پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
گردن بر افراختن : کنایه ای است فعلی از گونه ی ایما از برآمدن و آشکار شدن و به تکاپوی پرداختن > معنی بیت :آنگاه که چهار آخشیجان ، برای گیتی که مهمان ...
گردن: دکتر کزازی در مورد واژه ی گردن می نویسد : ( ( گردن در پهلوی گرتن gartan بوده است. واژه ی دیگر برای این اندام، در پهلوی، گریو grīw است. این واژ ...
گونه : دکتر کزازی در مورد واژه ی گونه می نویسد : ( ( گونه در پهلوی در ریخت گونک gōnag به کار می رفته است. ) ) > ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جل ...
سپنج: دکتر کزازی در مورد واژه ی سپنج می نویسد : ( ( سپنج به معنی میهمان است و در پی آن در معنی آنچه ناپایدار و زودگذر است به کار رفته است . در پهلوی ...
چهارآخشیج : چهار عنصر گوهر های چهار گانه فردوسی در آغاز شاهنامه در " گفتار اندر آفرینش عالم از این چهار عنصر می گوید : که یزدان ز ناچیز چیز آفرید ب ...
ترّی : دکتر کزازی در مورد واژه ی ترّی می نویسد : ( ( ترّی در پهلوی ترّیه tarrīh بوده است. به معنی تازگی و شادابی. در پارسی نیز ، به جز معنی نمناکی و ...
نمودن: دکتر کزازی در مورد واژه ی نمودن می نویسد : ( ( نمودن در پهلوی در ریخت نموتن nimutan بکار برده می شده است . ) ) ( ( وزان پس، ز آرام، سردی نمو ...
آرام: دکتر کزازی در مورد واژه ی آرام می نویسد : ( ( آرام در پهلوی در ریخت رام بکار برده می شده است . ) ) ( ( وزان پس، ز آرام، سردی نمود؛ ز سردی هما ...
سردی: دکتر کزازی در مورد واژه ی سردی می نویسد : ( ( سردی در پهلوی در ریخت سرتیه sartīh بکار برده می شده است . ) ) ( ( وزان پس، ز آرام، سردی نمود؛ ز ...
بس: دکتر کزازی در مورد واژه ی بس می نویسد : ( ( بس در پهلوی در ریخت وسvas بکار برده می شده است . ) ) ( ( نخستین که آتش ز جنبش دمید، ز گرمیش بس خشک ...
خشکی: دکتر کزازی در مورد واژه ی خشکی می نویسد : ( ( خشکی در پهلوی هوشکیه huškīh بوده است . کردان و لران هنوز "خشک" را در ریخت کهن آن ، هوشک ، به کار ...
گرمی : دکتر کزازی در مورد واژه ی گرمی می نویسد : ( ( گرمی در پهلوی گرمیه garmīh بوده است . ) ) ( ( نخستین که آتش ز جنبش دمید، ز گرمیش بس خشکی آمد ...
دمیدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی دمیدن می نویسد : ( ( دمیدن در پهلوی در ریخت دمیتن dāmītan بکار رفته است . این مصدر ، در این زبان ، در ریخت دفتنdafta ...
جنبش : دکتر کزازی در مورد واژه ی جنبش می نویسد : ( ( جنبش در پهلوی در ریخت یومبشن yumbišn و جمبشن jumbišn بکار رفته است . ) ) ( ( نخستین که آتش ز ج ...
آب :: دکتر کزازی در مورد واژه ی آب می نویسد : ( ( آب در پهلوی در ریخت آپ āp بکار رفته است . آب را با eau در فرانسوی و agua در اسپانیایی می توانیم سنج ...
باد: دکتر کزازی در مورد واژه ی باد می نویسد : ( ( باد در پهلوی وات wāt بوده است . ) ) ( ( یکی آتشی برشده، تابناک؛ میانْ بادو آب از بَر ِتیره خاک. ) ...
تابناک: دکتر کزازی در مورد واژه ی تابناک می نویسد : ( ( تابناک در پهلوی تاپناک tāpnāk بوده است . ) ) ( ( یکی آتشی برشده، تابناک؛ میانْ بادو آب از ب ...
آتش: دکتر کزازی در مورد واژه ی آتش می نویسد : ( ( آتش در پهلوی آتخش ātaxš و در اوستایی آترش ātarš بوده است . ) ) ( ( یکی آتشی برشده، تابناک؛ میانْ ...
چرخ گردان: دکتر سرامی در مورد واژه ی چرخ گردان در شاهنامه می نویسد : ( ( در اندیشه شاهنامه چرخ گردان میانجی میان خدا و انسان است . سپهر بنده ی حلقه ب ...
اعتصاب غذا : دکتر سرامی در مورد واژه ی اعتصاب غذا می نویسد : ( ( اولین اعتصاب غذا که در تاریخ بدان اشاره شده مربوط به اعتصاب غذای رودابه مادر سهراب ا ...
گودرز: گودرز پسر کشواد از پهلوانان بزرگ ایران در شاهنامه است. ( از قهرمانان شاهنامه ) دکتر سرامی در مورد شخصیت گودرز می نویسد : ( ( با آنکه از این ق ...
گیو: یکی ازپهلوانان داستانی ایران و پسر گودرز و داماد رستم ( از قهرمانان شاهنامه ) دکتر سرامی در مورد شخصیت گیو می نویسد : ( ( دریافت استثنایی بودن ...
بهرام : پهلوان نام پرست شاهنامه فرزند گودرز ( از قهرمانان شاهنامه ) دکتر سرامی در مورد شخصیت بهرام می نویسد : ( ( او برازنده ترین پهلوان گودرزیان اس ...
اسفندیار: پسر گشتاسپ و کتایون ( از قهرمانان شاهنامه ) دکتر سرامی در مورد شخصیت اسفندیار می نویسد : ( ( اگرچه اسفندیار از جهتی قهرمانی مابعدالطبیعی ا ...
زال:پسر سام و پدر رستم جهان پهلوان ایرانی ( از قهرمانان شاهنامه ) دکتر سرامی در مورد شخصیت زال می نویسد : ( ( از سر سپید زاده شدن تا پرورده شدن به م ...
سام :پسر نَریمان و پدر زال ( از قهرمانان شاهنامه ) دکتر سرامی در مورد شخصیت سام می نویسد : ( ( خصوصیت مهم شخصیت او تدبیر گری است. به یاد بیاوریم که ...
سهراب : دکتر سرامی در مورد سهراب می نویسد : ( ( این پهلوان در عین ساده نمایی شخصیتی پیچاپیچ دارد. وی آزمندترین قهرمان حماسه است و شگفت اینجاست که آزم ...
بیژن : دکتر سرامی در مورد بیژن می نویسد : ( ( این پهلوان یکی از معروف ترین قهرمانان شاهنامه است. انگار گل او را از شتاب سرشته اند. در جنگ دوازده رخ ...
روزگار: دکتر کزازی در مورد واژه ی روزگار می نویسد : ( ( روزگار در پهلوی روچگار rōğgār بوده است . ) ) وز او مایهٔ گوهر آمد چهار برآورده بی رنج و بی ر ...
پدید : دکتر کزازی در مورد واژه ی پدید می نویسد : ( ( پدید می باید از پت دیت pat - dīt بر آمده باشد. این واژه اگر به فرجام دیگرگونی خویش می رسید، بدید ...
توانایی: دکتر کزازی در مورد واژه ی توانایی می نویسد : ( ( توانایی در پهلوی تواناگیهtuwānāgīh یا توانیگیه tuwānīgih بوده است ) ) ز آغاز باید که دانی ...
چیز : دکتر کزازی در مورد واژه ی چیز می نویسد : ( ( چیز در پهلوی چیش čiš و تیس tis بوده است . چیز در بیت در معنی شعر به کار رفته است و ناچیز در معنی آ ...
مایه دکتر کزازی در مورد واژه ی مایه می نویسد : ( ( مایه در پهلوی مایگ māyag و مادگ mādag بوده است . ) ) ز آغاز باید که دانی درست، سر ِ مایه ی گوهر ...
درست: دکتر کزازی در مورد واژه ی درست می نویسد : ( ( درست drust ریختی دیگر از درست "درشت" است "درشت" ریختی است که زبان شناسان تاریخی آن را سَندی می ن ...
بایستن در پهلوی اپایستنapāyistan بوده است . ز آغاز باید که دانی درست، سر ِ مایه ی گوهران، از نخست؛ ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزاز ...
خوش :تحریف آخوش اوستائی یا آخِش محلی به معنای آسایش
خلیج معرب کنیک یا کنیج فارسی به معنای گودال یا زمین کنده شده به شکل خمیده پسوند ( ایج ) درکلماتی مانند بسیج ( بستن ، منسجم کردن ) ، آخشیج اوستائی ( آ ...
خُجَسته : تحریف خوش استه به معنای نیکو شده است.
خیش : تحریف خش فارسی یا خش انداختن بر زمین می باشد
خورجین : خور در این کلمه تحریف کور به معنای کیسه سیاه بافته شده از موی بز بود که گنجایش بیست من بار راداشت و خورجین تحریف خور گون به معنی وسیله حمل و ...
خیزران : این کلمه تحریف نی زاران است در بعضی مناطق ایران به کلمه نی ( خِی ) می گفته اند وبعضی مواقع به آن قامه ، خامه در زبان ترکی به آن قمیش میگویند ...
خریدن : درقدیم به معنای خر کردن مشتری بوده همانگونه که فروختن به معنای آتش زدن یا افروختن مال بوده است .
خشت : تحریف کِست به معنای قطعه گل یا بلوک قطعه شده
خط : دراصل این کلمه معرب کلمه خش فارسی می باشد زیرا درقدیم برای نوشتن مطالب مجبور بودند بر روی الواح گلی ایجاد خش کنند.
گنجشک : این کلمه را درزبان بختیاری بِنجِشک تلفظ می کنند وبه بچه گنجشک تیله بنجشک می گویند این کلمه در تلفظ مردم ورامین جَنگوشک می باشد که سرنخی از ری ...
کمین کردن : مانند کما ن کشیده شدن و آماده بودن برای حمله . معمولا از شگرد های گربه سانان در موقع شکار بوده و هست.
گلوله :تحریف کلمه گوی لوله می باشد ودر اصل منظور از گوی لوله، گوی های فلزی بودند که در لوله ی توپ قرار می دادند.
گربه : در گویش محلی چهارمحالی چُریدن به معنای ربودن یا قاپیدن چیزی می باشد همین کلمه را در لهجه همدانی قُر زدن می گویند که قدیمی ترین تلفظ آن گُر می ...
گوسفند :تحریف کلمه گوشت وند یعنی دامی که برای گوشت آنرا پرورش می دهند. گوسفند :گوسپند دکتر کزازی در مورد واژه ی " گوسپند ( گوسفند ) " می نویسد : ( ( ...
کِرِت: نام پدرکردهای جهان برادر لاری پدرلرها که هردو برادر ازسرزمین آشورآمده و لاری درمنطقه خانقین و ( keret ) درسلیمانیه عراق ساکن شده و ( keret ) ق ...