تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

برپایه وقایع، براساس داده های واقعی/رخ داده داده ای/ داده محور/رخدادنگار/گزاره ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به آب زدن در زمستان ( غوطه خرس قطبی ) Noun. polar bear plunge ( plural polar bear plunges ) An outdoor plunge or swim in the middle of winter, often ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

filled with اندود/انباشت با، لبریز کرد با، سرشار ساخت با filled with hapiness از مسرت سرشار ساخت، از خوشحالی لبریز کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه این واژه لاتینه ( uti ) و معنی سودمند useful می ده. و وسیله، وسائل، اسباب، آلات . . . می تونه معادلش در برگردان به فارسی باشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مستقر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بی راحت، ناراحت/ ناراحت کننده، غیرراحت ( خستگی آور، خشن، زمخت، بدفرم، نامناسب، آزاردهنده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گونه گون، متلون، جورواجور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حیف/ چه حیف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قاراش میش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

intransitive verb To run or strike against each other; to encounter; to clash; to jostle. مواجه شدن، برخورد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A gourmet ( 9 ) dinner was necessary for such a party. شامی لذیذ [خوش طعم، باکیفیت، مزه دار/ مزه کن، خبره خوراک] ( 9 ) برای چنین مهمانی ای لازم بود. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بالادست، مقدم بر، و به خاطر هم معنی می ده Environment over convenience محیط زیست مقدم بر رفاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بعد از ساعت کاری، بعد از مدرسه، خلوت گاه، پاتق برای توصیف کارهای بعد از ساعت مقرر کاری یا تحصیلی به کار می ره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

The citizens of Sherman didn’t care about what the politicians had to say. شهروندان شرمن توجهی نشان نمی دادند [نمی کردند توجه] درخصوص آنچه سیاستمدار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He even censored ( 4 ) newspapers that tried to disseminate ( 8 ) information about his inability to help the people. حتی سانسور کرد ( 4 ) روزنامه ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

He tackled ( 19 ) important issues and amended ( 2 ) unfair laws in the city’s charter ( 5 ) . او پرداخت ( رسیدگی/عهده کرد ) [آویخت/گلاویز شد/قرقره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He tackled ( 19 ) important issues and amended ( 2 ) unfair laws in the city’s charter ( 5 ) . او پرداخت ( رسیدگی/عهده کرد ) [آویخت/گلاویز شد/قرقره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He tackled ( 19 ) important issues and amended ( 2 ) unfair laws in the city’s charter ( 5 ) . او پرداخت ( رسیدگی/عهده کرد ) [آویخت/گلاویز شد/قرقره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

The kids at school would play tricks on her all the time. بچه های مدرسه تمام وقت او را سرکار می گذاشتند [آ/موجود بچه ها برسر/در مدرسه خواست/میل/می ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

scan ( v. ) late 14c. , scannen, "to mark off حد مشخص کردن verse in metric feet, analyze verse according to its meter, " from Late Latin scandere "t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

vice versa "the order being changed, " c. 1600, Latin, from vice, ablative of vicis "a change, alternation, alternate order" ( from PIE root *weik - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

امروز، تو این چند ساعت، تازه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنان که هم به معنی هنوزه هم به معنی ولی و اما و با این حال. هنوز هم همین کارکرد رو داره ولی ما خیلی تو فارسی ازش اینطور استفاده نمی کنیم. در آخر ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دارای مزایای افزون تر/بیشتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درکاررفته درکار داشته به کار آورده به کار برده به کار گرفته ( سابقا، سابق بر این، عادتا، بطور رایج پیش از این، رایجا پیش از این، برحسب منوال پیش از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The phrases "better off" and "well - off" are commonly used in both American and British English. They are considered more formal than casual but are ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Origin The origins of the phrase "better off" can be traced back to the Middle English phrase "bettre of, " which means "more advantageous. " It is ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آ/ای/آن/این/موجود "موجود" معادل مناسبی برای حرف "the" هست. موقع ترجمه لغت به لغت می شه متوجه این تناسب شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازی، بازی مورد استفاده، بازی رایج، اجرای موجود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وفق، منضم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ریشه crumb خرده نان/ تکه نان. late 15c. , kremelen, "to break into small fragments" ( transitive ) ( قرن 15 ) خرد شدن، شکستن به صورت قطعات کوچک. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گیره هایی که در لبه های قایق و کشتی برای بستن و گیر دادن و گره زدن طناب تعبیه شده هم می گن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لغت هم خانواده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درواقع می شه لغات هم خانواده - word family - لغات هم خانواده ( خانواده لغت ) [لغت خانواده/ بطور فامیل] A word family is a group of words that may ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مناطق وفور خوراک، اراضی متنعم، مناطق غنی از غذا، بسترهای آبخوان/ آبریز [خوراک دهی بسترها]

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٧

utility خدمات facility تسهیلات، امکانات

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پناهگاه، حرم، مکان امن، مامن [ریشه: قدوسی/ مکان مقدس] Instagram Adress: @504_Essential_Word

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرندگان آب کنار، پرندگانی که در حاشیه سواحل و کناره های رودها در آب راه می روند و به جستجوی غذا می پردازند یا مانند اردک برای آب تنی و تغذیه به آب می ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

over ور، ورا، ورای ( آنور، آن طرف، اینور، این طرف )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

The term "low sky" usually refers to a cloudy or overcast sky that appears close to the ground or horizon. It suggests that the clouds or mist are ha ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Chuck پرت کردن، دور انداختن، چوب خرد کردن، ضربه ملایم زدن زیر چانه، گیره نگه درنده مته دریل، شانه یا فک نگهدارنده قطعه در دستگاه های چرخان، گوشت کتف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در این مقطع از زمان ( همچویی از امروز ) [چو/همچو اِ/یِ/ای از/ازبرا/ ازبرای/درتعلق امروز] as of از as of now از هم اکنون as of today از امروز، تا به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لوا، تامین، ظل، پوشش، نظارت، حفاظت، محارست، محافظت، پوشش ریشه: بُز، پوست بُز، بدن بُز، بُز زِئوس Greek Aigis, the name of the shield of Zeus a word ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Why is it "my Lady" but "your Grace, your Majesty, your Higness"? When you address someone as 'my Lady' or 'my Lord', you are saying "you are the pe ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Jerk [Verb] 1 [intransitive, transitive] to move with a quick sudden movement, or to make part of your body move in this way [لازم] جابجایی با یک حر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

an alphabetical list of terms or words found in or relating to a specific subject, text, or dialect, with explanations; a brief dictionary. فهرست ال ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تراوش، فروزش، انتشار، برآمد/ برآور ( ریشه سطع )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

جمعیت/ جامعه /جامعه کوچک ( گروه/ تیم/ دسته/ اقلیت/دسته مردمی/ گروه مردمی ) ریشه ( قرن 14 ) دسته ای از مردم که یک جا گرد می آیند و ساکن می شوند، و هم ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

معنی کمد [ پوشان آند / پشتیبان اید/ محاط] هم می ده. Ice covered: کمد یخی [یخ پوشآند] Erik stores his belongings in an ice covered and lays out a sl ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

phrasal verb dined on; dining on; dines on. somewhat formal. : to eat ( something ) for dinner. A خوردن ( چیزی ) برای شام At dinner, he dines on a ...