پیشنهاد‌های کرام (٣٧٥)

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

فتیشیک/

To google گوگل کردن. م. ث بیشترین گوگلیدن ها رو نوجوانان می انجامند.

چپاول کردن. م. ث دست از چپاولیدن ثروت این کشور بردارید.

اَخمتَخمیدن = اخم و تخم کردن. م. ث اگه بیاَخمتَمی نمی برمت شهره بازی.

بُروپَنجِرهِش/بُروپَنجِرِست/ از ( بُروپَنجِرِهیدَن/بُروپَنجِرِستَن ) از "بُرو" ( کوتاهیده "بُرون" به اضافه "پنجره" ( در لاتین fenestra ) به علاوه ...

اگر پیوسته نوشته بشه ( یعنی بدون این که "در" و "ماندن" رو از هم بِجُداییم ) آنوقت معنی/چَم درمان کردن را می دهد. م. ث یک دکتر تازه کار در کار خودش د ...

مریضیدن = مریض شدن. مریضاندن/مریضوندن = مریض کردن. ناخوشیدن = ناخوش شدن. ناخوشاندن = ناخوش کردن. بیماریدن = بیمار شدن. بیماراندن/بیماروندن = بیم ...

دگرسنجیدن = contrast از ( دگر ) و ( سنجیدن ) به معنی "دگرسانی/تفاوت ۲ چیز را با هم سنجیدن"

خمیدن/خم شدن.

وارد کردن. Import م. ث باید مراقب واردیدن این تعداد بسیار زیاد واژگان بیگانه به زبان فارسی باشیم.

عفویدن/بخشیدن شما مارو بی دلیل نَدستگیر، نیازی نیست که بِعَفوی.

سلاخیدن چجوری دلت میاد این حیوان ها رو بِسَلاخی. To slaughter

عادی سازی/ معمولی جلوه دادن. از شونی یک = شونیک ( در پهلوی ) م. ث شونیکیدن گند ی که زدی واقعا ناممکنه.

دُمپاییدن = از دُم و پاییدن. دنبال کسی آرام آرام رفتن و او را پاییدن. م. ث میدونستی که اگه به پلیس بگم اونشب ستاره ( اسم دختر ) رو دمپاییدی، میایند ...

پَربایلدن ( از پربال در پهلوی به معنای پروریدن )

فرض کردن/hypothesize انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن. م. ث بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟

ضعفیدن = ضعیف شدن. م. ث بکارگیری بی - در - و - پیکر واژگان بیگانه، باعث می شود تا زبان فارسی بِضعفد. ضعفاندن = ضعیف کردن. م. ث این دارو، راژمان ( ...

ضعفیدن = ضعیف شدن. م. ث بکارگیری بی - در - و - پیکر واژگان بیگانه، باعث می شود تا زبان فارسی بِضعفد. ضعفاندن = ضعیف کردن. م. ث این دارو، راژمان ( ...

نزاریدن = نزاز و ضعیف شدن. م. ث بدون پروتئین، بدن می نزارد. نزاراندن = نزار و ضیف کردن. م. ث این بیماری، بدن را طوری می نزاراند که به مرگ می انج ...

نزاریدن = نزاز و ضعیف شدن. م. ث بدون پروتئین، بدن می نزارد. نزاراندن = نزار و ضیف کردن. م. ث این بیماری، بدن را طوری می نزاراند که به مرگ می انج ...

خوزستان

عهد کردن. پیمان بستن. م. ث من می عهدم که به خوبی وسایلت رو بِنِگَهدارم.

نگاهیدن.

دروغیدن = دروغ گفتن دروغاندن = کسی را به دروغ واداشتن. دروغنده، دورغگر، دروغگو. . . . . . . .

کووکیدن = to tune کووکنده = tunner کووکیده = tunned

عِلَتیدن = م. ث جنگ، مرگ هزاران بیگناه را عِلَتید. سَبَبیدن = م. ث این کُنش/ژیرش به کنش/ژیرش دیگری می سَبَبَد.

Radical رادیکال/ Radically رادیکالانه/ Radicalize رادیکالیدن/ Radicalizer رادیکالنده/ Radicalized رادیکالیده/ Radicalizing رادیکالیدن، رادیکالان ( ...

سینشیریدن = ( سینه شیر دادن ) م. ث = کودکان را تا سن ۲ سال می سینشیرند.

شَکیدن = م. ث هیچ چیز قُدسداری/مقدسی وجود ندارد. باید به همه چیز شَکید.

دودیدن سیگار/کشیدن سیگار/سیگاریدن/پُکیدن سیگار/

مَستیدن = مست شدن. م. ث : من به این راحتی ها نمی مستم. مَستاندن = کسی را مست کردن. م. ث : این شرابه واقعا آدم رو می مستونه .

حملهیدن = حمله کردن م. ث پس از حملهیدن مسلمانان به ایران بود که ایرانیان خط پهلوی را فراموشیدند.

عَرّیدَن = م. ث : کمتر بِعَر تو گوش من. عرعریدن = م. ث : سره این عرعریدن تو بود که انداختنمون بیرون.

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

فتیشگرایی

بُروپَنجِرِهیدَن/بُروپَنجِرِستَن از "بُرو" ( کوتاهیده "بُرون" به اضافه "پنجره" ( در لاتین fenestra ) به علاوه "یدن" ( پسوند کارواژه ساز ) . پنجرهی ...

نوساختن/نوسازیدن م. ث برای نوسازش این ساختمان، ۲ ماه وقت می نیازیم. آن واحد رو که نوساختند ولی این یکی هنوز باید بیایند و آن را بنوسازنند.

تمام - راست ( ترم سیاسی )

زَبام = زبانِ عام زبونِگون = زبان همگان

گرماییدن

صدمیدن = م. ث این قرص به بدن می صَدَمَد.

سرزنیدن = You shouldn't havr reproached him. نباید می سَرزنیدی او را. نباید می سرزنیدیش.

Control = کنترل Controller = کنترلنده Controlled = کنترلیده Controllable = کنترل پذیر Controllablize = کنترلپذیریدن Controllability = کنترل پذیری

انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن. م. ث بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...

نزاریدن = نزاز و ضعیف شدن. م. ث بدون پروتئین، بدن می نزارد. نزاراندن = نزار و ضیف کردن. م. ث این بیماری، بدن را طوری می نزاراند که به مرگ می انج ...

کانالیدن سوقاندن

ضعفیدن = ضعیف شدن. م. ث بکارگیری بی - در - و - پیکر واژگان بیگانه، باعث می شود تا زبان فارسی بِضعفد. ضعفاندن = ضعیف کردن. م. ث این دارو، راژمان ( ...