پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
فانی سَقَر: دکتر شفیعی کدکنی در مورد " فانی سَقَر" می نویسد : ( ( فانی سَقَر فانی شونده کنایه از عالم طبیعت و جهان مادی است در مقابل سقر باقی، یعنی ...
ماندن: بر جای نهادن ، بجا گذاشتن . ( ( کم سگال ار عاشقی ، چون تو همی از نام آن مانده ای معنی بجای و کرده صورت را گزین ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد ...
قلاش: آنکه با سماجت از مردمان مال بستاند ، کلّاش ( ( سرّ قلاّشان ندانی گرد قلاشان مگرد دیدهٔ بینا نداری راه درویشان مبین ) ) ( تازیانه های سلوک، ن ...
روحانیان: فرشتگان ( ( با هوای جسم رفتن در ره روحانیان در لباس دیو جستن رتبت روح الامین ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی ...
خشم: در پهلوی خِشم xēšm بوده است. ( ( سر بخت بدخواه ، با خشم اوی چو دینار خوارست ، بر چشم اوی. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزا ...
دینار: در پهلوی دنار dēnār بوده است. ( ( سر بخت بدخواه ، با خشم اوی چو دینار خوارست ، بر چشم اوی. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...
بهمن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بهمن" می نویسد : ( ( بهمن در پهلوی در ریخت وهمن wahman ، بکار می رفته است. در واژه، به معنی نیک اندیش و نیکومنش است ...
جبرئیل: دکتر کزازی در مورد واژه ی "جبرئیل " می نویسد : ( ( جبرئیل که در پارسی سروش نامیده می شود در واژه ، به معنی مرد خداست . بخش نخستین آن جبر ، بر ...
خوبی: در پهلوی هویپه hupīh بوده است. ( ( به ایران ، همه خوبی از داد اوست ؛ کجا هست مردم ، همه یاد اوست. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ...
هوا: دکتر کزازی در مورد واژه ی " هوا" می نویسد : ( ( هوا در پهلوی در ریخت وای wāy و اندر وای andarwāy بکار می رفته است. "وای" برآمده از وایوی اوستایی ...
بهار: در پهلوی وهار wāhar بوده است. ( ( زفرّش جهان شد چو باغ بهار ؛ هوا پر ز ابر و زمین پرنگار. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ک ...
پاسخ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پاسخ" می نویسد : ( ( پاسخ در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. می تواند بود که آن ریختی باشد بر آمده از پادْسخن ...
افشاندن: در پهلوی اپشاندنapšāntan بوده است. ( ( بر آن شهریار آفرین خواندم ؛ نبودم دِرَم ؛ جان برافشاندم. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلا ...
درم: در پهلوی درهْمdrahm بوده است. ( ( بر آن شهریار آفرین خواندم ؛ نبودم دِرَم ؛ جان برافشاندم. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ک ...
رف بامپ ( Ref Bump ) [اصطلاح کشتی کج]:به سوء استفاده کردن از مصدومیت یا حواس پرتی داور اصطلاحا رف بامپ میگویند. مثلا وقتی داور مصدوم است یا سرگرم کار ...
پاپ ( Pop ) [اصطلاح کشتی کج]: به واکنش تماشاگرها به حرکات سوپراستارها در اصطلاح رستلینگ پاپ گفته می شود. حالا این واکنش می تواند تشویق باشد یا هو کرد ...
مارک ( Mark ) [اصطلاح کشتی کج]:به طرفداران متعصب و تیفوسی یک سوپراستار مارک آن استار میگویند برای مثال زمانیکه استون کلد در اوج محبوبیت بود تماشاگران ...
اسکرو جاب ( Screw Job ) [اصطلاح کشتی کج]: از نظر معنای لغوی در کشتی حرفه ای به معنای نا مناسب و نابه جا میباشد. این اصطلاح برای نتایج مسابقاتی بکار م ...
شوتر ( Shooter ) [اصطلاح کشتی کج]: به کشتی کج کارانی که تصویری خشن از خود در ذهن هواداران خود به جا گذاشتند و نام آنها همواره با خشونت عجین شده هست د ...
استرچ ( Stretch ) [اصطلاح کشتی کج]: به آسیب دیدگی شدید سوپراستارها که در نهایت با کمک برانکارد و کادر پزشکی به بیرون از رمپ میروند در اصطلاح استرچ می ...
اسکواش ( Squash ) [اصطلاح کشتی کج]: وقتی سوپراستاری در یک مسابقه حریف خودش رو به شدت میزند در اصطلاح اسکواش می گویند. هدف از اینکار بزرگ کردن یک سوپر ...
دویینگ جاب ( Doing Job ) [اصطلاح کشتی کج]:این اصطلاح برای کشتی گیرانی هست که به مدت چند هفته و به صورت پیاپی می بازند برای مثال کریس مسترز در سه چهار ...
هاوس شوء ( House Show ) [اصطلاح کشتی کج]: به شوء هایی که روی ایر نمی روند و پخش نمی شوند هاس شو میگویند هدف از برگزاری هاس شوء آشنایی سوپراستارانی که ...
هات تگ ( Hot Tag ) [اصطلاح کشتی کج]: این اصطلاح به معنای جا به جایی طلایی است. زمانیکه یک مسابقه تگ تیم مچ درحال برگزاریست و یکی از افراد یک تیم درحا ...
های اسپات ( High Spot ) [اصطلاح کشتی کج]:به حرکات و فنونی که ریسک و خطر آنها بالاست و در نتیجه هیجان بالایی برای تماشاگران همراه دارد های اسپات میگوی ...
گرین ( Green ) [اصطلاح کشتی کج]: این کلمه هم در معنای لغوی و هم در اصطلاح رستلینگ به معنای خام و بی تجربه میباشد به افرادی که تازه کار رستلینگ را آغا ...
گو هوم ( Go Home ) [اصطلاح کشتی کج]: اصطلاحی است که داوران برای اتمام بازی از آن استفاده میکنند. زمانیکه فرد ناظر بر مسابقه تشخیص بدهد مسابقه باید تم ...
جیمیک ( Gimmick ) [اصطلاح کشتی کج]:در اصطلاح کلی به معنای حقه و یا حقه زدن میباشد اما در کشتی به دو چیز جیمیک میگویند. یک. به کسی که شخصیتی حقه باز ...
فیود ( Feud ) [اصطلاح کشتی کج]:این کلمه در اصطلاحات موجود در کشتی به معنی دشمنی یا کینه هست. برای مثال وقتی بین دو نفر که شاید با هم دو رفیق صمیمی هم ...
دارک مچ ( Dark Match ) [اصطلاح کشتی کج]:به مسابقاتی که پخش زنده نمیشوند و فقط تماشاگران حاضر در ورزشگاه میتونند اون رو مشاهده کنند در اصطلاح دارک مچ ...
بویز ( Boys ) [اصطلاح کشتی کج]: به افراد تازه واردی که پس از آموزشات لازم صلاحیت شرکت در شوء ها رو بدست آورده اند و به روی صحنه می آیند تا به قولی خو ...
بوری ( Bury ) [اصطلاح کشتی کج]:در کشتی حرفه ای این کلمه به معنای تضعیف شدن میباشد. البته نه تضعیف جسمی بلکه تضعیف از جهت قدرت کارکتر مثلا فردی در یک ...
بوکر ( Booker ) [اصطلاح کشتی کج]:بوکر به افرادی گفته مشود که تعیین کننده ی استوری و نتایج مسابقات از قبل هستند این افراد که در بک استیج یا پشت صحنه ف ...
بلو آپ ( Blow Up ) [اصطلاح کشتی کج]:شاید شما هم متوجه این قضیه شده باشید که در بعضی مسابقات به ویژه مسابقاتی چون آیرون من که تایم آن بالاست و سوپراست ...
بیلدینگ ( Bleeding ) [اصطلاح کشتی کج]: این کلمه در کشتی به معنای مسابقات خونین هست. به مسابقاتی که سوپراستاران در آن برای طبیعی تر نشان دادن مسابقه ا ...
هیل ( Heel ) [اصطلاح کشتی کج]:برخلاف بیبی فیس این اصطلاح برای افرادی که کار خودشون رو با نامردی پیش میبرند و برای دست یافتن به هدفشون دست به هرکاری م ...
بیبی فیس ( Baby Face ) [اصطلاح کشتی کج]:در دنیای رستلینگ این کلمه به معنای شخصیت مثبت و یک کارکتر قابل قبول برای مردم هست. به شخصیت هایی مثل آندرتیک ...
شفا: " شَفا " در فرهنگ لغت عربی یعنی " جان کندن " و به واپسین لحظات آدمی گفته می شود . آن " شِفاء " است که به معنی بهبودی و تندرستی است . پس" شِفاء " ...
اشکول اصطلاحی به معنای آدم نادان ، بی خاصیت و به درد نخور است . این واژه از کلمه عثکول به معنای خوشه خرما که پس از کندن میوه های آن به عنوان وسیله سر ...
از ماه تا به ماهی: تمام دنیا . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 145 )
ازما اصرار از او انکار: یعنی ما بسیار باو ابرام کردیم و او نپذیرفت . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 145 )
از گل نازکتر بکسی نگفتن: در نهایت مهربانی و ادب با کسی گفتگو کردن . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 143 )
از شیر مادر حلال تر: بسیار مباح و روا . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 137 )
از شب مرکب ساختن: در تاریکی شب گریختن . ( دهخدا، امثال و حکم ، ص 135 )
پیمان: در پهلوی پتمان patmān و در اوستائی پَتی مان َبوده است. ( ( نپیچد کسی سر ز فرمان اوی نیارد گذشتن ز پیمان اوی ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ...
جاوید: در پهلوی یاوت yāwēt بوده است. ( ( تو نیز آفرین کن که گوینده ای بدو ، نام جاوید جوینده ای ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کز ...
گهواره: یا " گاهواره " در ریخت گاسوارک gāswarāg در پهلوی بکار می رفته است. ( ( چو کودک لب از شیر مادر بشست ز گهواره ، محمود گوید نخست ) ) ( نامه ...
کودک: در پهلوی با همین ریخت و نیز در ریخت کوادک kawādak بوده است. ( ( چو کودک لب از شیر مادر بشست ز گهواره محمود گوید نخست ) ) ( نامه ی باستان ، ...
قَنّوج : ریخت تازیکانه ی " کنوج " است و نام شهری در هندوستان که محمود غزنوی آن را گشود و فرو گرفت . ( ( مرا گفت : " کاین شاه روم است و هند ، ز قَن ...
پردختن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پردختن" می نویسد : ( ( پردختن در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. آنگاه که با " از " به کار می رود در معنی آس ...