پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,٢٨٦
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

کیک kik: [اصطلاح صنایع دستی] تارهای پشمی که از هم جدا شده اند؛ رشته های پشم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

رِک čerek یا چلک telak: [اصطلاح صنایع دستی] دستگاه پشم ریسی که در هندوستان به "چرکا"čerk" شناخته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

لکه lakə: [اصطلاح صنایع دستی] هنگام ریسیدن پشم ها، پاها را روی تخته ی افقی خراطی شده ای می گذارند و شانه میک را در اختیار می گیرند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دِیه deyə: [اصطلاح صنایع دستی] شانه ی فلزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شانه میک šanəmik: [اصطلاح صنایع دستی] میله های فلزی نوک تیز؛ به دستگاه ساده ی پشم ریسی گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

شون šuna: [اصطلاح صنایع دستی] در گویش تالشی به معنی شانه هایی فلزی است که با آن پشم ها را حلاجی می نمایند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سنگل sangal: [اصطلاح صنایع دستی] به گرفتن سنگ و گل و مدفوع اطراف دنبه و جدا کردن خارها و زائده های پشم اطلاق می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تَشی taši : [اصطلاح صنایع دستی] دوک مخصوص پشم ریسی، اغلب بر بلندی می نشینند و دوک را می گردانند و پس از چند متر ریسیدن، آن را به دور دوک جمع می کنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

والسن valəsan: [اصطلاح صنایع دستی] در گویش تالشی به معنی حلاجی کردن پشم است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

والاشتن valaštən : [اصطلاح صنایع دستی] به عمل جدا کردن رنگ پشم های طبیعی ( سفید، سیاه، جوزی، بور ) از یکدیگر و خیس نمودن آن در آب "والاشتن" گویند. ای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرک نمط pərkə - nəmət: [اصطلاح صنایع دستی] نمد پرک دار، نوعی از نمد که همانند نمدهای معمولی ساخته می شود؛ با این تفاوت که پشمی رنگ شده را جداگانه روی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بال زننن bal - zəna:n: [اصطلاح صنایع دستی] به آخر کار نمدمالی می گویند؛ هنگامی که نمدمالان با دست نمدِ ساخته شده را برای نمدی کردن به عقب و جلو می غل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمط مالی nəmət–mali: [اصطلاح صنایع دستی] ساختن نمد؛ پشم را شسته، کمان زده و سپس رنگ می نمودند. سپس آن را روی پارچه ی کرباس پهن کرده که روی حصیر نیز ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُفتِل muftəl : [اصطلاح صنایع دستی] به پشمی گفته می شود که همانند یک سیم یا نخ با قطرى پهن تر در لای انگشتان نازک شده باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشمی کولاpašmi - kula : [اصطلاح صنایع دستی] کلاه نمدی استوانه ای شکل که یکی دو سوراخ ( شبیه منگنه ) برای هواخوری سر در آن ایجاد می کردند و به این نام ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کولا مالی kula - mali : [اصطلاح صنایع دستی] ساخت کلاه را می گفتند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوش کولا guš – kula: [اصطلاح صنایع دستی] نوعی کلاه تخم مرغی شکل یا نوعی کلاه چارواداری؛ به طوری که وقتی به چشمه ساران کوهستان ها می رسیدند، از آن به ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نَمتی کولاnəməti - kula : [اصطلاح صنایع دستی] کلاه نمدی مخصوص مردان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شوکلا šow – kula: [اصطلاح صنایع دستی] شب کلاه، کلاهی تخم مرغی شکل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شبلا šəbla: [اصطلاح صنایع دستی] کیسه ی خواب چوپانان ییلاق نشین برای در امان ماندن از سرما که معمولا تک رنگ و به رنگ های مشکی، قهوه ای و طوسی ساخته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آونمط awnəmət : [اصطلاح صنایع دستی] پاره ای نمد درهم پیچیده ای که آن را در آب می زنند، روی لباس ها می کشند و اطو می کنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کون بَنی kun - bani : [اصطلاح صنایع دستی] زیراندازی نیم متری مختص نشستن؛ اصطلاحی است در روستای واجارگاه رودسر به معنی زیراندازی که به هنگام کار کردن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

صحرا پالون sahra - palōn: [اصطلاح صنایع دستی] نمدی که روی گُرده اسب می اندازند و برای چرا کردن رهایش می کنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تلیت telit یا تلیک telik: [اصطلاح صنایع دستی] نمدی کوچک که به هنگام چرا کردن اسب بر پشت آن انداخته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کولِ گیرkulə - gir یا دوش گیرduš - gir : [اصطلاح صنایع دستی] کت نمدی روستاییان که برای محفوظ ماندن از باران و سرما بر روی دوش خود می انداختند. در بعض ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پالان نمدی palan - nəmədi: [اصطلاح صنایع دستی] نمدی که به جای پالان به شانه اسب می بندند و اسب را به چرا می فرستند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کول آگیر kul - a - gir: [اصطلاح صنایع دستی] بالاپوش چوپانان ( پوشش شب ) ؛ در واقع این پوشش نمدی، به منزله ی پتو یا لحاف برای چوپانان است که به آن "کو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُشته muštə: [اصطلاح صنایع دستی] دسته ی علف است برای پاشیدن آب بر روی پشم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنجه panjə: [اصطلاح صنایع دستی] چوب باریک سه شاخه ای که از چوب نازک جنگل تهیه می شد و برای پهن کردن پشم به کار می رفت.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سفال دَچین sufal - dəčin: [اصطلاح صنایع دستی] تلفظ شرق گیلانی به معنی سفالچین که درغرب گیلان به آن سفالچین sufal - čin: می گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

رَکَجrakaj : [اصطلاح صنایع دستی] سفال ساز، کوزه گر، خمره ساز که تلفظ شرق گیلانی است و خُمئِر xum. er نیز تلفظ می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلات پاره xalat - parə: [اصطلاح صنایع دستی] سفال شکسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلات xəlat یا خلت xələt: [اصطلاح صنایع دستی] سفال را گویند.

پیشنهاد
٠

نفته لیلون گوله ( لولهنگ ) nəftə - lilon - gulə: [اصطلاح صنایع دستی] پیت نفت که در ابتدا سفالی بود و سپس از حلبی هم ساخته شد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تالمtaləm : [اصطلاح صنایع دستی] چراغ سفالینی که در روشنیِ آن ماهی شکار می کنند و در غرب گیلان بیشتر با این لهجه تلفظ می گردد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دوشان dušan: [اصطلاح صنایع دستی] تلفظی گالشی است به معنی خم بلند دو دسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فیشه کونی - kuney fišə: [اصطلاح صنایع دستی] سوت سوتک؛ در قدیم آن را از گل و به شکل خروس می ساختند و می فروختند. گویش لنگرودی است. کالش ها آن را گل فی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تالک talək: [اصطلاح صنایع دستی] ظرف سفالین دو دسته برای شیر دوشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نِیهه nihe یا دوشان نِرخه dušan – nərxə: [اصطلاح صنایع دستی] تلفظی لاهیجانی که در لهجه ی انزلی و گالشی نِرخه nərxə تلفظ می گردد و لنگرودی ها آن را نئ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیلی کوره gili - kurə : [اصطلاح صنایع دستی] کوره ی سفالی مخصوص پختن کَتِه ( برنج )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماس گوله masə - gulə: [اصطلاح صنایع دستی] کوزه ی سفالی در دار و دسته دار، در ابعاد گوناگون برای به عمل آوردن ماست. کوه نشینان و روستانشینان جلگه در ک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاب دوش gab – duš: [اصطلاح صنایع دستی] ظرف سفالی شیر دوشی

پیشنهاد
٠

لاکوپجی تونور laku - paji–tunur: [اصطلاح صنایع دستی] تنور سفالی نان لاکوپزی.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آوخانه ow – xanə: [اصطلاح صنایع دستی] تلفظی لاهیجانی و خَله xalə تلفظی لنگرودی و پاشاکی ست و در غرب آبخانه ab - xanə تلفظ می شود. به ظرف استوانه ای س ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

لیلون گوله lilon - gulə: [اصطلاح صنایع دستی] آفتابه ی سفالینی که مخصوص آبریزگاه ها در روستاها بود یا کوزه ای که به آن آوچا گوله awča - gulə می گفتند؛ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوتر آب خور kotər - ab–xor: [اصطلاح صنایع دستی] ظرف سفالی لعابدار که مختص آب کبوتران بود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گوله gule: [اصطلاح صنایع دستی] کوزه ی سفالین، گالش ها آن را لیلون liulon و اهالی لاهیجان آن را لیلن گوله lilən - gulə تلفظ می کنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نمک کوزه nəmak - kuzə: [اصطلاح صنایع دستی] کوزه ی سفالی یا آبراهه ی متخلخل که نمک را به منظورِ پاشیدن روی پلو در آب حل می کردند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

چیری čiri: [اصطلاح صنایع دستی] ظرف سفالی یا مسین ویژه ی شیردوشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمک اوگوله nəməkow - gulə: [اصطلاح صنایع دستی] کوزه ی نمک