پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
کیل ( Keel ) [اصطلاح دریانوردی]:ستون فقرات کشتی . ستون مرکزی در کف کشتی که پلیت هائی بصورت عرضی در دوسمت آن وصل و اسکلت اصلی کشتی را بوجود می آورد .
بلوک وارونه ( Keel Blocks ) [اصطلاح دریانوردی]خرکهای مرکزی زیرکشتی در حوض خشک
بلوک وارونه ( Keel Blocks ) [اصطلاح دریانوردی]خرکهای مرکزی زیرکشتی در حوض خشک
عمق آب زیر ته کشتی ( Keel Clearance ) [اصطلاح دریانوردی]:فاصله عمودی بستر دریا تا زیر کشتی.
آک ( Aak ) :[اصطلاح دریانوردی]شناوری شبیه بارج با کف تخت که در هلند به منظور حمل و نقل و ماهیگیری از آن استفاده می شود.
دهقان: دکتر کزازی در مورد واژه ی "دهقان " می نویسد : ( ( دهقان ریختی است تازکانه از دهگان که در پهلوی در همین ریخت همچنین در ریخت دَهِگان dahigān به ...
پارتیزان واژه ای است که با واژه ی پارتی و پهلوان ارتباط معنایی دارد دکتر کزازی در این مورد اعتقاد دارد رومیان چون از اشکانیان و پارتیان بار ها شکست خ ...
پهلوان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پهلوان" می نویسد : ( ( پهلوان از دو پاره :پهلو/ان ( = پساوند ) ساخته شده است بخش نخستین واژه همان است که در" پهلو ...
دکتر کزازی اعتقاد دارد که واژه ی " برخی" با واژه ی بهره و بهر از یک ریشه می باشد . وی در این مورد می نویسد : ( ( بهره در پهلوی در ریخت بهرک bahrag بک ...
بهره: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بهره" می نویسد : ( ( بهره در پهلوی در ریخت بهرک bahrag بکار می رفته است . ریختی پساوندی از بهر است . ریختی دیگر از ...
پراکندن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پراکندن" می نویسد : ( ( پراکندن در پهلوی در ریخت پراگنتن paragantan بکار می رفته است . ستاگ واژه می باید کن kan ...
واژه ی فربه با واژه ی فراوان همریشه است دکتر کزازی در توضیح واژه فراوان می نویسد : ( ( فراوان: ریختی است پساوندی بر آمده از فرای frāy و فره freh در پ ...
فراوان: ریختی است پساوندی بر آمده از فرای frāy و فره freh در پهلوی به معنی بسیار . همین واژه را در " فربه " و " فربی ، که در پهلوی فریپه frapīh بوده ...
نوروز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " نوروز" می نویسد : ( ( نوروز در پهلوی در ریخت نوگ روز nōgrōz بکار می رفته است. نوروز جشن بزرگ و آیینی ایرانیان است ...
آبخور ماکزیمم ( Keel Draft ) [اصطلاح دریانوردی]آبخور ماکزیمم که از خط آب تا زیر تیر ته کشتی اندازه گیری می شود
ته تیربند ( Keelson ) [اصطلاح دریانوردی]تیر طولی دوبله ته کشتی های چوبی
قاببند ( در کشتی ) ( Knee ) [اصطلاح دریانوردی]:صفحه ای که قاب ( فریم ) کشتی را به عرشه و یا تیر عرضی کشتی را به بدنه متصل می کند. این عضو معمولا به ش ...
تپه دریائی ( Knoll ) [اصطلاح دریانوردی]:برجستگی دایره شکلی در زیر آب با ارتفاع کمتر از 1000 متر از کف اقیانوس که سطح قله آن نیز کم است.
قایق ساحل زن، لندینکرافت ( ) [اصطلاح دریانوردی]:قایقی که می تواند در شیب ساحل از سینه یا پاشنه به ساحل بزند و نفرات یا محموله خود را تخلیه نماید.
برآمدگی، تغییر شکل تند بدنه کشتی ( Knuckle ) [اصطلاح دریانوردی] :زاویه تند بدنه کشتی عموما در بالای خط آب
پل ورود و خروج از کشتی مسافربری ( Landing Apron ) [اصطلاح دریانوردی]:پلی که به وسیله لولا به ساحل متصل است و سردیگر آن روی عرشه کشتی مسافربری قرار می ...
سفارش فرود ( Landing Order ) [اصطلاح دریانوردی]دستور تخلیه نیرو یا تجهیزات از کشتی
بارانداز ( Landing Stage ) [اصطلاح دریانوردی]یک سکوی شناور که معمولاً در جایی لنگر انداخته و ساکن می شود و برای جابجایی مسافر و کالاها برای انتقال به ...
راه اندازی ( Launching ) [اصطلاح دریانوردی]به آب اندازی کشتی، سکو و غیره
راه اندازی بلوک ( Launching Block ) [اصطلاح دریانوردی]خرک زیر کشتی
دوبه ی لوله گذاری ( Lay barge ) [اصطلاح دریانوردی]خرکهای کشتی که روی سرسره قرار می گیرند و پس از پایان ساخت، بدنه کشتی از روی آنها سر می خورد و به آب ...
دوبه لوله گذار، بارج لوله گذار ( Lay barge ) [اصطلاح دریانوردی] :دوبه ای که دارای جرثقیل و تجهیزات جوشکاری برای اتصال خطوط لوله می باشد.
طول سرتاسری کشتی، طول کلی کشتی ( Length Overall ) [اصطلاح دریانوردی]:فاصله بین منتها الیه سینه تا منتهی االیه پاشنه کشتی
طول موج ( Length of Wave ) [اصطلاح دریانوردی] :فاصله افقی بین نقاط متناظر روی دو موج پشت سر هم که عمود بر قله موج اندازه گیری می شود.
سبک کردن کشتی ( Lightening Hole ) [اصطلاح دریانوردی]:در صورتیکه کشتی به گل بزند با تخلیه بخشی از بار می توان در زمان مد ( برکشند ) آنرا شناور کرد.
سبک ساز ( Lightening Hole ) [اصطلاح دریانوردی] سوراخی که معمولا به منظور سبک کردن سازه کشتی، در ناحیه تار خنثی تیرها در فواصل مختلف ایجاد میشود. این ...
آبروی کشتی ( Limber Hole ) [اصطلاح دریانوردی] :سوراخی که معمولا در ته سازه عمودی دیوار کشتی ایجاد می کنند تا آب بتواند در کف مخزن و در محل مکش پمپ جم ...
خط آبخور کشتی با بار کامل ( Load Water Line ) [اصطلاح دریانوردی]:علامتی که بوسیله رنگ در سطح جانبی کشتی کشیده شده و محل آبخور کشتی در حالت بار کامل ر ...
یک بر شدن کشتی ( List ) [اصطلاح دریانوردی]:کج شدن کشتی به یک طرف کج شدن کشتی به علت بار نامتقارن به سمت راست یا چپ. فرق این واژه با واژه هیل در این ا ...
گنجه , کمد ( Locker ) [اصطلاح دریانوردی] :کابینتهائی فلزی و مجهز به قفل بر روی کشتی جهت نگهداری وسائل و تجهیزات .
درازنایی ( Longitudinal ) [اصطلاح دریانوردی]تیغه , فریم و یا قطعات تقویتی که بصورت طولی در کشتی نصب گردیده اند .
دفتر وقایع روزانه ( Logbook ) [اصطلاح دریانوردی] :دفتری که در آن وقایع رخ داده در زمانهای معینی ( با ذکر ساعت ) ثبت میگردد نظیر دفتر ثبت وقایع ناوبری ...
خط پهنای اصلی ( Main Breadth Line ) [اصطلاح دریانوردی] بزرگترین عرض کشتی را گویند .
بدنه اصلی ( Main Body ) [اصطلاح دریانوردی]:بدنه اصلی بدون درنظر گرفتن اتاقهای بالای عرشه اصلی .
دکل اصلی ( Main Deck ) [اصطلاح دریانوردی] :دک اصلی و مستحکم کشتی که در بالای فریم اصلی قرار میگیرد .
دسته بزرگ رنگ آمیزی ( Man helper ) [اصطلاح دریانوردی]:چوب بزرگی که برس و یا غلطک رنگ آمیزی را به انتهای آن بسته و برای رنگ آمیزی مناطقی که در دسترس ن ...
فریمهای اصلی ( Main Frames ) [اصطلاح دریانوردی] :فریمهائی که در زیر دک اصلی قرار میگیرند .
عبورگاه ، سوراخ عبور ( Manhole ) [اصطلاح دریانوردی] :سوراخی در مخازن ، بویلرها و یا کمپارتمانتهای یک کشتی که برای عبور نفر بمنظور بازرسی ، نظافت و رن ...
پیام اضطراری ( Mayday ) [اصطلاح دریانوردی]:پیام رادیوئی که کشتیها در هنگام بروز شرائط اضطراری ارسال میکنند .
دکل ( Mast ) [اصطلاح دریانوردی] :لوله ای آهنی که از ورق درست شده و سربالائی آن دارای قطر کمتری نسبت به سر پائین میباشد . این لوله در روی خط مرکزی کشت ...
طناب حامل ( Messenger ) [اصطلاح دریانوردی] :طنابی که از آن برای رساندن طنابهای سنگین تر و یا اجسام سنگین به کشتی های دیگر و یا اسلکه استفاده میکنند .
اتاق ظروف ( Mess room ) [اصطلاح دریانوردی] سالن غذاخوری ( در کشتی )
پاس نیمه شب ( Mid watch ) [اصطلاح دریانوردی] پاس بین ساعات 0040 - 0000 بامداد .
موج شکن ، مول ( Mole ) [اصطلاح دریانوردی] :پیشرفت سازه های بتونی یا سنگی در دریا که از آنها میتوان بعنوان اسلکه و یا کرپی استفاده کرد .
مایل ( Mile ) [اصطلاح دریانوردی] :واحد معمولی برای اندازه گیری فاصله . مایل دریایی برابر با 2/6080 فیت و مایل زمینی برابر با 5280 فیت میباشد . بعبارت ...