پیشنهادهای کرام (٣٧٥)
افرادی که دوست ندارند این واژه را بکار ببرند میتونند بگویند "بدرود". اگر دارید جایی رو می تَرکید، می تونید بگید فعلا، بدرود، با اجازه، میبنمتون، بعد ...
به چَم ( origin, اصل، ریشه ) ( در پهلوی ) البته فِرَگان فرژایش ( تلفظ ) اصلی آن اَستش.
فعل/کارواژه آن To answer. To respond پاسخیدن = پاسخ دادن. م. ث اگر بتوانید درست بپاسخید، به مرحله بعدی می روید.
جایی را تَرکیدن، دور شدن از جایی. م. ث می سیکی یا بِسیکونمت؟
از آقا/خانم ایرزاد fly این واژه ی ایرانی - اروپایی هم ریشه با : آلمانی : fliegen پارسی : فَرا ، فَراز ، فَراد، پَرواز = به سوی بالا ، در بالا پرواز ا ...
چَکیدَن = چک زدن م. ث مُشتیدن های سپهر به درد نمی خورد. اما وقتی می چکَید، تا ۳ روز گوشِت زنگ می کِشید. سیلییدن = سیلی زدن م. ث جوری می سیلیَم تو ...
از آقت/خانم ایرزاد fly این واژه ی ایرانی - اروپایی هم ریشه با : آلمانی : fliegen پارسی : فَرا ، فَراز ، فَراد، پَرواز = به سوی بالا ، در بالا پرواز ا ...
وشکیدن = در پهلوی به چم/معنای تقسیم. م. ث باید آن را به ۳ بخش بِوِشکیم .
بَردِهیدن = مانند برده بودن. مانند برده کار کردن . To slave م. ث آخه چرا ما باید برای چُس تومن پول این طوری، صبح تا شب، بِبَردهیم؟
بردهاندن = به بردگی درآوردن. م. ث در زمان صدر اسلام، بَردِهاندن زن و مرد پس از جنگ، اَمری عادی بوده.
گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ر بهم بِگِرهون.
حِفظیدن/فرایادیدن زِبَرمیدن ( البته این کارواژه را دوست دیگری ساخته از "ز" ( کوتاهیده" از" ) "بَرم" ( به چَم حافظه ) و "یدن" ) پوزش که بدون اجازه ای ...
توییتیدن = توییت کردن. م. ث هر روز بیست بار می توییتی . اصلا این همه موضوع از کجا میاری؟!
. یک دَرِّه فاصله بودن بین چیزی با چیز دیگری
یُمنماد ( از یُمن و نَماد )
ترجُمیدن/ترجمیده/ترجمنده/ترجمه/ترجمه گر/ترجمان و . . . . . . ترازبانیدن/ترازبانیده/ترازبانگر/ترازبانش/ترازباننده و. . . . . . . برگرداندن. . . . ...
ویرانیدن نابودیدن خرابیدن داغونیدن ترکاندن تباهیدن پُکوندن پُمفَیَکوندن کُنفَیَکوندن فناییدن/فنایاندن
پرواختن/پروازیدن/پروازاندن
اسلامینیدن.
شوین کردن/زدن م. ث وقتی که همه شروع کردن به شیونیدن، تازه فهمیدم که چی شده بود.
از نگاهیدن. مانند کاهیدن - - > کاستن. نگاهییدن - - > نگاستن. م. ث وقتی که برای آخرین بار، قبل از سوار هواپیما شدن، مرا نگاست، قلبم از درون شکست.
Christianize مسیحی کردن.
باعث ایجاد تغییر شدن. تغییر دادن .
خُرداوار ( خُرده آوار )
بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن. م. ث اگه اینجا بِشینی و بِبرمهی کاری درست میشه؟ *جالبه بدونید که برمه در پهلوی هم وجود داشته. و الان هم در شمال ک ...
از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off ) می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، ...
Signify = دالیدن Signifier = دالنده Signified = دالیده
تغییر. از دگشتن به معنای تغییر کردن. م. ث این دگشت هایی یکدفه ایی مارو سَردَرگُماند.
فرَگان. ( در پهلوی )
از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off ) می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، ...
خجلیدن = خجالت زده شدن/خجالت کشیدن خجلاندن = باعث خجلیدن کسی شدن. شرمساریدن = شرمسار شدن شرمساراندن = شرمسار کردن
بُرِشَکیدَن = ( بُریدن => بُرش ک = بُرشکیدن ) I nicked my chin while I was shaving. موقع اصصلاح، خودمو برشکیدم.
یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...
عَرّیدَن = م. ث : کمتر بِعَر تو گوش من. عرعریدن = م. ث : سره این عرعریدن تو بود که انداختنمون بیرون.
رَاییدن = to vote راینده/رایندگان = voter ( s ) راییده = vot رَایاندن = to make s. b vote م. ث با راییدن به این رئیس جمهور، هیچ دِگَشتی ( تغییری ...
صادریدن export م. ث صادریدن نفت، فقط و فقط جیب یک سری را می پُرَد.
یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...
وشکیدن = در پهلوی به چم/معنای تقسیم. م. ث باید آن را به ۳ بخش بِوِشکیم .
پَروَرتاریدن = مُرَبییدن/مربی گری کردن
البته بازکِشوَریدَن هم شاید بشود. مثال : سال پیش، ۲ تن از آن ها را بازکشوریدند به تاجیکستان. یا : در حال حاضر، ۲ نفر از آن ها را دارند می بازکشورن ...
طمعیدن = م. ث طمعیدن آخر و عاقبت ندارد. طمعاندن = رفیق بد، آدم رو می طمعونه تا کار نادست انجام بده.
جقیدن/جلقیدن م. ث کمتر بِجَق.
ذبحیدن. م. ث ذبحیدن این زبان بسته ها دور از انسانیته .
واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vaccinated واکسنِش = vaccination واکسننده = vaccinator واکسنی/واکسنیک = vaccinal
یک دَرِّه فاصله بودن بین چیزی با چیز دیگری
تُرکیدن = ترک کردن. م. ث لطفا ساختمان را هرچه سریعتر بِتَرکید مگر نه می تِرِکَد.
لذت بردن. م. ث از همصحبتی با شما لذتیدیم.
کیف بردن. م. ث می کیفم وقتی عصبانی می بینمت.
کیف دادن. م. ث بستنی خوردن تو تابستون بدجوری می کیفونه.
فهرستیدن ( از ساخته های استاد ادیب سلطانی ) م. ث فهرستیدن این همه کالا ۳ روز طول می کشه