پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,٢٤٣
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

برومند:بارور و شکوفان دکتر کزازی در مورد واژه ی " برومند" می نویسد : ( ( برومند ریختی است در پارسی که نزدیک به ریخت پهلوی بارومنتbārōmant مانده است . ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بَر : به معنی میوه و ریخت کوتاه شده ی" بار "می باشد در پهلوی با همین ریخت بکار رفته است. ( ( سخن هر چه گویم همه گفته اند برِ باغ دانش همه رُفته اند ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

روفتن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " روفتن" می نویسد : ( ( روفتن در پهلوی در ریخت روپتن rōptan بکار می رفته است. بُن اکنون آن ، در ریخت روپ rōp در این ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نفس رعنا: نفسی که خودخواه است دکتر شفیعی کدکنی در مورد " نفس رعنا" می نویسد : ( ( نفس در زبان عربی مونث است با این اعتبار صفتِ رعنا گرفته است و رعناء ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

زهرا کردن: روشن کردن . زهراء :مونث ازهر . به معنی روشن ( ( چو زهره گر طمع داری شدن بر اوج اعلابر به دانش جان گویا را تو همچون زهره زهرا کن ) ) ( ت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

زهره: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " زهره" می نویسد : ( ( ستاره ی ناهید یا بیدُخت ( بَغ دُخت : خدای دختر ) در اساطیر قدیم عقیده داشته اند که زهره زنی بو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بکف کردن: به کف آوردن ، بدست آوردن ( ( به کف کن حشمت و نعمت ز بهر نام و ننگ ، ایدر چو آمد حشمت و نعمت، ز غربت قصد ماوا کن ) ) ( تازیانه های سلوک، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف شهادت:" لا إله إلّا اللّه" نیست خدایی مگر خدا ( ( سر حرف شهادت لا از آن معنی نهاد ایزد چو حرف لا اله گفتن به الا الله مبدا کن ) ) ( تازیانه ها ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

علم رویا: علم تعبیر خواب ( ( ازین زندان اگر خواهی که چون یوسف برون آیی به دانش جان بپرور نیک و سَر در علم رؤیا کن ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تح ...

پیشنهاد
٠

آهسته برو همیشه برو: نظیر : کم بخور همیشه بخور . یعنی با قناعت و صرفه جویی معطل نخواهی ماند . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 73 )

پیشنهاد
٥٠

آه سرد از دل کشیدن: بی اندازه حسرت خوردن . دچار تاسف شدید شدن بحسرت دمی کودکان را بدید یکی آه سرد از جگر برکشید ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 73 )

پیشنهاد
٠

آهسته برو آهسته بیا که گربه شاخت نزنه: عبارتی است که در تنبیه بلزوم پوشیدن چیزی خاصه از اطفال گویند . و کلمه ی آهسته را آسته تلفظ کنند . ( دهخدا، امث ...

پیشنهاد
٠

آه در جگر نداشتن: از مال دنیا هیچ نداشتن . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 72 )

پیشنهاد
٠

آه در بساط نداشتن: بی نهایت بی چیز بودن .

پیشنهاد
٣

آه از نهاد بر آمدن: بواسطه ی آگاهی ناگهانی بضرر و تلفی نهایت غمین یا پشیمان شدن . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 70 )

پیشنهاد
٠

آواز ه خوان ماهی قورباغه است: نظیر بیله دیگ بیله چغندر. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 70 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سمن: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " سمن" می نویسد : ( ( گلی است سپید که در ادبیات به کوتاه عمری مشهور است . ) ) ( ( کز پی مردانگی پاینده ذات آمد چنار ...

پیشنهاد
٠

دامن بر افشاندن: صرف نظر کردن ، اعراض

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شاهان شریعت: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " شاهان شریعت" می نویسد : ( ( شاهان شریعت کنایه از لذایذ روحانی و معنوی است و شاه در این تعبیر به معنی داماد ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

صَرفِ زَمَن: تصرفات زمان ، حوادث روزگار ، صرف الدهر یاصروف الدهر. ( ( چنگ در فتراک صاحب دولتی زن ، تا مگر برتر آیی زین سرشت گوهر و صَرف زَمَن ) ) ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گامزن: سالک و مرد راه ( ( هر خسی از رنگ گفتاری بدین ره کی رسد؟ درد باید پرده سوز و مرد باید گامزن ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگ گفتار: گفتار آراسته و رنگین . یعنی سخن فریبنده و دور از حقیقت . دکتر شفیعی کدکنی در مورد "رنگ گفتار " می نویسد : ( ( رنگین دیدن گفتار ، نوعی حسا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

برهمن: پیشوای روحانی در آیین برهمایی دکتر شفیعی کدکنی در مورد " برهمن" می نویسد : ( ( چون در معابد اینان مجسمه های وجود داشته مسلمانان آنان را بت پرس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دست زدن: کنایه از شادی و نشاط کردن و کف زدن ( ( چون دل و جان زیر پایت نطع شد پایی بکوب چون دو کون اندر دو دستت جمع شد دستی بزن! ) ) ( تازیانه های ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

نطع: دکتر شفیعی کدکنی در مورد "نطع " می نویسد : ( ( هر نوع گستردنی چرمی و مجازاً بساط و فرش - گویا بساطی را که برای رقص می گسترده اند، به ویژه نطع م ...

پیشنهاد
٠

برگ چیزی یا کاری داشتن : سامان و آمادگی کاری یا چیزی داشتن . ( ( برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن رخ چو عیاران نداری جان چو نامردان مکن ) ) معنی ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی برگی: فقر و درویشی برگ چیزی یا کاری داشتن : سامان و آمادگی کاری یا چیزی داشتن . ( ( برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن رخ چو عیاران نداری جان چو ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

چونت فتاد:چرا این طور شدی؟ عقلت کجاست؟ ( ( چون رهیدی و خدایت راه داد سوی زندان می روی چونت فتاد؟ ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

یَردی رَفسُه :یعنی سرکشی و تمردش او را نابود کرده است. ( ( ای خنک آن را که ذلت نفسه وای آنکس را که یردی رفسه ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد اس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ذَلّت تَفْسُه:نفس او را ذلیل شده است. ( ( ای خنک آن را که ذلت نفسه وای آنکس را که یردی رفسه ) ) ( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول ...

پیشنهاد
٠

آنقدر شور بود که خان هم فهمید: با آنکه مرد ابله هست و کمتر بد را از نیک فرق می کند کراهت او از امر دلیل فرط زشتی و بدی امر است. ( دهخدا، امثال و حکم ...

پیشنهاد
١

آنقدر چریدی کو دنبه ات: با اینکه دعوی کنی در فلان خدمت یا سفر سود بسیار برده ای غنا در تو مشهود نیست. نظیر: دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا. ( دهخدا، ام ...

پیشنهاد
٠

آنقدر بایست تا علف زیر پایت سبز شود: بر انتظار تو نتیجه ای نیست . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 58 )

پیشنهاد
٠

آن روی ورق را نخوانده است: فقط یک طرف کار را می بیند و از آنرو غلط حکم می کند . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 57 )

پیشنهاد
٠

آنچه در دیگ است به کمچه می آید: عاقبت این راز آشکار خواهد شد . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 50 )

پیشنهاد
٠

آنجا رو که بخوانند نه آنجا که برانند : نظیر: ناخوانده به خانه ی خدا نتوان رفت. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 45 )

پیشنهاد
٠

آنجا رفت که عرب نی انداخت : دیگر برای او بازگشت نیست بار دیگر مقام رفته را به دست نکند. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 45 )

پیشنهاد
٠

آمدم ثواب کنم کباب شدم: درعوض عمل یا نیتی نیک دچار معامله ی زشت یا اتفاق سوء گشتم. . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 44 )

پیشنهاد
٠

آمد بسرم از آنچه می ترسیدم: نظیر: فغان از هر چه ترسیدم رسیدم . از هر چه بدم آمد سرم آمد. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 44 )

پیشنهاد
٢

آفتاب به گل اندودن: حقیقتی روشن را با موانع یا دلایل ضعیف پوشیدن. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 37 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسیا به نوبت: ید حق تقدم و تأخر زمانی ارباب حاجت رعایت شود. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 35 )

پیشنهاد
٠

آرزو به جوانان عیب نیست: در برنا طول امل مذموم نباشد. گاهی به مزاح و طنز به پیران نیز گویند. . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 29 )

پیشنهاد
٠

آرد خود را بیختم آرد بیز را آویختم : دیگر هوا و هوس در من نمانده است. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 29 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

راندن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " راندن" می نویسد : ( ( - در پهلوی در ریخت رونیتن rawenitan بکار می رفته است . به راستی ریخت ِ گذاری" رفتن "است : رو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

همنورد: دکتر کزازی در مورد واژه ی " همنورد" می نویسد : ( ( همنوردبه معنی همراه و هم پوی است و نورد بُن ِاکنون از "نوردیدن" یا " نوشتن "به معنی راه سپ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

زار: به معنی گریان و اندوهگین ، در ریخت زریگومنت zarīgōmant در پهلوی به کار رفته است . برابر ریخت شناسی آن در پارسی " زارمند " است. ( ( هر آنکس که ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

پدر: دکتر کزازی در مورد واژه ی "پدر " می نویسد : ( ( پدر در پهلوی پتر pitar بوده است این واژه را با father در انگلیسی vater در آلمانی pere در فرانسوی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

دشمن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "دشمن " می نویسد : ( ( دشمن در پهلوی دشمِن dušmen و دژمن duhmen بوده است . ستاک واژه ، من به معنی اندیشه است و همان ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

دل: دکتر کزازی در مورد واژه ی "دل " می نویسد : ( ( ریخت دل در پهلوی و پارسی یکی است. دل را به گمان من با درد از دید ریشه شناسی پیوند است و دل ریختی ف ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

گناه: گناه در پهلوی وناس winās و وناه wināh بوده است. ( ( گرت زین بد آید ، گناه من است ؛ چنین است و این دین و راه من است ) ) ( نامه ی باستان ، جل ...