پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,٢٢١
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

گران:کوه مانند دکتر کزازی در مورد واژه ی " گران" می نویسد : ( ( گر gar یا گل gal در پهلوی نامی است دیگر کوه را . می انگارم که این واژه ی پهلوی در واژ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گرشاه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گرشاه" می نویسد : ( ( گرشاه بَرْنام کیومرث است و به معنی "کوهشاه" یا شاه کوه . گر gar یا گل gal در پهلوی نامی است ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ماتای باشی: رده در جامعـﮥ هویی، ترکستان چین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مافه/ مُعافه ( چینی ) ، گاری دو چرخ چینی ( گونه ای درشکـﮥ اسبی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

لشکرباشی: 1. فرمانده ی لشکر. 2. دستیار قوش بیگی ولایت، مترادف باتورباشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاتِ جنگی: خدای جنگ، فرمانده ی کل انگلیسی در افغانستان، 1839ـ1842

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاتِ کلان: پیروزی هند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گوجه نوش: با تحقیر درباره ی چادرنشینان؛ کسی که گوجه ( گونه ای آش سبزی ) می نوشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

لات: ارباب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گلَه باتور/ گله بهادر: 1. رزمنده ی مسلح به سلاح ساده. 2. “سپاه تازه” سامان داده در خجند به دست عالِم خان از مردم کوهستانی، 10000 نیرو، در 1800 م. بعد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گلباغ: ”باغ گل“، معمولا، دژ یا برج و بارو در ترکستان چینی ( در1826 ) ، خجندیان برای سه ماه نزدیک کاشغر بسیچ شده بودند؛ نزدیک خجند در کرانـﮥ رود سیردر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گز: واحد طول برابر با 195/62 سانتی متر در خجند ( نامه به امیربخارا به درازای 5/1 گز و پهنای 1 گرم )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گبورنه/ گیورنات/ گبورناط/ گبورناطر/ گبورناد/ گبور/ گوبیرناطیر/ گوبیرناطر/ گوبرناقور/ گبرناطور/ گبیرناتور/ گبیر ناطور: فرماندار روسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گذر پلی: کرایه برای گذر از رودخانـﮥ سیردریا در فرغانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کیمخاب :کیم خاو چینی ( ابریشم زرین )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گازه: پناهگاه از شاخه های درخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

کوندَه: غل و زنجیر؛ بندهای پا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کوکتاش: تالار مشهور با سنگ های براق در شیراز و سمرقند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

قَلتاق: آدم پست، تبهکار قالتاق گاهی فرمانده دژ[. 2. رئیس هشت نگهبان ( = میرشب ) و پاسبان شهر با وظیفـﮥ نگاه داری جمعیت از دزدان ]اُغری[ و راهزنان ]با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

قِزامِق: سرخک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطب الاقطاب: قطبِ قطبان، لقب برخی از پیران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

قِرق میرگان: ”چهل تیرانداز“، دستـﮥ ویژه ی خان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

قِرق باتور/ قِرق بهادر: ”چهل رزمنده [کوهستانی] “1. نیروی ضربتی خان.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

قَرصک زدن: دست زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پروانچی/ پروانه چی/ پرمانه چی/ فرمانه شی: یکی از بالاترین مقام های دربار پس از قوش بگی، در خجند؛ چوبدستی زرین ( عصا ) نشانه اش بود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پِستِرمه: کمین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پرمانچی: پرمانه چی ، پروانچی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پُرغوت/ پُرغود: شیپور، بوق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پُچَر: پستچی ( روسی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پته: ( هندو ) : رسید، چک، برگ عبور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پالاکو هندی: گاری که کسی بر دوش آن را می کشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پانصد/ پانصدباشی/ پانصد بیک/ میرپانصد: 1. فرمانده ی یورش [دسته] 500 نفره. 2. فرمانده ی یورشِ [توغِ] 1000 نفری [در خجند، 1860]. 3. فرمانده ی 250 نفره ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاشپورتی: گذرنامه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پادشاه/ پادشا: در اصل، حاکم مهم غیرچنگیزخانی، به ویژه امیربخاری؛ حاکمی که 12000 شخص در خدمت خود دارد و حق داشتن این لقب و تاجِ شاهی را داراست؛ پادشاه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پاچا: پادشاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاپور/ پاپورچه ، ترکی: وَپُر ، فرانسوی: واپُر vapeur ( کشتی بخار )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیلاکات: جمعِ بیلاک، یعنی بخش، سهم ( پیشکش ها، هدایا )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیلیک: گونه ای جوشن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیکه: دختر حکیم بیک ( ترکستان چین )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیگم/ بیگیم: ( تأثیر هندی ) بانوی شریف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیک لاربیگی/ بیگ لربیگی: در اصل، لقب فرماندار تاشکند در سال 1830 م، لقبی که به لشکر، فرماندار تاشکند، برای فتح کولاب و درواز در 1830 به او دادند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیک لیک: لقب فرماندار مسلمان در ترکستان چین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیک بچه/ بیکی بچه: بردگانی که در خدمت عالِم خان بودند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیک تاشی: طریقت صوفی در ترکیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچاقی: دوکات ( سکـﮥ طلا به وزن 49/3 گرم 44/3 گرم طلای خالص[ ) ، برابر با 5/5 ریال ایرانی، 800 پول سیاه ]خیوه، 18191253 ﻫ/ 1837ـ1838مترادف عَلَم. 2. د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بای بچه: پسر پولدار و توانگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بای پُلی: پول از توانگر، مالیات فوق العادها ی که در ژوئن 1867 در خجند در طول حکومت خدایار قلی خان [گرفته می شد].

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

باتمَن/ باتمان: واحد وزن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

باتورباشی/ بهادرباشی/ باطرباشی: فرمانده ی ارتش در ولایت، همچنین اداره ی کارها با ایل ها در تاشکند و توره قرتان، باتورباشی مسؤول ایل ها در مرزهای ولای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایمچی فول: مالیات برای نگهداری کالسکه چیان در خدمت امپراتوری روسیه