تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عِلَتیدن = م. ث جنگ، مرگ هزاران بیگناه را عِلَتید. سَبَبیدن = م. ث این کُنش/ژیرش به کنش/ژیرش دیگری می سَبَبَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

نگاهیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فتیشیک/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Radical رادیکال/ Radically رادیکالانه/ Radicalize رادیکالیدن/ Radicalizer رادیکالنده/ Radicalized رادیکالیده/ Radicalizing رادیکالیدن، رادیکالان ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Osteopath اُستُخودَرمانَنده Ostepathy اُستخودَرمانی Ostepathist اُستخودرمانگر Ostephatic استُخودَرمانیک Osteopathically اُستخودرمانیکانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Control = کنترل Controller = کنترلنده Controlled = کنترلیده Controllable = کنترل پذیر Controllablize = کنترلپذیریدن Controllability = کنترل پذیری Co ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off ) می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگرسنجیدن = contrast از ( دگر ) و ( سنجیدن ) به معنی "دگرسانی/تفاوت ۲ چیز را با هم سنجیدن"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Osteopath اُستُخودرماننده Ostepathy اُستخودرمانی Ostepathist اُستخودرمانگر Ostephatic استُخودرمانیک Osteopathically اُستخودرمانیکانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Osteopath اُستُخودرماننده Ostepathy اُستخودرمانی Ostepathist اُستخودرمانگر Ostephatic استُخودرمانیک Osteopathically اُستخودرمانیکانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologize نوواژیدن Neologist نوواژنده/نوواژه ساز Nelogism نوواژه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologize نوواژیدن Neologist نوواژنده/نوواژه ساز Nelogism نوواژه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیچال ( پیچ ال ) بدلیل چم/معنایی که داره بهتره در جاهای دیگه از آن استفاده بشه . من واژه حلزونال ( حلزون ال ) رو پیشنهاد می کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologize نوواژیدن Neologist نوواژنده/نوواژه ساز Neologism نوواژه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Control = کنترل Controller = کنترلنده Controlled = کنترلیده Controllable = کنترل پذیر Controllablize = کنترلپذیریدن Controllability = کنترل پذیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، جذبان جذبان مانند خندان. Absorbingly = جذبانانه Absorbed = جذبیده Absorbedly = جذبیدِهانه Absorber = جذبنده Abso ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ر بهم بِگِرهون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off ) می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تَشَریدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خَمیازِهَنده = کسی که خمیازه می کشه . خمیازهانو = برنامه ایی که اینقدر مسخرست می خَمیازهونَتِت .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بُروپَنجِرهِش/بُروپَنجِرِست/ از ( بُروپَنجِرِهیدَن/بُروپَنجِرِستَن ) از "بُرو" ( کوتاهیده "بُرون" به اضافه "پنجره" ( در لاتین fenestra ) به علاوه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اگر پیوسته نوشته بشه ( یعنی بدون این که "در" و "ماندن" رو از هم بِجُداییم ) آنوقت معنی/چَم درمان کردن را می دهد. م. ث یک دکتر تازه کار در کار خودش د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مریضیدن = مریض شدن. مریضاندن/مریضوندن = مریض کردن. ناخوشیدن = ناخوش شدن. ناخوشاندن = ناخوش کردن. بیماریدن = بیمار شدن. بیماراندن/بیماروندن = بیم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خمیدن/خم شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وارد کردن. Import م. ث باید مراقب واردیدن این تعداد بسیار زیاد واژگان بیگانه به زبان فارسی باشیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضعفیدن = ضعیف شدن. م. ث بکارگیری بی - در - و - پیکر واژگان بیگانه، باعث می شود تا زبان فارسی بِضعفد. ضعفاندن = ضعیف کردن. م. ث این دارو، راژمان ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضعفیدن = ضعیف شدن. م. ث بکارگیری بی - در - و - پیکر واژگان بیگانه، باعث می شود تا زبان فارسی بِضعفد. ضعفاندن = ضعیف کردن. م. ث این دارو، راژمان ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزاریدن = نزاز و ضعیف شدن. م. ث بدون پروتئین، بدن می نزارد. نزاراندن = نزار و ضیف کردن. م. ث این بیماری، بدن را طوری می نزاراند که به مرگ می انج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزاریدن = نزاز و ضعیف شدن. م. ث بدون پروتئین، بدن می نزارد. نزاراندن = نزار و ضیف کردن. م. ث این بیماری، بدن را طوری می نزاراند که به مرگ می انج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوزستان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عفویدن/بخشیدن شما مارو بی دلیل نَدستگیر، نیازی نیست که بِعَفوی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلاخیدن چجوری دلت میاد این حیوان ها رو بِسَلاخی. To slaughter

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عادی سازی/ معمولی جلوه دادن. از شونی یک = شونیک ( در پهلوی ) م. ث شونیکیدن گند ی که زدی واقعا ناممکنه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دُمپاییدن = از دُم و پاییدن. دنبال کسی آرام آرام رفتن و او را پاییدن. م. ث میدونستی که اگه به پلیس بگم اونشب ستاره ( اسم دختر ) رو دمپاییدی، میایند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَربایلدن ( از پربال در پهلوی به معنای پروریدن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرض کردن/hypothesize انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن. م. ث بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَخمتَخمیدن = اخم و تخم کردن. م. ث اگه بیاَخمتَمی نمی برمت شهره بازی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

To google گوگل کردن. م. ث بیشترین گوگلیدن ها رو نوجوانان می انجامند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چپاول کردن. م. ث دست از چپاولیدن ثروت این کشور بردارید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خراب کردن. م. ث قبلِ خرابیدن این خونه، ببینید کسی یا چیز باارزشی داخلش نباشه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عفویدن. شما مارو بی دلیل نَدستگیر، نیازی نیست که بِعَفوی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

هماندرمانیکانه/