پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
کاغذ ابری ( درهمی ) : برای ساختن این کاغذ ظروفی را از مایع نشاسته پر می کردند و بر روی مایع مذکور رنگ های مورد نظر را می ریختند و کاغذ را بر روی آن م ...
کاغذ کاهی: نوعی دیگری از کاغذ نامرغوب و کم بها بوده که کاتبان، دفترهای حساب و گاه تمام کتاب ها و رساله ها را روی آن می نوشتند. این کاغذ از جنس کاه به ...
کاغذ کشمیری: از سده ی نهم که شبه قاره هندوستان به عنوان مرکزی از مراکز فرهنگی در شرق جهان اسلام شناخته شد، در میان کاتبان، نوعی دیگر از کاغذ رواج یاف ...
کاغذ شامی: نوعی از کاغذ بوده که در شام ساخته می شده است. سفیدی، شفافی و ملایمی از ویژگی های آن است.
کاغذ دفتری: کاغذی نامرغوب و کم بها که برای نوشتن دفترهای حساب و کتابچه های سیاق به کار می برده اند.
کاغذ خانبالغ: نوعی از کاغذ را می گویند که در میان کاتبان مرسوم بوده و در خانبالغ ( پکن، چین ) درست شده است. این کاغذ در ایران و دیگر کشورهای اسلامی ب ...
کاغذ ختائی: کاغذی ضخیم و درخشان بوده که در نواحی ختا عمل می آمده است.
کاغذ پوستی: در دوران نسخه نویسی، برای کتابت مُصحَف ( قرآن ) و گاهی برای نوشته های هنری از پوست حیوانات استفاده می کرده اند، به این صورت که آن را نازک ...
کاغذ خراسانی: کاغذهایی که در خراسان تولید می شده و از انواع آن می توان به کاغذ سلیمانی، نوحی، فرعونی، طلحی، جعفری و طاهری اشاره کرد که اسامی آنها نشا ...
کاغذ سمرقندی: برای نخستین بار در نیمه نخست سده دوم هجری، نوعی کاغذ توسط اسیران چینی در سمرقند عرضه می شود که در اندک زمان در مراکز علمی - سیاسی جهان ...
پاکتَتَل pa - kətəl: [اصطلاح صنایع دستی]پدال های زیر پای بافنده.
کتلkətəl : [اصطلاح صنایع دستی] صندلی چوبی است که بافنده بر روی آن می نشیند.
نورد ( نُرد ) nurd : [اصطلاح صنایع دستی] چوب های ضخیمی است که روی دو تیر چهارگوش به نام تیر پاچال tirə - pačal نصب است.
تانِ کار :tan - ə - kar[اصطلاح صنایع دستی] انتهای کار را گویند و منظور تارهایی است که بازنموده دور میخ ها پیچیده اند و می خواهند روی کار سوار نمایند.
پس چونگام pəsčungam: [اصطلاح صنایع دستی] میخ های عقبِ کار را می گویند.
رجه rajə: [اصطلاح صنایع دستی] اصطلاحا به چوب هایی گفته می شود که بین تارها قرار می دهند.
پیش چونگام piščungam: [اصطلاح صنایع دستی]میخ های جلوِ کار را گویند.
ابریشم تاب زن :abrišəm - tabzən[اصطلاح صنایع دستی] دستگاهی است که سرتار ابریشم روی دوک را روی این دستگاه می گذارند و با چرخاندن چرخ، تار ابریشم به دو ...
چونگام čungam: [اصطلاح صنایع دستی] به دو میخ اطلاق می شود که در گوشه ی حیاط خانه زمین فرو می برند تا نخ های چاشو را به آن وصل نمایند.
قیر بزارشته qir - bəzarəštə: [اصطلاح صنایع دستی]تسمه ای قیر اندود که کلاف را به وسیله ی آن به ماکو متصل می نمایند.
پاچالpačal : [اصطلاح صنایع دستی] دستگاهی مخصوص بافتن پارچه که از جنس چوب تهیه می شود.
گوده gudə: [اصطلاح صنایع دستی] به گلوله ی نخ "گوده" می گویند.
هالارگن halargən: [اصطلاح صنایع دستی] دو قطعه چوب است که به وسیله ی نخی به هم متصل شده اند و نخ ها را به صورت گلوله ی نخ درمی آورند.
بن پاش bunpaš و سرپاش sərpaš: [اصطلاح صنایع دستی]به دو سر دوک می گویند و تار ابریشم و پنبه را به آنها می بندند تا رها نشود.
اَچکاوزن ( اشکاوزن ) ačkavəzən: [اصطلاح صنایع دستی] دستگاهی است که به کمک آن نخ های ریسیده شده را به صورت کلافه درمی آورند.
دس دسمال des - dessmal: [اصطلاح صنایع دستی]دستمال کوچکی برای پاک کردن آب بینی، اشک چشم و. . . به کار می رود.
کجِ برشته kəj - e - bərəštə: [اصطلاح صنایع دستی] پیله ی ابریشمی با دوک دستی ریسیده شده است.
خُانه وَت چاشو :xanə - vat - čašow [اصطلاح صنایع دستی]چادری که در خانه می بافند.
دس پاکن des – pakun: [اصطلاح صنایع دستی] دستمال های کوچک برای پاک کردن لوازم خانه
چاشو وئوجی čašow - vouji: [اصطلاح صنایع دستی] چادر شب بافی
چاشوčašow : [اصطلاح صنایع دستی] پارچه ای شطرنجی، دستباف، رنگی و طرح دار که روی رختخواب تا شده می انداختند و یا دورکمر می بستند که به "چادر شب" نیز مع ...
قاپوت qaput: [اصطلاح صنایع دستی] پارچه ی پشمی کلفت برای پالتو
پشم لَپه pešmə - lapə: [اصطلاح صنایع دستی] به توپ پشمی دست سازی می گفتند که برای بچه ها از نخ پشم تهیه می کردند. در قدیم به جهت نبود توپ های پلاستیکی ...
دسّی چرخی dassi - čarxi: [اصطلاح صنایع دستی] بازی مخصوصی است با توپ پشمی یا ماهوتی که به این بازی "تاب بول زنئی"tab - bul - zəney یا "تاب گل زنئی" یا ...
پشمه کیسه pəšmə - kisə: [اصطلاح صنایع دستی] کیسه ی زبر پشمی که به آن "جان شور کیسه" jan - šor - kisə نیز می گفتند که به هنگام استحمام برای شست وشوی ب ...
پشمه خیک pešmə - xik: [اصطلاح صنایع دستی] کیسه ای پشمی که در آن روغن و کره و پنیر می ریختند. گویش لاهیجانی است و گالشی ها آن را جَلد jald می نامیدند.
یاپونچی yapunči: [اصطلاح صنایع دستی] نوعی شنلِ پشمی بلند که آن را در زمستان روی دوش می اندازند.
پوسسین کولا pussin - kula: [اصطلاح صنایع دستی] کلاه پشمی کوه نشینان از پوست بره
کش پیراهنkaš – pir ahan : [اصطلاح صنایع دستی] پیراهن پشمی، دستباف، سفید و نقش آن اغلب لوزی، گل حصیری، بوته و. . . است.
دس جوروف das - juruf : [اصطلاح صنایع دستی] جوراب و دستکش پشمی
شال چوخا šal - čuxa: [اصطلاح صنایع دستی] همان چوخا است؛ نوعی کت
پشمه شلوارpəšmə - šalvar : [اصطلاح صنایع دستی] شلوار پشمی دم پا که برای سالخوردگان لوله ای و برای جوانان دگمه ای دوخته می شد.
پشمه چوقهpəšmə - čuqə یا چوخاčuxa : [اصطلاح صنایع دستی] نوعی کت پشمی برای مردان
پشمه شال pəšmə - šal: [اصطلاح صنایع دستی] پارچه دستباف پشمی، شال، طاقه ی بافته از پشم
پشمه قباpəšmə - qaba : [اصطلاح صنایع دستی] نوعی کت ویژه ی مردان کوه نشین
بَرَک barak: [اصطلاح صنایع دستی] نام دیگر بافتن پارچه های پشمی؛ شال بافی
والجه پوگوده valejə – pugudə: [اصطلاح صنایع دستی] پشم تابیده گلوله شده
پشمه شال وئوجی :pešmə - šal - vaōji [اصطلاح صنایع دستی] پشم بافی؛ بافتن پارچه های پشمی
پو pu: [اصطلاح صنایع دستی] به معنی پشم تابیده در گویش گالشی و وَش vaš تلفظ لاهیجانی است.
دزگه dazgə: [اصطلاح صنایع دستی] دستگاه ابریشم کشی که گویش لاهیجانی است و لنگرودی ها به آن دزگاه dazgə می گویند.