پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
رنگ پیازی: [اصطلاح رنگرزی ]به صورتی سیر گفته می شود که از ترکیب زاج سفید، روناس، پوست گردو، و زنده چوب حاصل میشود.
رنگ صورتی: [اصطلاح رنگرزی ] رنگ سفید مایل به سرخی میباشد که از ترکیب زاج سفید، روناس و ماست حاصل می شود.
رنگ طلایی[اصطلاح رنگرزی ]: به زرد درخشان، زرد طلایی گفته می شود که از ترکیب برگ مو، زاج سفید و روناس بدست می آید.
رنگ خردلی: [اصطلاح رنگرزی ] زرد تیره ای که به سبز می گراید و از ترکیب پوست انار، گندل، برگ مو و زاج بدست می آید.
رنگ زرد: [اصطلاح رنگرزی ] یکی از سه رنگ اصلی است که از ترکیب زاج سفید، اسپرک و پوست گردو به دست می آید.
رنگ کرم: [اصطلاح رنگرزی ]رنگ سفید مایل به زردی است که از ترکیب زاج سفید، پوست انار، روناس و پوست گردو حاصل می شود. البته این رنگ را از ترکیب زاج سفید ...
رنگ لیمویی: [اصطلاح رنگرزی ] رنگ زرد روشن میباشد که از ترکیب برگ مو و زاج سفید بدست می آید.
سنجیدن :وزن کردن، اندازه گرفتن دکتر کزازی در مورد واژه ی سنجیدن می نویسد : ( ( سنجیدن به معنی اندازه گرفتن و وزن کردن است . می انگارم که ریشه ی این ...
گردانده: صرف دکتر کزازی واژه ی " گردانده" را در نوشته های خود به جای واژه ی " صرف" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...
اَریانی:هند و اروپایی دکتر کزازی واژه ی " اَریانی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " هند و اروپایی" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، می ...
دانستن : در بیت زیر در معنی توانستن به کار رفته و این نوع کار برد از ویژگی های سبکی شاهنامه است. دکتر کزازی در مورد واژه ی دانستن می نویسد : ( ( دان ...
بندگی در پهلوی بندگیه bandagīh
گوهر : در پهلوی gohr ، به معنی ذات و نهاد است .
گذشتن : در پهلوی وترتن witartan ، می باید ازط ترتن ، از ستاک تَرْ در اوستایی بر آمده باشد و در کاربرد کهن خویش ، در معنی گذشتن از چیزی و جدا و دور شد ...
گزیدن : در پهلوی وختن WIXTAN ، به معنی چیدن است برای جدا ساختن و بر گرفتن آنچه بهتر و زیبا تر است .
گداختن : در پهلوی وتاختن witāxtan به معنی تافتن است برای جدا ساختن مواد از یکدیگر زیرا که پیشاند " و " به " ب" و " گ" دیگرگون می شود .
گمان : دکتر کزازی در مورد واژه ی گمان می نویسد : ( ( گمان در پهلوی ، با همین ریخت به کار می رفته است . ریختی کهنتر از آن ومان wimān می توانسته است ب ...
نشان: دکتر کزازی در مورد واژه ی نشان می نویسد : ( ( در پهلوی نیشان nīšān بوده است . می تواند بود که این واژه از ستاک نیش nīšدر پهلوی، به معنی دیدن ، ...
مهر : خورشید دکتر کزازی در مورد واژه ی مهر می نویسد : ( ( مهر نامی است دیگر خورشید را . این واژه که در پهلوی متر و مثر mithr بوده است و در اوستایی م ...
ناهید: در پهلوی ساسانی/ناهید anāhīd بوده است و در پهلوی اشکانی/ اناهیت anāhīt . این ریخت ها بر آمده از اناهیتا anāhītā در اوستایی است که به معنی پاک ...
فروزنده : افروزنده ، روشن کننده دکتر کزازی در مورد واژه ی فروزنده می نویسد : ( ( فروزنده ریخت کوتاه شده ی " افروزنده" است . دگرگونی در واژه بدین شیو ...
سپهر : آسمان پرستاره دکتر کزازی در مورد واژه ی سپهر می نویسد : ( ( در پهلوی سپیتر spitir و سپیهر spihr ، نامی است دیگر آسمان را ؛ از آن بیشتر آسمان ...
وَرْدنه: وردانه، نورد، چوب استوانه شکل که با آن خمیرنان، راپهن کنند، وردنه با واژه ی گردان و گردنده همریشه است . دکتر کزازی در مورد واژه ی گردان می ...
گردان: ( با فتح گ ) گردنده. چرخنده. دوار. دکتر کزازی در مورد واژه ی گردان می نویسد : ( ( در پهلوی ورتان vartān بوده است ، صفت فاعلی از گردیدن ، در پ ...
کیوان : دکتر کزازی در مورد واژه ی کیوان می نویسد : ( ( یکی از هفتان است و بلند ترین ِ آنها . ریشه ی این نام به درستی روشن نیست؛ آن را واژه ی نیرانی و ...
راست : در پهلوی ریختی دیگر از راه می باشد . زیرا راه در پهلوی راس rās تلفظ می شده است بنابراین راست باواژه های راه و رسیدن همریشه می باشد. . ( نامه ...
راه: در پهلوی راس rās. بنابراین باواژه های راست و رسیدن همریشه می باشد . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 170 )
روشن : واژه ی روشن با واژه ی روز همریشه است . دکتر کزازی در مورد واژه ی روشن می نویسد : ( ( روز در پهلوی روچ roč می باشد که ریختی دیگر از آن رُوش اس ...
روزی : در پهلوی روچیک ročik ریختی پساوندی است از روز roč . ریختی دیگر از آن رُوش است که در روشن و روشنایی هنوز مانده است . خداوند نام و خداوند جای خ ...
جای: در پهلوی گیاگ gyāg بوده است . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 170 )
به رده : به ترتیب به رده : دکتر کزازی واژه ی " به رده" را در نوشته های خود به جای واژه ی " به ترتیب" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر ...
به ترتیب: به رده به ترتیب: دکتر کزازی واژه ی " به رده" را در نوشته های خود به جای واژه ی " به ترتیب" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر ...
گروثْمان : عرش دکتر کزازی واژه ی " گروثْمان" را در نوشته های خود به جای واژه ی " عرش" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزا ...
عرش: گروثْمان دکتر کزازی واژه ی " گروثْمان" را در نوشته های خود به جای واژه ی " عرش" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزاز ...
نُبی : قرآن دکتر کزازی واژه ی " نُبی " را در نوشته های خود به جای واژه ی " قرآن" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ...
فرزانگی فروغ :دکتر کزازی واژه ی " فرزانگی فروغ" را در نوشته های خود به جای واژه ی " حکمة الاشراق" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جل ...
فروغان فروغ :دکتر کزازی واژه ی " فروغانْ فروغ " را در نوشته های خود به جای واژه ی " نورالانوار " بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلا ...
خرد کارا : دکتر کزازی واژه ی " خرد کارا " را در نوشته های خود به جای واژه ی " عقل فعال" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ک ...
عقل فعال: دکتر کزازی واژه ی " خرد کارا " را در نوشته های خود به جای واژه ی " عقل فعال" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کز ...
قرآن :نبی قرآن :دکتر کزازی واژه ی " نبی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " قرآن" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...
نورالانوار :دکتر کزازی واژه ی " فروغانْ فروغ " را در نوشته های خود به جای واژه ی " نورالانوار " بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ...
حکمة الاشراق :دکتر کزازی واژه ی " فرزانگی فروغ" را در نوشته های خود به جای واژه ی " حکمة الاشراق" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جل ...
دکتر کزازی واژه ی " مایگانْ مایه " را در نوشته های خود به جای واژه ی " مادة المواد" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...
خرد : در پهلوی حِرَت xrat و در اوستایی خراتو xratu بوده است . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 169 )
گیاه: دکتر کزازی واژه ی گیاه را با واژه ی جان هم ریشه می داند و در مورد واژه ی جان می نویسد : ( ( جان در پهلوی گیان gyān بوده است . این ریخت هنوز در ...
جان : دکتر کزازی در مورد واژه ی جان می نویسد : ( ( جان در پهلوی گیان gyān بوده است . این ریخت هنوز در کردی به کار برده می شود . ریشه ی اوستایی واژه ی ...
نام : دکتر کزازی در مورد واژه ی نام می نویسد : ( ( نام واژه ای است آریانی ( هند و اروپایی ) در اوستایی ناما nāmāبوده است . در پهلوی و پارسی نام شده ا ...
عیاری به عدل نمودن : از روی عدالت و انصاف سنجیدن و قضاوت کردن تا عیاری به عدل بنماید بر عیالان من ببخشاید ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸ ...
فتراک کسی را گرفتن : از وی دادخواهی کردن و به وی متوسل شدن مستان از من آنچه شه فرمود گرنه فتراک شه بگیرم زود ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ...
دوات بر کسی کشیدن : دوات را به سوی او پرتاب کردن گرم شد کز من این خطاب شنید بر من بی قلم دوات کشید ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 6 ...