصلی کلمه پیمانه ظرف اندازه گیری شبیه به ظ ...
پیک : تحریف پی ایک به معنای به دنبال یا پی کسی فرستادن.
پیراهن :تحریف پیراتن به معنای پیرایش دهنده تن بوده است.
پرده : به معنای پارچه پرداخت شده بوده و با کلمه بدره و بُرد یمانی از یک ریشه می باشد.
پرداز : این کلمه تحریف بردوز یا بردوخت به معنای گلدوزی روی پارچه بوده است .
پارچه : در زبان انگلیسی به بخش یا قسمت پارت می گونداین کلمه در فارسی به پاره یا پاری تغییر پیدا کرده است چنانکه پاری از مردم یعنی بخشی از مردم و پارچ ...
پسته : تحریف کلمه بسته به معنای میوه بسته شده است و یا میوه ای که دارای پوسته است زیرا پسته خام در داخل یک پوسته دربسته قراردارد همچنین فندق نیز تحری ...
فندق : تحریف بندک به معنای بسته کوچک بوده است.
پوچ : تحریف کلمه پاک باستانی به معنای خالی می باشد کلمه هیچ نیز از تحریف همین کلمه بوجود آمده در انگلیسی کلمه پاکت به معنای ظرف خالی نیز با کلمه پاک ...
پلید :پَل در زبان لری به معنای ناپاک می باشد و پسوند اید نیز برای مفعول بکار می رود پس پلید به معنای ناپاک شده می باشد و کلمه پلشت نیز همین معنا را د ...
پخش : تحریف پَشک یا پاشیک به معنای پاشیدن دانه یا چیزی بر روی زمین بوده است و کلمه فِشک یا پشک فارسی به معنای قرعه کشی نیز ریشه در همین کلمه دارد .
پایاپای : در زمان قدیم یکی از مفاهیم واژه پا یا به تلفظ کهن تر پِی به معنای انداره گیری سهم و حق افراد بوده است این کلمه هنوز هم در زبان ترکی پای تلف ...
بخشیدن : در اصل پخشیدن به معنای پخش کردن چیزی بین دیگران بوده است ریشه کلمه پخش پاش پهلوی می باشد و کلمه پاش معکوش کلمه آش به معنای مخلوط کردن است هم ...
شمال یک کلمه فارسی است شم به معنای بالا می باشد چنانکه شنبه کردن به معنای بالا آمدن توپ پس از زمین خوردن است و شنبه در ایام هفته به معنای بازگشت بوده ...
باختر : به معنای سمتی است که خورشید رنگ می بازد و خاور به معنای سمت خور یا خورور می باشد . دکتر کزازی در مورد واژه ی " باختر " می نویسد : ( ( باختر ...
بوف : تحریف نام بوم به معنای جغد و علت اینگونه نامگذاری به این خاطر بوده که این پرنده غالبا بر روی بام خانه ها می نشیند و باتوجه به اینکه این پرنده د ...
بهانه : بها به معنای قیمت می باشد و کلمه نه به معنای نهادن است وبهانه در اصطلاح به معنای کاری بوده که کسی جهت بالا بردن قیمت کالائی انجام دهد. دکتر ...
بسیار : در زبا ن فارسی بس به معنای مقدار کافی و بسی به معنای مقدار زیاد بوده و ( ار ) آخر این کلمه نیز پسوند کلمه میباشد ما اینگونه پسوند را در آخر ب ...
بخت : در زبان فارسی باستان بوختن به معنای نجات یافتن بوده و منظور از بخت شانس نجات یافتن است اجتمالا بخت النصر نیز به معنای نجات یافته توسط بت نَسَر ...
بربر : تحریف باربر بوده است ایرانیان قدیم همیشه همراه با ناوگان بازرگانی خود در شمال آفریقا حضور داشته ومشغول داد وستد با مردم آفریقا بوده اند و حتی ...
فنجان : در فارسی قدیم پُنگ معادل پِک انگلیسی به معنای ظرف کوچکتر از پیاله بوده است و کلمه فنجان تحریف پُنگان به معنای ظرف شبیه به پنجگان یا چنگ آدمی ...
آبان : این کلمه بن کلمه آباد است و آبان یعنی ماه آب و بارندگی در زبان پارسی باستان این کلمه را آپان تلفظ می کردند.
وحش : در فارسی قدیم به کلمه رها وِل و در برخی تلفظها هِل و در برخی دیگر یَل یا یَله می گفتند همانگونه که گذشته کلمه گذر گذشت - و گذشته ریس رشت می باش ...
تَنبَل: تحریف تن ور به معنای کسی که اهمیت زیادی به تن خود می دهد.
سپید و سیاه: : پول، نقره و طلا شاه را من نشانده ام بر گاه نیست بی خط من سپید و سیاه یعنی بدون حکم من به کسی پولی پرداخت نمی شود و یا کسی بدون دستور ...
بی قلم: آنکه قلم ندارد و نوشتن نمی داند و یا می داند و نمی نویسد و نمی تواند بنویسد در بیت زیر بالکنایه ستم کشیده و ستم دیده گرم شد کز من این خطاب ش ...