تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Osteopath اُستُخودرماننده Ostepathy اُستخودرمانی Ostepathist اُستخودرمانگر Ostephatic استُخودرمانیک Osteopathically اُستخودرمانیکانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلاخیدن چجوری دلت میاد این حیوان ها رو بِسَلاخی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیسهیسیدن = م. ث وقتی که ما می هیسهیسه، توام چهار ستون بدنم می لرزه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیسیدن = هیس کردن/صدای "هیس" درآوردن تا بقیه بِساکتند. م. ث وقتی گه مدیر وارد کلاس شد، آموزگار دانش آموزان رو هیسید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فریادیدن = م. ث وسط بیابون اگه از تهِ وجودت هم بِفریادی، کسی نیست که به کمکت بیاد. بانگیدن = م. ث بانگِش او بود که همه را خَبَراند ( خبر کرد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پهلوی "پَتان" بوده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیونیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

بارگیرییدن/دانلودیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جرقه زدن. جرقهیدن. از جرقیهدن ساخته شده. و مانند "خواستن = خواه/کاستن = کاه/ ( ستن - - > ه ) " از جرقهیدن به جرقستن تبدیل شده. م. ث آتش نشانان می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

از قاچ ( فکر کنم ترکی ) می توان استفاده کرد و به فعل/ کارواژه تبدیلش کرد. To slice/قاچیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رِخنیدن = رخنه کردن داخل چیزی یا جایی. م. ث تیر عشق او رخنید داخل قلب من.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جرقه زدن. جرقهیدن. از جرقیهدن ساخته شده. و مانند "خواستن = خواه/کاستن = کاه/ ( ستن - - > ه ) " از جرقهیدن به جرقستن تبدیل شده. م. ث آتش نشانان می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اطاعت با میل .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اُسختوُ -

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عَرّیدَن = م. ث : کمتر بِعَر تو گوش من. عرعریدن = م. ث : سره این عرعریدن تو بود که انداختنمون بیرون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شونیک/شونی ( در پهلوی ) به چم/معنای عادی/معمولی. ordinary

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هنرمندی که کارش افتضاح باشه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

صادریدن export م. ث صادریدن نفت، فقط و فقط جیب یک سری را می پُرَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فردینیدن = مانند فردین رفتار کردن. م. ث تو فقط وقتی رفیقات رو می بینی می فَردینی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Monologue فعل/کارواژه تکگوییدن = تک گوینده و سخران بودن. م. ث میدونستی که وقتی می تکگویی و کسی رو به بحث راه نمیدی، باعث می شه که همه ازت متنفر بشن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

بُلیدَن = از پیشوند بُل که چم/معنای ( بیش , زیاد ) را دارد . مانند بولهَوس ( با هوس عربی ) ، بلکامه، بلغاک و. . . . . . . They try to exaggerate al ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

باروَریدَن Fertilize باوریدن Fertilizing باوریدن، باروران ( مانند خندان ) Fertilizer بارورنده Fertilization باروَرِش Fertilized باروریده Fertilizati ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سخنیدن سخرانیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مودلیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سِیلیدَن = م. ث = جمعیت رو مشاهده می کنیم که می سیلند داخل ورزشگاه. سیلاندن = م. ث = روشنفکران فرنگ رفته بودند که بسیاری از واژگان فرانسوی رو سِیل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ضعفیدن = ضعیف شدن. م. ث بکارگیری بی - در - و - پیکر واژگان بیگانه، باعث می شود تا زبان فارسی بِضعفد. ضعفاندن = ضعیف کردن. م. ث این دارو، راژمان ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نزاریدن = نزاز و ضعیف شدن. م. ث بدون پروتئین، بدن می نزارد. نزاراندن = نزار و ضیف کردن. م. ث این بیماری، بدن را طوری می نزاراند که به مرگ می انج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دِگَرگُزین.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

تایپیدن. م. ث تایپیدن این جُستار/مقاله بیست ساعت طول کشید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Philosophy = فلسفه Philosopher = فیلسوف، فلسفنده، فلسفگَر. Philosophize = فلسفیدن Philosophizing = فلسفیدن، فلسفان ( مانند خندان ) Philosophization ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

نِقیدن : بجای نِقیدن بیا کمک. نِقنِقیدن : واییییییی. بسهههه. چقدر می نِقنِقی برای خودت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بازخیزیدن برخاستن زِندِهیدن = زنده شدن م ث مردگان در روز زستاخیز می زندهند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تمام - چپ ( ترم سیاسی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

Radical رادیکال/ Radically رادیکالانه/ Radicalize رادیکالیدن/ Radicalizer رادیکالنده/ Radicalized رادیکالیده/ Radicalizing رادیکالیدن، رادیکالان ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Paradox

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

همسنجیدن = compare از ( هم ) و ( سنجیدن ) به معنی "۲ چیز را با هم سنجیدن ) دگرسنجیدن = contrast از ( دگر ) و ( سنجیدن ) به معنی "دگرسانی/تفاوت ۲ چی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off ) می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vaccinated واکسنِش = vaccination واکسننده = vaccinator واکسنی/واکسنیک = vaccinal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن. م. ث اگه اینجا بِشینی و بِبرمهی کاری درست میشه؟ *جالبه بدونید که برمه در پهلوی هم وجود داشته. و الان هم در شمال ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Nation = نفان از دکتر حیدر ملایری.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عِلَتیدن = م. ث جنگ، مرگ هزاران بیگناه را عِلَتید. سَبَبیدن = م. ث این کُنش/ژیرش به کنش/ژیرش دیگری می سَبَبَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

با اقای" امینی" که واپرسیدن را پیشنهادند، موافقم. فقط اگر بخواهیم جداگونه این کارواژه/فعل را بصرفیم مشکل ایجاد می شود. انسجام معنی آن واژه از بین می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

To look at s. th/s. b

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پیمان بستن. عهد بستن. م. ث پیمانیدن با آن ها فرجام خوبی نخواهد داشت.