تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

integer ( n. ) "a whole number" ( as opposed to a fraction ) , 1570s, from noun use of Latin integer ( adj. ) "intact, whole, complete, " figurative ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انباره، ذخیره گاه، اندوخته

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

newsagent ( UK ) newsstand ( US ) In American English, the synonym for "newsagent" is typically "newsstand" or "newspaper stand. " A newsagent re ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاقد، فقدان، فقد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مناطق وفور خوراک، اراضی متنعم، مناطق غنی از غذا، بسترهای آبخوان/ آبریز [خوراک دهی بسترها]

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مفرط

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the action of diversifying something or the fact of becoming more diverse. عمل تنوع بخشیدن به چیزی یا متنوع تر شدن مقوله ای.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین چای لب سوز و هات چاکلات و قهوه و . . . و آب جوشِ کتری و سماور.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The phrases "better off" and "well - off" are commonly used in both American and British English. They are considered more formal than casual but are ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه مشترکی با mission داره. ریشه لاتین و هند و اروپائی شون به معنی گسل/گسلان/گسیل هست. O ابتدای Omit از [ob] که احتمال می دن برای تشدید واژه بعدی آو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر آینه هم معادل خوبیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

competence ( n. ) 1590s, "rivalry" ( based on compete ) , also "adequate supply, " both senses now obsolete; 1630s as "sufficiency of means for livi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

cuff ( n. ) "bottom of a sleeve, " mid - 14c. , cuffe "hand covering, mitten, glove, " perhaps from Medieval Latin cuffia, cuphia "head covering, " ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

A gourmet ( 9 ) dinner was necessary for such a party. شامی لذیذ [خوش طعم، باکیفیت، مزه دار/ مزه کن، خبره خوراک] ( 9 ) برای چنین مهمانی ای لازم بود. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

old - fashioned

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

do somebody/ something over beat up, ransack ( BrE, informal ) He's lucky to be alive. His shop was done over by a street gang.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

These two words have almost the same meaning. Can you cut it fine? In this context, "Can you cut it fine?" is a playful way of asking "Are these two ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جز معنی عینی، معنی معکوس هم داره This expression is commonly used to describe a job well done or a successful accomplishment. It can also be used sar ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گمنام

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درتضاد، متضاد، متمایز Contrasting court backgrounds, adequate lighting, non - confusing uniform color combinations, and less off - court motion all ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

of از، ازبرای، اززمره، در زمره، از گروه، از طبقه، از دسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریش خاکستری/ ریش سفید کرده، مرد سن دار، باتجربه، مرد کهنه کار، کهنه سرباز، کوزه ارواح

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be held منعقد شده، نگاهداشته، محسوب، برگزار [ باش / شو نگهداشته / پاس داشته ]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناهیه/نانگهیثیه : دشمن ایزدبانو سِپَنت اَرمَیتی یا سپندارمذ یا اسپند ( اسفند ) است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این مقطع از زمان ( همچویی از امروز ) [چو/همچو اِ/یِ/ای از/ازبرا/ ازبرای/درتعلق امروز] as of از as of now از هم اکنون as of today از امروز، تا به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

at one's own risk used to indicate that if harm befalls a person or their possessions through their actions, it is their own responsibility. برای ن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Arrested development, defined as a condition where an individual's emotional or psychological growth halts or stagnates at a certain stage, can manif ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قشر حرکتی تکمیلی ( به انگلیسی: Supplementary Motor Area ) یک ناحیه حیاتی برای برنامه ریزی حرکتی است. این ناحیه با قشر حرکتی اولیه که مسئول اجرای حرکا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

All the performers did a good job. همه اجرا کنندگان کارشان را خوب انجام دادند. به نحو احسنت انجام دادن، کار را به خوبی انجام دادن / به انجام رساندن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

All the performers did a good job. همه اجرا کنندگان کارشان را خوب انجام دادند. به نحو احسنت کار را انجام دادن، کار را به خوبی انجام دادن [ کن / ان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من حیث المجموع، روی هم رفته، علی ایحال، مجموعا، با درنظر گرفتن تمامی جوانب [ همه چیزها/ مسائل منظور / منظور شده]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قشری، توده ای 1792, in a French context, "a community organized and self - governed for local interest, subordinate to the state, " from French commu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسته به Context معنی همگانی/ عمومی/ اشتراکی یا قشری/گروهی/جمعیتی/استانی می ده. shared by all members of a community; for common use. a communal bat ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

first نخست، اول/ اولی/ اولین

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A serenade is typically a musical performance given in someone's honor, often in a romantic or festive setting. سرنید معمولاً یک اجرای موسیقی است که ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

modus operand : MO عبارت لاتین ( مودوس اُپِرَندی ) way of working روش کار، روال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Common Era ( or Christian Era ) عصر حاضر/ رایج/متداول/ عمومیت دار/ مرسوم ( یا دوره/دوران/عهد/عصر مسیحی: عهد جدید )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

avail origin c. 1300, availen, "to help ( someone ) , assist; benefit, be profitable to; be for the advantage of; have force or efficacy, serve for a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه این واژه لاتینه ( uti ) و معنی سودمند useful می ده. و وسیله، وسائل، اسباب، آلات . . . می تونه معادلش در برگردان به فارسی باشه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایل از خارج به داخل، مایل از دو به یک

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The meaning of BILLY CLUB is a heavy usually wooden club; specifically : a police officer's club. A billy club is a short, thick stick that's mainly ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Digestants مواد هضم کننده، هاضوم اینستاگرام: 504ewords

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

همه چیز دان all ( همه ) witty ( هوشی، درکی ) witty شوخ، شوخ طبع، کسی که از کلمات را به شکل ماهرانه ای به خدمت می گیرد، دارای هوش درخشان ریشه: wit: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"Time served" is a common phrase used in legal contexts, especially in criminal cases. It refers to the time a person has already spent in custody or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Let's practice with some real - life examples of conversations that use the phrase "time served" in a literal sense. Here are a few: Example 1: Pris ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیوانه، جانی کسی که معلوم الحال بودنش تو دادگاه اثبات شده ست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلید سوالات، جواب سوال ها [ پاسخ / جواب کلید ]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گیره هایی که در لبه های قایق و کشتی برای بستن و گیر دادن و گره زدن طناب تعبیه شده هم می گن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درواقع می شه لغات هم خانواده - word family - لغات هم خانواده ( خانواده لغت ) [لغت خانواده/ بطور فامیل] A word family is a group of words that may ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دامنه دید ( جانبی )