پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
چون گرو ربودن:مانند ربودن از رقیب ، همچون از دست رقیب ربودن ( ( در ربود آن را خروسی چون گرو گفت سگ کردی تو بر ما ظلم رو ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ...
آثار زاد:پس مانده ی غذا ( ( خادمه سفره بیفشاند و فتاد پاره ای نان بیات آثار زاد ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول 1363، ص 365 ...
آرزو های فضول:افزون طلبی ها که معمولا در مردم مقتدر پدید می آید . ( ( آن غم آمد ز آرزوهای فضول که بدان خو کرده است آن صید غول ) ) ( مثنوی مولوی ، ...
دست نارسان:دستی که توانایی مالی و دنیایی ندارد. ( ( فقر ازین رو فخر آمد جاودان که به تقوی ماند دست ِنارسان ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استع ...
آوردن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "آوردن " می نویسد : ( ( آوردن در پهلوی آورتن āwurtan بوده است؛ ستاک فعل : "ور" یا "بر" ، همان است که در "بردن "نیز د ...
جز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " جز" می نویسد : ( ( جز در پهلوی ریخت پیوسته و در هم فشرده ی دو واژه ی پهلوی است : یوت از yut az : یوت ستاکی است که در ...
خیره:بیهوده دکتر کزازی در مورد واژه ی " خیره" می نویسد : ( ( به معنی بیهوده است و در این معنی در شاهنامه کاربردی کهن و ویژگی ای سبکی. این واژه بر پای ...
مگر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " مگر" می نویسد : ( ( مگر در پهلوی واژه ای است آمیغی : مه - هگر ma - hagar ، ساخته شده از "مه" ( نه ) و " هگر " ( اگر ...
اندک: دکتر کزازی در مورد واژه ی " اندک " می نویسد : ( ( اندک در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است. واژه ی دیگر هم معنی با اندک در پهلوی اوزارک ōzār ...
نگریستن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "نگریستن " می نویسد : ( ( نگریستن در پهلوی در ریخت نگریتن nigerītan بکار می رفته است. ) ) ( ( ز راه خرد بنگری ان ...
آشغال کله : [اصطلاح کوچه بازر] احمق
مر: دکتر کزازی در مورد واژه ی "مر " می نویسد : ( ( مر در شاهنامه کاربردی است کهن و ویژگی سبکی: این واژه همراه با " را " به کار برده می شود و آن را اس ...
دام: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دام" می نویسد : ( ( دام در پهلوی با همین ریخت به معنی جانور رام و اهلی بکار می رفته است . "دام " در پهلوی معنای فراگ ...
دد: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دد" می نویسد : ( ( دددر پهلوی در ریخت دت dat به معنی جانور درنده بکار می رفته است ) ) ( ( پذیرندهٔ هوش و رای و خرد؛ ...
هوش: دکتر کزازی در مورد واژه ی " هوش" می نویسد : ( ( هوش در پهلوی در ریخت اوشōš و اوشیه ōšīh بکار می رفته است. ) ) ( ( پذیرندهٔ هوش و رای و خرد؛ مر ...
پذیرفتن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پذیرفتن" می نویسد : ( ( پذیرفتن در پهلوی در ریخت پتیرفتن patīriftan بکار می رفته است. ) ) ( ( پذیرندهٔ هوش و ر ...
گفتار: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گفتار" می نویسد : ( ( گفتاردر پهلوی به همین ریخت بکار می رفته است . ) ) ( ( سرش راست بر شد ، چو سرو بلند؛ به گفت ...
بستن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بستن " می نویسد : ( ( بستن در پهلوی همین ریخت را داشته است . ) ) ( ( سرش راست بر شد ، چو سرو بلند؛ به گفتار ، خوب ...
خوب: دکتر کزازی در مورد واژه ی "خوب " می نویسد : ( ( خوب در پهلوی hūp بوده است . ) ) ( ( سرش راست بر شد ، چو سرو بلند؛ به گفتار ، خوب و خرد کارْبند ...
سرو: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سرو" می نویسد : ( ( سرو را که در پهلوی با همین ریخت به کار می رفته است می توان با cypress در انگلیسی ، cyprēs در فرا ...
راست: دکتر کزازی در مورد واژه ی " راست" می نویسد : ( ( راست را که در پهلوی با همین ریخت کاربرد داشته است می توان با ریخت های همتایش در زبان های دیگر ...
کلید: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کلید" می نویسد : ( ( کلید در پهلوی در ریخت کیلل kilēl کار برد داشته است . هنوز در کردی کلیل که نزدیک به ریخت پهلوی ...
مردم: دکتر کزازی در مورد واژه ی " مردم" می نویسد : ( ( مردم در پهلوی مرتوم martōm بوده است این واژه آمیغی است و از دو پاره مَرتْ mart و توهم tōhm در ...
قطران: ماده سیاه رنگی که از شیره درختان خاص به دست می آید و نیز ماده ای که از تقطیر زغال سنگ حاصل می شود. دکتر شفیعی کدکنی در مورد "قطران " می نویسد ...
هم ذوق: هم طعم ، هم مزه ( ( عشق نبود درد را داروی ِ صبر آمیختن عشق چِبود؟ درد را هم ذوق درمان داشتن ) ) یعنی :عشق آن نیست که در برابر درد آن مجبور ...
تیز دندان: حریص ، طامع ( ( از پی تهذیب جان پیوسته بر خوان ِ بلا چاشنی گیران ِ جان را تیزْ دندان داشتن ) ) یعنی :یعنی بر سر سفره ی بلاها و آزمون ها ...
سرکه و سپندان: دکتر شفیعی کدکنی در مورد "سرکه و سپندان " می نویسد : ( ( سپندان خَردَل است و دارای طبیعتی گرم است و مصلح آن سر که است . که نوع رایج آ ...
کاهِلْ نمازی: سستی و کاهلی کردن در اوقات نماز یا بعضی نوافل آن ( ( تا کی از کاهِل نمازی ای حکیم رخنه جوی همچو دونان اعتقاد ِ اهل یونان داشتن ) ) ( ...
رباط باستانی : کنایه از این جهان و دنیای گذرا ( ( تا کی اندر پردهٔ غفلت ز راه رنگ و بوی این رباط باستانی را به بستان داشتن ) ) ( تازیانه های سلوک ...
به چیزی داشتن: در شمار آوردن دکتر شفیعی کدکنی در مورد " به چیزی داشتن" می نویسد : ( ( به چیزی داشتن در زبان فارسی به معنی در شمار چیزی آوردن است " ب ...
دوران: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " دوران" می نویسد : ( ( از دَوَران عربی به معنی سیردر شکل دایره وار آن . حرکت افلاک در تصور قدما حالت دایره وار داشته ...
بلوا و حلوا:کنایه از رنج و شادی دکتر شفیعی کدکنی در مورد " بلوا و حلوا" می نویسد : ( ( بلوی از بلوی عربی به معنی مصیبت و در فارسی به معنی رنج و مشقت. ...
مُصحَف در آب انداختن: کنایه از نابود کردن و زایل کردن دکتر شفیعی کدکنی در مورد " مُصحَف در آب انداختن" می نویسد : ( ( کتاب در آب انداختن کنایه از ناب ...
مُصحَف در آب انداختن: کنایه از نابود کردن و زایل کردن دکتر شفیعی کدکنی در مورد " مُصحَف در آب انداختن" می نویسد : ( ( کتاب در آب انداختن کنایه از ناب ...
شست: دکتر شفیعی کدکنی در مورد "شست " می نویسد : ( ( چون به هنگام انداختن تیر، شست تیرانداز انگشت اصلی است و اگر کسی شست نداشته باشد نمی تواند تیر ان ...
شرط : رسم و آیین ( ( شرط مردان نیست در دل عشق ِجانان داشتن پس دل اندر بند ِوصل و بند ِهجران داشتن ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، ...
آکتیو فلاینگ ( Activeflying ) [اصطلاح پاراگلایدر]: پرواز موثر - حس دائمی فرامین - نگه داشتن مداوم فشار و حفظ
ای. جی. ال : ( A. G. L ) [اصطلاح پاراگلایدر] بالاتر از سطح زمین.
افنور : ( Afnor ) [اصطلاح پاراگلایدر] موسسه گواهی استاندارد گلایدر فرانسه.
ایر مس ( Air mass ) [اصطلاح پاراگلایدر]: حجم همگن و یکپارچه هوا مانند پشت جبهه هوای سرد و یا جبهه گرم
ایر فویل ( Air foil ) [اصطلاح پاراگلایدر]: بال واره - سطح منحنی طراحی شده جهت ایجاد نیروی برا ( بالارونده ) در حین حرکت در هوا
ایربگ ( Air bag ) [اصطلاح پاراگلایدر]: کیسه هوای محافظ -
آلتی متر ( Altimeter ) [اصطلاح پاراگلایدر]: ابزار اندازه گیری ارتفاع از سطح یک نقطه از پیش تعیین شده.
ایر اسپید ( Air speed ) [اصطلاح پاراگلایدر] : سرعت هوایی - سرعت بال در میان هوا
ای رایزرز ( A - risers ) [اصطلاح پاراگلایدر] : جلوترین تسمه ای که به بندهای آ که به لبه جلو بال هدایت میشوند متصل است.
انگل آو اتک ( Angle of Attak ) [اصطلاح پاراگلایدر]:زاویه حمله ( زاویه بین وتر بال و مسیر باد نسبی ) زاویه محور فرضی یک ایرفول با باد روبرو یا باد نسب ...
آلتو ( Alto ) [اصطلاح پاراگلایدر]: اصطلاحی به معنای بالا مرتبط با ابرهای با ارتفاع 6500 الی 20000 پا
بنک انگل ( Bank Angle ) [اصطلاح پاراگلایدر] : زاویه بنک - زاویه غلت گردشی - زاویه کجی زاویه ای که یک بال در هنگام گردش حول محور طولی با افق میسازد.
آتیتیود ( Attitude ) [اصطلاح پاراگلایدر]: حالت . قرار وصفی بال در هوا زاویه بین محور فرضی بال با خط افق.
آسپکت رشیو ( Aspect Ratio ) [اصطلاح پاراگلایدر] : نسبت طول دوسر بال به طول وتر آن.