تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ذبحیدن. م. ث ذبحیدن این زبان بسته ها دور از انسانیته .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

س ( ازمان ) ج ( هانی ) ب ( هداشت ) = س. ج . ب/سَجب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چالِشیدن = م. ث من شما را می چالِشم تا دیگر وارد این بحث های مسخره نژاد پرستی نشوید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

میکسیدن. آمیختن. درآمیختن. درهَمیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بُلنگاره = از بُل و نگاره . نگاره ایی که در نگاریدن/کشیدن آن غُلو شده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ش. م. ش = شَمش Virtual private network. ) ش ) بکهِ ( م ) جازیِ ( ش ) خصی. شَمشیدن = از شَمش استفاده کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خصمیدن = دشمنی کردن. م. ث خصمیدن با دوستان درست نیست. خصماندن = کسی را با کسی دشمن کردن. م. ث خصماندن ۲ برادر کاری زشت و ناپسند است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فعل/کارواژه آن = بیگاریدن = بیگاری کشیدن. م. ث بیگاریدن ما فقط و فقط برای دیگران سود داره، نه برای خودمون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فرشاندن = چیزی را مانند فرش پَهنیدن. م. ث با یه مُشت طرف رو فرشوند کفِ زمین. فرشیدن = مانند فرش پهن شدن. بعد از این که فرشید روی زمین، دوباره بل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خیسیدن = م. ث = آدم می خیسه تو شلوارش وقتی از بالای برج میلاد پایین رو نگاه می کنه. خیساندن = م. ث = یکم با زبونت لبه نانه رو بِخیسون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

جارییدن = جاری شدن م. ث = برف آب شده، روی کوه جاریید و پایین آمد. جاریاندن = جاری کردن م. ث = برای داشتن نوآوری، باید ذهن خودت رو در دنیای تخیلات ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خمیازیدن = خمیازه کشیدن. م. ث = وقتی خمیازید دهنش مثل قار علی صدر باز شد. دَهَندَرهیدن = دهن دره کردن. م . ث = حواست باشه، وقتی دهندَرِهید، قَند ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دِقّیدَن = دق کردن م. ث = از دست شما بچه ها آدم می دِقّه . دقاندن = م. ث = شما بچه ها آخر منو می دِقونید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ر بهم بِگِرهون. ترادیسِش گرهیدن به گرستن از روی قاعدا زیر انجامیده شده : کاهیدن = کاستن خواهیدن = خواستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فعل/کارواژه آن = بیگاریدن = بیگاری کشیدن. م. ث بیگاریدن ما فقط و فقط برای دیگران سود داره، نه برای خودمون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خصمیدن = دشمنی کردن. م. ث خصمیدن با دوستان درست نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سپاسگزاردن. سپاس گزاری کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فتیشگرا/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مادران کشته شدگان ماه آبان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فعل/کارواژه سرماییدن خُنکیدن = خنک شدن خنکاندن = خنک کردن *البته این ۲ تا رو می توان برای معنی ها/چم های زبان عامیانه بکار برد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

To heat گَرمیدَن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

To cool سَردیدَن یا سرداندن = refrigerate یا می توان فروسردیدن/فروسرداندن گفت که یک نَمه "علمی تر" می شود. البته می گویند که ( فرو ) سردیدن/فروسر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بیرون کردن. م. ث بیرونیدن تمامی واژگان بیگانه از زبان فارسی، کاری عقلانی نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

وشکیدن = در پهلوی به چم/معنای تقسیم. م. ث باید آن را به ۳ بخش بِوِشکیم .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخوندیدن = مانند آخوند رفتار کردن. دری وری گفتن. چرتُپرتیدن. دروغیدن. مغلطه کردن. م. ث وقتی شما میاید تا بِبَحثید، دیگه باید دست از آخوندیدن برداری ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن. م. ث اگه اینجا بِشینی و بِبرمِهی کاری درست میشه؟ *جالبه بدونید که برمه در پهلوی هم وجود داشته. و الان هم در شمال ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

از بَر شدن/ حفظیدن/ to memorize از "ز" ( کوتاهیده "از" ) "بَرم" ( به چم حافظه ) و یدن. م. ث زبرمیدن این نوواژ ه ها دشوار است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ر بهم بِگِرهون. ترادیسِش گرهیدن به گرستن از روی قاعدا زیر انجامیده شده : کاهیدن = کاستن خواهیدن = خواستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

لذت دادن. م. ث اونجوری که یک وعده غذای خوب آدم رو می لذتونه هیچی اینکار رو نمی کنه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فعل/کارواژه تکگوییدن = تک گوینده و سخران بودن. م. ث میدونستی که وقتی می تکگویی و کسی رو به بحث راه نمیدی، باعث می شه که همه ازت متنفر بشند؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خمیازهیدن = خمیازه کشیدن. م. ث = وقتی خمیازید دهنش مثل قار علی صدر باز شد. دَهَندَرهیدن = دهن دره کردن. م . ث = حواست باشه، وقتی دهندَرِهید، قَند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فریادیدن = م. ث وسط بیابون اگه از تهِ وجودت هم بِفریادی، کسی نیست که به کمکت بیاد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن. م. ث اگه اینجا بِشینی و بِبرمهی کاری درست میشه؟ *جالبه بدونید که برمه در پهلوی هم وجود داشته. و الان هم در شمال ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

غیبیدن = غیب شدن م ث چجوری تونست بِغیبه؟! غیباندن = غیب کردن اگه بِتونی این ساختمون رو بِغیبونی، اون موقع شعبده باز واقعی هستی. *منظورم از غیبوندن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن. م. ث اگه اینجا بِشینی و بِبرمهی کاری درست میشه؟ *جالبه بدونید که برمه در پهلوی هم وجود داشته. و الان هم در شمال ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شونی/شونیک ( در پهلوی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Philosophy = فلسفه Philosopher = فیلسوف، فلسفنده، فلسفگَر. Philosophize = فلسفیدن Philosophizer = فلسفنده Philosophizing = فلسفیدن، فلسفان ( مانند خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بیگاراندن = کسی را به بیگاری واداشتن. م. ث ما رو می بیگارونند، و خودشون سودِ دسترنج مارو ۲لپی میرن بالا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک دَرِّه فاصله بودن بین چیزی با چیز دیگری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vaccinated واکسنِش = vaccination واکسننده = vaccinator واکسنی/واکسنیک = vaccinal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پیشوند زیوُ ( کوتاهیده از زیوستن در پهلوی که دیسهِ دیگر آن زیستن است. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رایحه درمانگر. رایحه درماننده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کووکیدن = to tune کووکنده = tunner کووکیده = tunned

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فعل/کارواژه آن : رَهیافتَن/نَزدیکیدَن/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Control = کنترل Controller = کنترلنده Controlled = کنترلیده Controllable = کنترل پذیر Controllablize = کنترلپذیریدن Controllability = کنترل پذیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شونی/شونیک ( در پهلوی )