پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,٢٣٧
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

یدک کردن ( Tow ) [اصطلاح دریانوردی]:کشیدن شناوری توسط شناور دیگر .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

چراغ یدک ( Towing Light ) [اصطلاح دریانوردی]:دو یا سه چراغ سفید که مطابق قوانین راه بین المللی باید در هنگام یدک کردن بطور عمودی در روی دکل روشن شوند ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تریم ( Trim ) [اصطلاح دریانوردی] :به کج شدن ناو از سینه و یا پاشنه گفته میشود . دوران کشتی حول محور عرضی خود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بارکش ( Truck ) [اصطلاح دریانوردی] بالاترین بازوی دکل . مرتفع ترین قسمت دکل .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخازن تریم ( Trimming Tanks, Peak Tanks ) [اصطلاح دریانوردی]:مخازنی در منتهی الیه پاشنه که با پرکردن آنها با آب دریا و یا خالی کردن آنها تعادل کشتی ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سمت حقیقی ، راه حقیقی ( True Heading ) [اصطلاح دریانوردی] :به جهت کشتی نسبت به شمال حقیقی گفته می شود .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حال حرکت ( Under Way ) [اصطلاح دریانوردی]:به شناوری گفته میشود که در حال حرکت باشد .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

یدک کش ( Tug ) [اصطلاح دریانوردی] :قایقی قدرتمند و محکم که برای یدک کردن کشتیها و یا هل دادن آنها طراحی و ساخته شده است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیرپا ( Undrefoot ) [اصطلاح دریانوردی]:این اصطلاح برای لنگری بکار میرود که درست در زیر کشتی قرار گرفته باشد و زنجیر آن بصورت عمودی باشد . زیر پا: پا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پیاده کردن ( Unship ) [اصطلاح دریانوردی]:چیزی را از کشتی بیرون آوردن و یا پیاده کردن .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سیم بکسل ( Vang ) [اصطلاح دریانوردی]:طنابها و یا بکسلهائیکه برای حمایت و نگاه داشتن بوم و یا دکل مورد استفاده قرار می گیرند .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دودکش ، بالابرنده ( Uptake ) [اصطلاح دریانوردی]:هرچیزی که دود و گازهای خروجی را از موتور به سمت دودکش هدایت کند .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

شل کردن ( Veer ) [اصطلاح دریانوردی]:شل کردن طناب و یا زنجیر

پیشنهاد
١

باشگاه افسران ( Wardroom ) [اصطلاح دریانوردی]:محلی برای تجمع ، استراحت و صرف غذای افسران در روی کشتی .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ویک ، اثر کشتی ( Wake ) [اصطلاح دریانوردی]:به حرکت آب و تلاطم ایجاد شده در سطح دریا ( در پشت کشتی ) ناشی از حرکت کشتی در آب اطلاق میگردد . ابعاد ویک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پاس ، نگهبانی ( Watch ) [اصطلاح دریانوردی]:هر 24ساعت در کشتی معمولاٌ به 6 پاس 4 ساعته تقسیم میگردد . 04 - 00 ، 08 - 04 ، 12 - 08 ، 16 - 12 ، 20 - 16 ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

جابجاکردن ( Warp ) [اصطلاح دریانوردی]:به عمل کشیدن کشتی بوسیله طناب و یا لنگر در طول اسکله و یا حوض اطلاق میگردد. این اصطلاح همچنین برای عوض کردن سمت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مخازن بالاست ( Water Ballast Tanks ) [اصطلاح دریانوردی] :مخازنی که معمولاً جهت استحکام بیشتر کف آنها دوبل بوده و بمنظور حفظ تعادل کشتی با آب دریا پر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب بالاست ( Water Ballast ) [اصطلاح دریانوردی]:آبی که برای حفط تعادل کشتی در مخازن بالاست و یا تریم پر میگردد .

پیشنهاد
٠

خط آب بارگیری شده ( Water Line Loaded ) [اصطلاح دریانوردی] این خط ، آبخور کشتی را در هنگامیکه بار کشتی کامل است نشان میدهد .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط آبخور سبک ( Water Line Light ) [اصطلاح دریانوردی] :خطی که آبخور کشتی ( ارتفاعی از کشتی که در زیر آب قرار میگیرد ) را در هنگامیکه کشتی فاقد بار میب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط آبخور ( Water Lines ) [اصطلاح دریانوردی]:خطی بر روی بدنه جانبی کشتی که بموازات سطح آب بوده و میزان فرورفتن کشتی در آب ( در هنگام تعادل ) را نشان م ...

پیشنهاد
٠

کمپارتمانت نفوذ ناپذیر ( Watertight Compartment ) [اصطلاح دریانوردی] :کمپارتمانتی که دیواره های طرفین آن نفوذ ناپذیر بوده و آب وارد آ ن نمی شود .

پیشنهاد
٠

دیوار نفوذ ناپذیر ( Watertight Bulkhead ) [اصطلاح دریانوردی]:تیغه و یا دیواری که اجازه نفوذ آب به سوی دیگر را نمی دهد .

پیشنهاد
٠

درب نفوذ ناپذیر ( Watertight Door ) [اصطلاح دریانوردی]:دربهائی که با بستن آنها کمپارتمانت نفوذ ناپذیر شده و آب بداخل نفوذ نخواهد کرد .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پل فرماندهی ، اتاق سکان ، ( Wheel House ) [اصطلاح دریانوردی] :اتاقی در پل فرماندهی که سکان و سایر تجهیزات کنترل و ناوبری در آنجا قرار گرفته و کشتی از ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

عرشه باز ( Weather Deck ) [اصطلاح دریانوردی]: بالاترین دک کشتی . دکی که بالای آن پوشیده نشده باشد .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سکانی ( Wheelsman ) [اصطلاح دریانوردی] : کسی که پشت سکان ایستاده و بر اساس فرامین دریافتی جهت حرک کشتی را بوسیله چرخاندن سکان تغییر میدهد .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتاق سکان ، پل فرماندهی ( Wheel House ) [اصطلاح دریانوردی] :اتاقی در پل فرماندهی که سکان و سایر تجهیزات کنترل و ناوبری در آنجا قرار گرفته و کشتی از آ ...

پیشنهاد
٠

گیره دوار لنگر ( Wildcat ) [اصطلاح دریانوردی]:قسمتی از گردونه دوار لنگر که زنجیر لنگر در آن گیر کرده و حرکت می کند .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوار لنگر ( Windlass ) [اصطلاح دریانوردی]:دواری که برای بالا کشیدن و یا به آب دادن لنگر مورد استفاده قرار می گیرد .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دوار ( Winch ) [اصطلاح دریانوردی]:ماشینی الکتریکی ، هیدرولیکی و یا بخاری که مجهز به یک استوانه متحرک بوده و برای کشیدن و یا جمع کردن طناب ، بکسل و زن ...

پیشنهاد
٠

بازوی افقی دکل : ( Yard ) [اصطلاح دریانوردی] :میله ای که وسط آن به دکل وصل بوده و بطور افقی قرار گرفته است . هرطرف این میله را یک بازوی دکل می گویند ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

یاو ( Yaw ) [اصطلاح دریانوردی]:چرخش دورانی کشتی حول محور عمودی خود و متمایل شدن سینه کشتی به سمت چپ و راست .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

زینک , قلع ( Zink ) [اصطلاح دریانوردی]:قطعاتی از جنس قلع که برای محافظت بدنه کشتیها در مقابل خوردگی در قسمتهای مختلف بدنه زیرآبی نصب میگردد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

داستان: در پهلوی داتستان dātestān بوده است. به معنی نامه ی داد که در پارسی در معنی حکایت بکار برده شده است . ( ( یکی نامه بود از گه باستان فراوان ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

باستان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " باستان" می نویسد : ( ( در پهلوی نیز در همین ریخت به کار می رفته است اما بخش دوم واژه ستان، چنان می نماید که پساون ...

پیشنهاد
٠

ارزان بی علت گران بی حکمت: هیچ گرانی بی حمت نیست و هیچ ارزانی بی علت . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 94 )

پیشنهاد
٠

ابلهی گفت و احمقی باور کرد: گوینده و گرونده هر دو ساده لوح و خوش باورند . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 80 )

پیشنهاد
٠

ابله گفت و کاهل باور کرد: مرد تن آسان حتی گفته ابلهی را بهانه کار نکردن خود کند . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 79 )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندر خوردن: به معنی شایستن و برازیدن و هماهنگ و همساز بودن ( ( ازو هر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز و معنی برد ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

فسانه : فسانه یا افسانه در پهلوی افسانگ afsānag بوده است. نیز در این زبان در ریخت افسان afsān بکار می رفته است . نمونه را هزار افسان کتابی بوده است ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

دروغ:دروغ در پهلوی دروج druj و دروز druz بوده است. در زبان پهلوی در معنی دیو نیز به کار برده می شده است . ( ( تو این را دروغ و فسانه مدان! به یکسان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

یادگار: در پهلوی ایاتگار ayātgār بوده است. ( ( از این نامور نامهٔ شهریار، به گیتی، بمانم یکی یادگار. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ال ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

شهریار: به دو شکل شهریار و شتریار šatryār در پهلوی کار برد داشته است. ( ( از این نامور نامهٔ شهریار، به گیتی، بمانم یکی یادگار. ) ) ( نامه ی باس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

نامه: به معنی کتاب . در پهلوی نامگnāmag بوده است. ( ( از این نامور نامهٔ شهریار، به گیتی، بمانم یکی یادگار. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

گزند: در پهلوی وزند wazand بوده است. ( ( کسی کو شود زیر نخل بلند همان سایه زو بازدارد گزند ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

بلند: بلنددر پهلوی در همین ریخت بکار برده شده است. ( ( کسی کو شود زیر نخل بلند همان سایه زو بازدارد گزند ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

افکندن: در پهلوی اپکنتن apgantan بوده است. این مصدر در ریخت اوگندن و اوژندن نیز به کار رفته است. ( ( توانم مگر پایگه ساختن بر ِشاخ ِآن سرو سایه فکن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایگه: در پهلوی پایگاس pāygās می توانسته است بود. ( ( توانم مگر پایگه ساختن بر ِشاخ ِآن سرو سایه فکن ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الد ...