پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
گراییدن: در پهلوی گْراییتن grāyītan بوده است. ( ( مرا گفت :خوب آمد این رای تو ؛ به نیکی گراید همی پای تو . ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جل ...
مهربان: در پهلوی مترپانmitrpān بوده است. ( ( به شهرم ، یکی مهربان دوست بود ؛ تو گفتی که با من به یک پوست بود ! ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، م ...
دودیگر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دودیگر" می نویسد : ( ( دودیگر در پهلوی در ریخت دوتیگر dutīgar بکار می رفته است . در معنی دومین. در شاهنامه نیز ، ...
از ران خود کباب خوردن: برای جلب لذتی در زبان یا هلاک خود کوشیدن . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 132 ) از ران خود کباب خوردن: [عامیانه، کنایه ] با سختی چی ...
از دیده و دندان کسی کشیدن: به جبر و قهر چیزی را از کسی ستدن . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 131 )
از دل به دل راه هست: دوستی و دشمنی از یکسو نتواند بود. ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 128 ) همه شب منتظرش بودم و چشمـم در راه دیشب آن مـاه نیامد شب مــن ...
دکتر کزازی واژه ی " مانکی" را در نوشته های خود به جای واژه ی "مانوی " بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 217 ...
دکتر کزازی واژه ی " مانکی" را در نوشته های خود به جای واژه ی "مانوی " بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 217 ...
رنج: در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. و نیز در ریخت رنز rnz در نوشته های مانیکی ( = مانوی ) ( ( و دیگر که گنجم وفادار نیست همین رنج را کس خر ...
مغازه: دکتر کزازی در مورد واژه ی "مغازه" می نویسد : ( ( واژه ی مخزن یا ریخت جمع آن "مخازن" به اروپا برده شده است و در ریخت magasin در فرانسوی magazin ...
گنج: دکتر کزازی در مورد واژه ی "گنج " می نویسد : ( ( گنج در همین ریخت در پهلوی بکار می رفته است . ریخت تازیکانه ( عربی ) آن کَنْز است . ریختی دیگر از ...
سپردن: در پهلوی سْپرتن spurtan بوده است. ( ( مگر خود درنگم نباشد بسی ؛ بباید سپردن به دیگر کسی! ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ک ...
درنگ: در پهلوی دْرنگ drang بوده است. ( ( مگر خود درنگم نباشد بسی ؛ بباید سپردن به دیگر کسی! ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...
دست پیش آوردن: کنایه ای است فعلی از گونه ی ایما به معنی :آغازیدن به کار و دست یازیدن بدان ( ( که این نامه را دست پیش آورم به پیوند گفتار خویش آورم. ...
گردش: در پهلوی ورتشن wartīšn بوده است. ( ( بپرسیدم از هر کسی بیشمار بترسیدم از گردش روزگار. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...
ترسیدن: در پهلوی ترسیتن tarsītan بوده است. ( ( بپرسیدم از هر کسی بیشمار بترسیدم از گردش روزگار. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کز ...
پیوند: در پهلوی پتوند patwand بوده است. ( ( که این نامه را دست پیش آورم به پیوند گفتار خویش آورم. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...
گربه نگار : آنکه صورت گربه نقش می کند ( ( این همه حقا که سوی زیرکان گربه نگارند نه شیر آفرین ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکت ...
تک خامه: دویدن قلم ، کنایه از نوشتن ( ( گر چه سوی صورتیان گاه شکل زیر تک خامه چو دَیْن ست دِین ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دک ...
هِزَبر ِعَرین: شیر ِ بیشه دکتر شفیعی کدکنی در مورد " هِزَبر ِعَرین " می نویسد : ( ( هزیر : شیر و عرین : بیشه و بر روی هم شیر بیشه. ) ) ( ( سوی خیال ...
یاوه درایان: یاوه گویان دکتر شفیعی کدکنی در مورد " یاوه درایان" می نویسد : ( ( فعل دراییدن فعل اهریمنی است ، سخن گفتن اهریمنی را با فعل ِ دراییدن به ...
کله از سر نهادن : تواضع کردن دکتر شفیعی کدکنی در مورد " " می نویسد : ( ( ) ) ( ( کی کله از سر بنهد تا بود ابلیس از آتش و آدم ز طین ) ) ( تازیانه ...
ینال: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " ینال" می نویسد : ( ( در اصل ترکی به معنی نایب السلطنه و ولیعهد نوشته اند ( لغت نامه دهخدا ) و هر کدام از بزرگان ترک ...
رُقیه دیو: افسون ِ دیو دکتر شفیعی کدکنی در مورد " رُقیه " می نویسد : ( ( رُقیه به معنی یاری گرفتن از قوای مافوق طبیعی است. ) ) ( ( نظم همه رُقیه دی ...
رُقیه دیو: افسون ِ دیو دکتر شفیعی کدکنی در مورد " رُقیه دیو" می نویسد : ( ( رُقیه به معنی یاری گرفتن از قوای مافوق طبیعی است. ) ) ( ( نظم همه رُقیه ...
چهره گشایان چین : نقاشان چین دکتر شفیعی کدکنی در مورد "چهره گشایان چین " می نویسد : ( ( اهل چین به صورتگری و نقاشی از قدیم ، مشهور بوده اند و نقش چین ...
نُتَف: جمع نُتْفه به معنی پاره ای از هر چیز ، قطعه ( ( در نُتَف ِ نکته ی نظمش مبین با نفسش سحرْ نمایان هند ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصا ...
رخت کیانی: ساز و سامان ِ کیانی ، دارائی شاهانه ( ( رخت کیانی نه و او روح وار تخت برآورده به چرخ برین ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سن ...
زیر نگین: زیر فرمان دکتر شفیعی کدکنی در مورد " زیر نگین" می نویسد : ( ( تعبیر زیر نگین از آنجا پیدا شده است که پادشاهان فرمانهای خویش را که صادر می ک ...
زیر نگین: زیر فرمان دکتر شفیعی کدکنی در مورد " زیر نگین" می نویسد : ( ( تعبیر زیر نگین از آنجا پیدا شده است که پادشاهان فرمانهای خویش را که صادر می ک ...
کان ملکی: معدن جواهرات ویژه ی سلطان . کانی که اختصاص به سلطان دارد. ( ( زر نه و کان ملکی زیر دست جَوْ نه و اسب فلکی زیر زین ) ) ( تازیانه های سلو ...
بیدار بختی: دکتر کزازی در مورد " بیدار بختی" می نویسد : ( ( بیداری یا خفتگی بخت که در شاهنامه فراوان از آن سخن رفته است، بیشتر کاربردی باور شناختی اس ...
بیدار بختی: دکتر کزازی در مورد " بیدار بختی" می نویسد : ( ( بیداری یا خفتگی بخت که در شاهنامه فراوان از آن سخن رفته است، بیشتر کاربردی باور شناختی اس ...
خفته: در پهلوی خفتگ xuftag بوده است. ( ( برفت او و این نامه ناگفته ماند چنان بخت بیدار او خفته ماند. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الد ...
بیدار: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بیدار " می نویسد : ( ( بیدار ریختی است از بیراد که در آن جابهجایی آوایی رخ داده است . " نیز از دو پاره ی : بیر ( =و ...
کشتن: در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است. و مصدری دیگر در همین معنی در آن زبان اوزدن ōzadan بوده است با بُن اکنون اوزن ōzan . ( ( یکایک ، ازو ب ...
یکایک: در شاهنامه در معنی ناگهان و ناگاه به کار رفته است. ( ( یکایک ، ازو بخت برگشته شد؛ به دست ِیکی بنده بر ، کشته شد. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ...
مرگ: در پهلوی با همین ریخت و همچنین به شکل مرگیه margīh کار برد داشته است. ( ( برو تاختن کرد ناگاه مرگ ؛ نهادش ، به سر بر ، یکی تیره تَرگ. ) ) ( ...
تاختن: در پهلوی با همین ریخت به کار می رفته است. ( ( برو تاختن کرد ناگاه مرگ ؛ نهادش ، به سر بر ، یکی تیره تَرگ. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، ...
پیکار: در پهلوی پهکار pahikār بوده است. ( ( جوانیش را خوی بد یار بود ؛ همه ساله ، با بد به پیکار بود. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ...
ساله: در پهلوی سالگ sālag بوده است. ( ( جوانیش را خوی بد یار بود ؛ همه ساله ، با بد به پیکار بود. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدی ...
یار: دکتر کزازی در مورد واژه ی "یار " می نویسد : ( ( یار در پهلوی در ریخت ایار āyar بکار می رفته است . به گمان ، ریختی از این واژه در تازی عیّار شده ...
خوی: در پهلوی خوگ xōg بوده است. ( ( جوانیش را خوی بد یار بود ؛ همه ساله ، با بد به پیکار بود. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کز ...
جوانی: در پهلوی یوانیه yuwānīh بوده است. ( ( جوانیش را خوی بد یار بود ؛ همه ساله ، با بد به پیکار بود. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ...
انجمن: در پهلوی هنجمن hanjaman بوده است. ( ( به شعر آرم این نامه را گفت: من ازو شادمان شد دل انجمن . ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الد ...
گشاده: در پهلوی وشاتگwišatag بوده است. ( ( جوانی بیامد گشاده زبان ؛ سخن گفتنی خوب و طبعی روان ؛ ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کز ...
جوان: در پهلوی یوان yuwān بوده است. ( ( جوانی بیامد گشاده زبان ؛ سخن گفتنی خوب و طبعی روان ؛ ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...
نیز: در پهلوی هنیز hanī - z و انیز anī - z - بوده است. ( ( جهان دل نهاده براین داستان همان بخردان نیز و هم راستان ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، ...
دفتر:کتاب دکتر کزازی در مورد واژه ی " دفتر" می نویسد : ( ( دفتر در پهلوی در ریخت دپتر daptar در معنی کتاب بکار می رفته است. می انگارم که ستاک واژه : ...
اتاق دیگ بخار ( Boiler Room ) [اصطلاح دریانوردی] :محوطه ای در موتورخانه که دیگهای بخار در آنجا نصب میباشند .