پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
:[ اصطلاح بازار طلا]سکه هایی که در هر وزنی موجود می باشند و با عیار ۱۸ ساخته می شوند سکه های پارسیان نام دارند، این سکه ها به صورت شش ضلعی ساخته می ش ...
سکه:[ اصطلاح بازار طلا]سکه یک مسکوک است که انواع مختلفی دارد و با وزن های متفاوتی ضرب می شوند.
:[ اصطلاح بازار طلا]ریژه به قالب هایی می گویند که طلا را پس از ذوب در آن می ریزند که در آن شماره سریال و نام ری گیری حک شده است.
:[ اصطلاح بازار طلا]به آزمایشگاه هایی که عیار طلاهای آب شده را به طور دقیق می سنجند، ری گیری می گویند.
خرده فروش:[ اصطلاح بازار طلا]به طلافروشانی که طلا را به صورت تک به مشتری می فروشند، خرده فروش یا تک فروش نیز می گویند.
حباب سکه:[ اصطلاح بازار طلا] به اختلاف قیمت حقیقی سکه و قیمت معاملاتی آن حباب سکه می گویند که غالباً بر اثر اختلاف بین عرضه و تقاضا و عوامل روانی ایج ...
:[ اصطلاح بازار طلا]قیمت طلا با توجه به قیمت انس جهانی طلا محاسبه می شود اما گاهی اوقات در ایران طلا با قیمت تثبیت شده در کشور، معامله می شود، به اخت ...
بوته طلا:[ اصطلاح بازار طلا]بوته طلا ظرفی است که قطعات طلا را برای استفاده مجدد درون آن ذوب می کنند. غالباً جنس بوته ی طلا از مخلوط گرافیت، خاک رس یا ...
بنکدار طلا:[ اصطلاح بازار طلا] به عمده فروشان بازار طلا عمده فروش یا بنکداران طلا می گویند، عمده فروشان طلا را از سازندگان طلا می خرند و با اجرت اندک ...
آنگ :[ اصطلاح بازار طلا]به شماره یا کدهایی که برای شناسایی طلا بر روی طلای آب شده حک می کنند، انگ می گویند.
آلیاژ طلا :[ اصطلاح بازار طلا] به ترکیب طلا با فلزات مختلف به منظور کم یا زیاد کردن عیار طلا یا عوض کردن رنگ طلا، آلیاژ می گویند.
اُنس یا اونس ( Ounce ) که آن را معمولاً با نماد OZ1 نشان می دهند، یک واحد اندازه گیری بین المللیلمللیب ال وزن است که برای فلزات گران بهایی مثل طلا و ...
اسپرد شمش طلا:اسپرد شمش طلا، به اختلاف قیمت خرید شمش طلا از بازار و قیمت فروش آن در بازار می گویند.
اجرت طلا : به هزینه ی ساخت طلا و دستمزد سازندگان طلا، اجرت یا کارمزد ساخت طلا می گویند؛ معمولاً اجرت ساخت طلا از گرمی ۶۰۰۰ تومان تا ۳۰۰۰۰ تومان است.
مدیریت نگهداری و تعمیرات ( Maintenance Management ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری]عبارت است از تشکیلات بخش نگهداری و تعمیرات در چهارچوب توافق شده مدیریت .
تعمیرات اساسی ( Overhaul Repairs ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری]کلیه عملیات تعمیراتی که طبق دستور کارخانه سازنده پس از یک زمان یا دوره معین کاری دستگاه ی ...
معطلی ( Delay ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری]مدت زمان غیر قابل استفاده بودن تجهیزات ، تأسیسات و دستگاهها
تعمیرات به هنگام از کار افتادگی ( Repairs at Failure Time ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری]مجموعه فعالیت ها و اقداماتی که پس از بروز نارسایی در یکی از تجهی ...
تعمیرات اتفاقی ( Breakdown Maintenance ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری]مجموعه فعالیت ها و اقداماتی در مواقع از کار افتادن تجهیزات ، دستگاه ها ، ماشین آلات ...
سرویس حین کار ( Work During Operation ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری]مجموعه فعالیت ها و اقداماتی که به منظور نگهداری تاسیسات ، تجهیزات و دستگاه ها ، لازم ...
تعمیرات خارج از ساعات کار ( Out - O f - Work Repairs ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری]مجموعه فعالیت ها و اقداماتی که بعد از ساعات کار تجهیزات ، تاسیسات و د ...
نگهداری مبتنی بر وضعیت ( Condition Based Maintenance=CBM ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری]یک حالت مطلوب این است که قبل از وقوع شکست آن را پیش بینی کرد تا ب ...
نگهداری مبتنی بر قابلیت اطمینان ( Reliability Centred Maintenance=RCM ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری] نگهداری مبتنی بر قابلیت اطمینان ( RCM ) یک رویکرد ت ...
نگهداری پیشگیرانه ( Preventive Maintenance=PM ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری] مجموعه فعالیت ها و اقدامات تصحیحی بر روی تجهیزات ، دستگاه ها و تاسیسات ، قب ...
نگهداری و تعمیرات اصلاحی ( Corrective Maintenance=CM ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری]مجموعه فعالیت ها و اقداماتی به منظور نگهداری تجهیزات ، تاسیسات و دستگ ...
نگهداری زمان بندی شده ( Scheduled Maintenance=SM ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری] مجموعه فعالیت های زمان بندی و برنامه ریزی شده با آینده نگری و نیز کنترل ...
تعمیرات ( Repairs ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری] شامل مجموعه فعالیت هایی است که بر روی یک سیستم یا وسیله ای که دچار خرابی و یا از کارافتادگی گردیده، انج ...
نگهداری ( Maintenance ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری] مجموعه فعالیت هایی است که به طور مشخص به منظور حفظ و نگهداری هر یک از تجهیزات ، تأسیسات و دستگاه ها ...
آبستنی نهان بود و زادن آشکار: بعضی از اعمال زشت را در نهانی مرتکب توان شد ولی غالباً بدی ها با آثار خویش در آخر آشکار شوند. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص ...
آراستن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آراستن" می نویسد : ( ( آراستن در پهلوی در همین ریخت و همچنین در ریخت راینیتنrāyēnītan بکار می رفته است . ستاک ...
نوروز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " نوروز" می نویسد : ( ( نوروز در پهلوی در ریخت نوگ روز nōgrōz بکار می رفته است. نوروز جشن بزرگ و آیینی ایرانیان است ...
فروغ :در پهلوی در ریخت فروگ frōg بکار می رفته است. ریختی دیگر از آن " فروز است. ) ) ( ( به چندین فروغ و به چندین چراغ بیاراسته چون به نوروز باغ. ) ...
سرخ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سرخ" می نویسد : ( ( سرخ در پهلوی در ریخت سخر suxr بکار می رفته است . با جابه جایی آوایی در ریخت "سرخ" در پارسی کاربر ...
کبود : در پهلوی کپود kapōt بوده است. ( ( ز یاقوت سرخست چرخ کبود؛ نه از آب و باد و نه از گرد و دود. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...
دود:در پهلوی دوت dūt بوده است. ( ( ز یاقوت سرخست چرخ کبود؛ نه از آب و باد و نه از گرد و دود. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...
گَرد:در پهلوی گرتgart بوده است. ( ( ز یاقوت سرخست چرخ کبود؛ نه از آب و باد و نه از گرد و دود. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزاز ...
یاقوت:در پهلوی یاکندyākand بوده است. ( ( ز یاقوت سرخست چرخ کبود؛ نه از آب و باد و نه از گرد و دود. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...
نزدیک: دکتر کزازی در مورد واژه ی " نزدیک" می نویسد : ( ( با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است. این واژه از [نزد/ یک ( = پساند بازخوانی ) ] ساخته ...
نِهار:کاهش و کمی . واژه ای است کهن ( ( ازو دان فزونیّ ازو هم نِهار بد و نیک ، نزدیک او آشکار. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزاز ...
تباهی:نابودی و فساد. تباهی در پهلوی تباهیهtabāhīh بوده است. ( ( نه از جنبش ، آرام گیرد همی؛ نه چون ما تباهی پذیرد همی . ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ...
آبگینه به حلب بردن:نظیر زیره به کرمان بردن. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 12 )
آب که آمد تیمم برخاست:چون اصلی آمد بدل و فرع را مکانتی نماند . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 12 ) نظیرش را ما در زبان ترکی بکار می بریم . سو اولان ییرده ...
آبکش به کفگیر می گوید نه سوراخ داری:کسی که عیبی را به تمام و کمال دارد ، اندک آنرا در دیگری تعبیر می کند . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 12 )
آبشان از یک جو نمی رود :برای ستیزه و لجاجی یا اختلاف عقیده ای که دارند با یکدیگر نمی توانند زیست . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 12 )
آب سر بالا می رود و قورباغه شعر می خواند: بمزاح بجاهلی که بگفتاری اظهار فضل کند گویند . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 12 )
آب رفته بجوی نیاید :شوکت و اعتبار و آبرو پس از زوال بر نمی گردد. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 10 )
آب رفته بجوی آمدن : شوکت و اعتباری پس از زوال برگشتن. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 10 )
آب راه خودش را باز میکند: مرد خلیق یا هوشیار محبت و حرمت خود را در دل ها جای می دهد . نظیر : آتش جای خودش را باز می کند ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 10 ) ...
آب را گل کردن : اوضاع را به نفع خود متشنج ساختن. - آب را گِل ( گل آلود ) کردن ؛ آشفتن کاری سود خویش را : آب را گل آلود می کند ماهی بگیرد.
آب را گل آلود می کند ماهی بگیرد: از روی بغض ، شقاق میان دوستان و خویشاوندان ایجاد می کند تا خود از عداوت آنان فایده ببرد. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 9 ...