پیشنهاد‌های نسرین رنجبر (٤٨٨)

بازدید
١,٣٦٠
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

in addition, besides علاوه بر این، به علاوه in that case, therefore بنابراین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

inasmuch as. in case. in other words. بنابراین پس در اینصورت به عبارت دیگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

surprisingly به طرز عجیبی به طرز شگفت آوری در کمال تعجب در کمال ناباوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برچسبگذاری مجدد نامگذاری مجدد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Completely puzzled and perplexed, not knowing what to do کاملاً گیج شدن، حیران شدن I've tried every possible source without success, and now I'm at m ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

امور معنوی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

be astonished or baffled when trying to imagine something متحیر شدن در شگفت شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. Literally, of a liquid: to boil so vigorously that it flows out of its container. سر رفتن . 2. Of an emotion: to be too strong for one to contai ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

A happy, energetic, and excited mood or manner, as indicated by the carefree way one walks If you walk with or have a spring in your step, you walk e ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

An expression of pleasant surprise following some good fortune. Can be used ironically to express the opposite ( به صورت کنایه هم به کار میرود ) : ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

exaggerate in describing or depicting ( someone or something ) اغراق کردن بیش از اندازه ارزش قائل شدن "some of the characters were overdrawn" درمورد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

If you are dripping wet, you are so wet that water is dripping from you مثل موش آب کشیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( درمورد ابرو ) درهم گره خوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

having eyes that are void of expression, life, or warmth, esp because of drugs or alcohol نگاه سرد و بی روح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

To make less severe or more bearable: allay, alleviate, assuage, comfort, lessen, lighten, mitigate, palliate, relieve آرام کردن تسکین دادن تسلی دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تغییر کانون توجه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خانه مرکز اصلی مقر اصلی the place in which someone or something lives or operates

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابزار محرک وسیلۀ تحریک به عنوان فعل: تحریک کردن Draw a strong emotional reaction from someone, especially anger or sexual arousal For example: My mo ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

با محبت مهربانانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

used to say that something might happen or might have happened in a particular way, because nobody really knows کسی چه میداند who is to say, except y ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

mature or develop in a promising or healthy way. پیشرفت کردن ترقی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تخطی، خطا عامل مزاحم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مجرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

انگیختگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

رک بی پرده صادقانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

a rough, tight embrace. سفت/محکم بغل کردن چلاندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

give vitality and enthusiasm to. جان دادن انرژی دادن انرژی بخشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مات و مبهوت با تعجب با حیرت

پیشنهاد
٣

refuse to disclose or share something. "he was determined to keep the information to himself" مطلب یا چیزی را فاش نکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

tending to exploit or make use of استثمارگر سوءاستفاده کننده بهره کش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

as a verb: be partner of به عنوان فعل: همراهی کردن young farmers who partnered Isabel to the village dance کشاورزان جوانی که ایزابل را در مراسم رقص د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

guide, accompany, or escort ( someone ) on foot. هدایت کردن همراهی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

:dated•informal an escape or release from prison فرار کردن و یا آزاد شدن از زندان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

informal•British be sent to prison. به زندان افتادن "he went down for three years"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

informal•North American happen. اتفاق افتادن، در حال رخ دادن بودن "?you really don't know what's going down واقعاً نمیدونید چه خبره؟ ( چه اتفاقاتی د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

استدعا، تمنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

an overwhelming quantity of things or people happening or appearing at the same time. خیل عظیم، موج the new rule provoked a flood of complaints قانو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی پول، خسته، ورشکسته having spent all your money, very tired, with no energy, having spent all your money

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

همسان شدن هماهنگ شدن To become one is to combine in unison and harmony.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( of a sports player ) score the most goals, runs, or points in a particular competition, match, etc. بالاترین امتیاز بهترین امتیاز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

انجام کاری و یا تأثیر گذاشتن برای قبولاندن چیزی به کسی to be influenced to a certain belief because of something heard, seen, or read to be led to be ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

criticize too much or being unfairly to someone به کسی سخت گرفتن نسبت به کسی بی انصافی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

a limitation or obstruction to sight or discernment. تعصبات افکار و احساساتی که مانع درک صحیح میشوند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

a particularly disorganized person or chaotic situation آشفته به هم ریخته درهم و برهم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تصور، تصورات تخیل، تخیلات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

To trust or follow an intuition or instinct بر اساس غرایز ( احساسات درونی ) خود رفتار کردن بر غرایز ( احساسات درونی ) خود اطمینان کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

to succeed in understanding something difficult or strange درک کردن فهمیدن متوجه شدن سر درآوردن I find it hard to get my mind around such complex is ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

To count and record an itemized list of items in one's inventory. تهیه کردن فهرست/سیاهه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

When you say you ‘feel whole’ or ‘feel complete’, you mean that you feel well, and everything is good احساس آرامش کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

واگذاری ملک: انتقال ملک to transfer a property